خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

yasnazare

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/23
ارسال ها
10
امتیاز واکنش
101
امتیاز
23
سن
21
زمان حضور
11 ساعت 45 دقیقه
نیلگون
پارت ۱۹
پرواز تاخیر خورده بود و اعصابم از این همه سر و صدای توی فرودگاه به هم ریخته بود. بیشتر از یک ساعت بود، که هنسفری م توی گوشم بود و آهنگ های گوشیم یکی بعد از دیگری پخش میشد. غرق خاطرات و احساسات و تصاویر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیلگاه | sahar m و yasnazare کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH-، daryam1 و 7 نفر دیگر

sahar m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/11/23
ارسال ها
18
امتیاز واکنش
168
امتیاز
53
سن
20
زمان حضور
20 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۲۰
ارسلان:

(سه روز قبل)
چند وقتی بود که بخاطر پیدا کردن پلاک ماشین یکم فشار برای حل پرونده روی من کمتر شده بود. درست که همه از به زبون آوردنش میترسیدن؛ ولی همیشه یک گمشده بهتر از یک مرده بود. این مرد چند هفته بود که گم شده بود و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیلگاه | sahar m و yasnazare کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Essence، -FãTéMęH- و 6 نفر دیگر

yasnazare

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/23
ارسال ها
10
امتیاز واکنش
101
امتیاز
23
سن
21
زمان حضور
11 ساعت 45 دقیقه
پارت ۲۱
ارسلان:

شش ساعت بود که توی ماشین جلوی در خونه اسماعیل نشسته بودیم کمرم درد گرفته بود اعصابم خورد شده بود کوهیار رفته بود یک چیزی بگیره بخوریم چون دیگه از شکمم زده بود به اعصابم قصد جونش رو کرده بودم.
رفت آمد خونشون زیاد بود همسایه ها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیلگاه | sahar m و yasnazare کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Essence، Tiralin و 6 نفر دیگر

yasnazare

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/23
ارسال ها
10
امتیاز واکنش
101
امتیاز
23
سن
21
زمان حضور
11 ساعت 45 دقیقه
پارت ۲۲
نیلگون:

تو این مدت تا جایی که من و بردیا در توان مون بود نذاشتیم کارکنان شرکت متوجه اصل ماجرای نبودِ بابا بشن؛ ولی حالا که سرگرد وثوق تصمیم داشت به شرکت بیاد این ماجرا پیچیده تر می شد و شک و ابهام کارکنان هم بیشتر!
تصمیم گرفتم صبح...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیلگاه | sahar m و yasnazare کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Essence، Tiralin و 4 نفر دیگر

sahar m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/11/23
ارسال ها
18
امتیاز واکنش
168
امتیاز
53
سن
20
زمان حضور
20 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۲۳
ارسلان:

وقتی اسم بردیا باقری رو بردم به وضوح پریدن رنگ ارجمند رو دیدم، مشخص بود که فکر نمی‌کرد با اون حرف بزنم؛ البته کم به نظر خودم منطقی ترین آدم همین بردیا باقری بود. دست راست خشایار ارجمند، همه چیز از زیر دست اون رد میشد حتی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیلگاه | sahar m و yasnazare کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: MēLįKąღ، YeGaNeH، Essence و 4 نفر دیگر

sahar m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/11/23
ارسال ها
18
امتیاز واکنش
168
امتیاز
53
سن
20
زمان حضور
20 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۲۴
نیلگون:
یک ساعت بود که کارد میزدی خون بیرون نمیومد دیروز که زنگ زده بود گفت که براتون توضیح میدم چرا اومدم از راه اومد رفت بالا سر بردیا مشخص که یک چیزی بهش گفته که من نباید بدونم بردیا عادت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیلگاه | sahar m و yasnazare کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشویق
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، MaRjAn و MēLįKąღ

sahar m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/11/23
ارسال ها
18
امتیاز واکنش
168
امتیاز
53
سن
20
زمان حضور
20 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۲۵
نیلگون:

سر تکون داد و گفت:
-برای همین گفتم مسئله پیچیده شده الان پدرتون از یک تاجر تبدیل شده به کسی که تعداد زیادی دشمن ناشناس داره.
توی چشماش نگاه کردم میخواست خودم بگم بزرگ ترین مضنونین پرونده به نظرش کیان اینکه داشت ازم حرف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیلگاه | sahar m و yasnazare کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشویق
Reactions: MaRjAn، -FãTéMęH- و MēLįKąღ
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا