خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,000
امتیاز واکنش
41,115
امتیاز
508
زمان حضور
310 روز 22 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماسلاوا، که بار نگاه‌های مردم را بر خود احساس می‌کرد بی آن‌که سر برگرداند و با این حرکت توجه کسی را به خود جلب کند، از گوشه‌ی چشم چپ‌چپ به آن‌ها باز می‌نگریست و از این‌که طرف توجه آن‌ها شده بود خوشش می‌آمد.
***
ساعت شش بعدازظهر بود که ماسلاوا به زندان، به بند زنان، یعنی به خانه‌اش برگشت. بعد از پانزده ورست راه پیمایی، روی قلوه سنگ‌های کوچه‌ها، سخت کوفته بود، و پاهایش که دیگر عادت به راه رفتن نداشت دردناک بود. به ویژه محکومیتی که هیچ گمانش نمی‌رسید جانش را گرفته بود. از این‌ها گذشته از صبح هیچ نخورده بود و سخت گرسنه بود.


رستاخیر | لی‌یو تالستوی

 
  • تشکر
Reactions: zariiiiiiiii و -FãTéMęH-

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,000
امتیاز واکنش
41,115
امتیاز
508
زمان حضور
310 روز 22 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکى از فکرهاى باطلى که از همه شناخته‌تر است و کم‌وبیش در همه کس یافت مى‌شود، این است که همه گمان مى‌کنند هر فردى داراى خصلت‌هایى مشخص و قطعى است: آدم‌هایى خوبند و آدم‌هایى بد، تیزهوش یا خنگ و احمق، پرشور و شوق یا بى‌تفاوت و بى‌احساس و از این قبیل. آدم‌ها این‌گونه ساخته نشده‌اند. مى‌توانیم این را درباره‌ى یک نفر بگوییم که خود را خوب یا بد نشان مى‌دهد، بیش‌تر وقت‌ها باهوش است یا خنگ، پرشور و شوق یا بى‌تفاوت و بى‌احساس و یا برعکس، اما درست نیست بگوییم یک نفر خوش‌نیت یا هوشمند است و دیگرى بدجنس یا خنگ. بااین‌همه به این صورت درباره‌شان قضاوت مى‌کنیم. این کار غلط است.
***
آدم‌ها شبیه رودخانه‌ها هستند: همگى از یک عنصر ساخته شده‌اند، اما گاهى باریک یا پهن هستند، گل‌آلود یا زلال، سرد یا ولرم. آدم‌ها هم این‌گونه‌اند. هر کس بذر همه‌ى ویژگى‌هاى انسانى را در خودش دارد و گاه این سوى سرشتش را نشان مى‌دهد و گاه سوى دیگر را، حتا خیلى وقت‌ها هم ضمن حفظ سرشت واقعى‌اش، کاملاً متفاوت با آن‌چه هست به‌نظر مى‌رسد.


رستاخیر | لی‌یو تالستوی

 
  • تشکر
Reactions: zariiiiiiiii و -FãTéMęH-

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,000
امتیاز واکنش
41,115
امتیاز
508
زمان حضور
310 روز 22 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر در برابر زنبوران عسل احتیاط به خرج ندهی باعث آزار آن‌ها و آسیب به خود می‌گردی. آدم‌ها نیز همینطور، غیر از این نمی‌تواند باشد، زیرا الفت و محبت متقابل بین مردم اساس زندگی بشری است.
***
نمی‌توانست میان خود و مفهوم محکوم به کار اجباری نسبتی بیابد. اما چون چهره‌ی قضات و اعضای هیات منصفه را دید که آرام بودند و جدی، و انگاری در این حکم چیزی که غیرعادی باشد نمی‌دیدند، برآشوبید و فریاد بی‌گناهی کشید‌. فغان اعماق دلش را به آسمان فرستاد. اما وقتی دید که شیون جانخراشش نیز طبیعی تلقی شد و همان چیزی بود که همه انتظارش را داشتند، و نمی‌توانست چیزی را عوض کند، به گریه افتاد، زیرا احساس کرد که باید به جور وحشتناک و بی‌رحمانه‌ای که بر او رفته است، چنان اسباب حیرتش شده است، گردن بگذارد. به ویژه تعجب کرد از اینکه این حکم ظالمانه را مردانی علیه او صادر کرده بودند که اغلب جوان بودند، نه پیر، از همان‌هایی که نگاهشان به او غالبا خوشرویانه و خواهنده بود.
***
فقط با اشیاء بی‌جان است که انکار عشق و همدردی جایز است. می‌توان درخت را برید و از خاک آجر ساخت یا آهن را گداخت و کوبید. اما رفتار بی‎‌عشق و همدردی با افراد آدمی، جایز نیست.


رستاخیر | لی‌یو تالستوی

 
  • تشکر
Reactions: zariiiiiiiii و -FãTéMęH-
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا