خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

1joker1

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/1/24
ارسال ها
20
امتیاز واکنش
136
امتیاز
38
زمان حضور
1 روز 12 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
قد ویلیام از آناهیتا بلندتر بود. ویلیام مقابل آناهیتا ایستاده وبرای اینکه چهره‌اش کاملاً مقابل چهره‌ او قرار بگیر کمی به سمت پایین خم شده و گفت:
- باید برای سلام کردن به چنین بانوی زیبایی دلیل وجود داشته باشه؟
آناهیتا با شنیدن جمله او ابروهای نازکش را بالا انداخته و گفت:
- تو احمقی یا دیوونه؟
ویلیام که گویی جا خورده بود و انتظار این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تتریس (سایه‌های زمان-جلد اول) | 1joker1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، daryam1، Essence و 4 نفر دیگر

1joker1

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/1/24
ارسال ها
20
امتیاز واکنش
136
امتیاز
38
زمان حضور
1 روز 12 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
آریو هم در حالی که دوباره به صندلی‌اش تکیه میداد ادامه داد:
- نمیدونم. اما از یه چیزی مطمئنم. حتی مرگ هم نمیتونه منو از اون پول جدا کنه.
لبخندی بر لبان سیروان در حالی که سرش را پایین میاندخت نقش بست. دوباره سرش را بلند کرده و گفت:
- تا حالا به یه عذرخواهی ساده فکر نکردی؟
آریو کمر از صندلی جدا کرده و به جلو خم شد. نگاهی به چشمان سیروان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تتریس (سایه‌های زمان-جلد اول) | 1joker1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، daryam1، Essence و 4 نفر دیگر

1joker1

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/1/24
ارسال ها
20
امتیاز واکنش
136
امتیاز
38
زمان حضور
1 روز 12 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
* * *
آریو در حالی که خمیازه میکشید، کتاب را روی میزی که در میان آشپزخانه بود راها کرده و به سمت یخچال کوچک سفیدرنگ رفت. در یخچال را باز کرده و در حالی که از درون آن یک نوشیدنی برداشته و آنرا باز میکرد، کف قهوه‌ای رنگ آشپزخانه را به سمت میز طی کرده و باز مشغول مطالعه شد. در این لحظه بود که سیروان با شوق از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تتریس (سایه‌های زمان-جلد اول) | 1joker1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، daryam1، Essence و 3 نفر دیگر

1joker1

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/1/24
ارسال ها
20
امتیاز واکنش
136
امتیاز
38
زمان حضور
1 روز 12 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
* * *
اتاق بزرگ و سفید در حالی که مجهز به پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌ها بود آماده شده بود تا بزرگترین حماسه تاریخ بشریت را ببیند. سیروان و آریو با روپوش‌های سفید مقابل محفظه شیشه‌ای بزرگی که در میان اتاق قرار داشت ایستاده بودند و در حالی که دهانشان ساکت بود با چشمهایشان ترس و استرسشان را فریاد میزدند. در این لحظه صدای نازک و زیبای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تتریس (سایه‌های زمان-جلد اول) | 1joker1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، daryam1، Essence و 4 نفر دیگر

1joker1

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/1/24
ارسال ها
20
امتیاز واکنش
136
امتیاز
38
زمان حضور
1 روز 12 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
آناهیتا بعد از صحبت با آدولف در حالی که راهروهای بی پایان آزمایشگاهی در ناکجاآباد را طی می کرد به این فکر میکرد که آیا شرکت در این آزمایش خطرناک ارزش پس گرفت مقام ریاستش را دارد یا باید به همین پستهای کم ارزش قانع باشد. دستهای شلش و بلورینش را به موازات بدنش قرار داده بود. چشمانش کاشی‌های سفید رنگ را می پیماید. در این لحظه بود که صدای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تتریس (سایه‌های زمان-جلد اول) | 1joker1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، daryam1، Essence و 3 نفر دیگر

1joker1

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/1/24
ارسال ها
20
امتیاز واکنش
136
امتیاز
38
زمان حضور
1 روز 12 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
سوالات زیادی در ذهن آنها ایجاد شده بود. دویدن به سمت بی‌تصمیم درستی بود که دیرهنگام گرفته شد چرا که آنها نتوانستند خود را به موقع به در برسانند. در درست قبل از اینکه به آن برسند بسته شد. سردرگم بودند و نمیدانستند چه کنند. آناهیتا در حالی که کاملاً خونسردی خود را از دست داده بود و نمیتوانست درست فکر کند در حالی که مدام سرش را میچرخاند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تتریس (سایه‌های زمان-جلد اول) | 1joker1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، daryam1، -FãTéMęH- و 3 نفر دیگر

1joker1

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/1/24
ارسال ها
20
امتیاز واکنش
136
امتیاز
38
زمان حضور
1 روز 12 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
از این سو سیروان هم آخرین نفری بود که لباس دوخته شده را روی خود کشید.
- 22 21 20 19...
آریو که مطمئن شده بود همه درون لباس قرار دارند به آنها گفت:
- سعی کنید تا جای ممکن لباس‌‌ها رو نزدیک هم نگه دارید و نفستون رو تا جایی که میتونید حبس کنید.
- 11 10 9 8...
دیگر سخنی بین آنها رد و بدل نشد. استرسی که باعث شده بود قطره عرق...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تتریس (سایه‌های زمان-جلد اول) | 1joker1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، daryam1، Essence و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا