- عضویت
- 12/8/18
- ارسال ها
- 2,007
- امتیاز واکنش
- 7,220
- امتیاز
- 308
- زمان حضور
- 0
نویسنده این موضوع
Je voudrais oublier le temps
Pour un soupir pour un instant,
Une parenthèse après la course
Et partir où mon cœur me pousse.
میخواهم زمان را فراموش کنم
به قدر یک نفس، برای یک لحظه
مثل یک وقفه پس از دویدنهای بسیار
و بروم به جایی که قلبم مرا به آنجا می برد (هل میدهد)
Je voudrais retrouver mes traces
Où est ma vie ou est ma place
Et garder l’or de mon passé
Au chaud dans mon jardin secret.
میخواهم دوباره ردپاهایم را پیدا کنم
آنجا که زندگی ام آنجاست و جایم آنجاست
و لحظات گرانبهای گذشته ام را گرم در اتاق رازهایم نگه دارم
Je voudrais passer l’océan, croiser le vol d’un goéland
Penser à tout ce que j’ai vu ou bien aller vers l’inconnu
Je voudrais décrocher la lune, je voudrai même sauver la terre
Mais avant tout je voudrais parler à mon père
Parler à mon père…
میخواهم از اقیانوس عبور کنم. همراه پرواز یک مرغ دریایی بشوم
به تمام چیزهایی که دیده ام فکر کنم و یا حتی به سمت ناشناخته ها بروم
می خواهم ماه را از جا بردارم, می خواهم زمین را نجات بدهم
اما قبل از تمام اینکارها دلم میخواهد با پدرم حرف بزنم
دلم میخواهد با پدرم حرف بزنم
Je voudrais choisir un bateau
Pas le plus grand ni le plus beau
Je le remplirais des images
Et des parfums de mes voyages
می خواهم قایقی انتخاب کنم . نه بزرگترین و نه حتی زیباترین قایق
و آنرا پر کنم از تصاویر و عطرو بوی سفرهایم
je voudrais freiner pour m’assoir
Trouver au creux de ma mémoire
Des voix de ceux qui m’ont appris
Qu’il n’y a pas de rêve interdit
دلم میخواهد زمان را متوقف کنم
تا در تنهایی، خاطراتم را پیدا کنم
و صدای کسانی را که به من یاد دادند
هیچ رویای ممنوعی در دنیا وجود ندارد!
Je voudrais trouver les couleurs, des tableaux que j’ai dans le cœur
De ce décor aux lignes pures, où je vous voie et me rassure,
Je voudrais décrocher la lune, je voudrais même sauver la terre,
Mais avant tout, Je voudrais parler à mon père..
Je voudrais parler à mon père.
میخواهم رنگ آمیزی تابلوهایی که در قلبم دارم پیدا کنم
با همان ترکیبی که در تو می بینم و احساس آرامش میکنم
می خواهم ماه را از جا بردارم, می خواهم زمین را نجات بدهم
اما قبل از تمام اینکارها دلم میخواهد با پدرم حرف بزنم
می خواهم با پدرم حرف بزنم
(تکرار دو پاراگراف اول)
Je voudrai partir avec toi,
Je voudrai rêver avec toi,
Toujours chercher l’inaccessible,
Toujours espérer l’impossible,
Je voudrais décrocher la lune, je voudrai même sauver la terre
Mais avant tout je voudrais parler à mon père
Parler à mon père
دلم می خواهد با تو راهی شوم
دلم می خواهد با تو رویا بافی کنم
همیشه در جستجوی دست نیافتنی ها
همیشه به امید غیرممکن ها
شاید ماه را از جا بردارم, شاید زمین را نجات بدهم
اما قبل از تمام اینکارها دلم میخواهد با پدرم حرف بزنم
می خواهم با پدرم حرف بزنم
Pour un soupir pour un instant,
Une parenthèse après la course
Et partir où mon cœur me pousse.
میخواهم زمان را فراموش کنم
به قدر یک نفس، برای یک لحظه
مثل یک وقفه پس از دویدنهای بسیار
و بروم به جایی که قلبم مرا به آنجا می برد (هل میدهد)
Je voudrais retrouver mes traces
Où est ma vie ou est ma place
Et garder l’or de mon passé
Au chaud dans mon jardin secret.
میخواهم دوباره ردپاهایم را پیدا کنم
آنجا که زندگی ام آنجاست و جایم آنجاست
و لحظات گرانبهای گذشته ام را گرم در اتاق رازهایم نگه دارم
Je voudrais passer l’océan, croiser le vol d’un goéland
Penser à tout ce que j’ai vu ou bien aller vers l’inconnu
Je voudrais décrocher la lune, je voudrai même sauver la terre
Mais avant tout je voudrais parler à mon père
Parler à mon père…
میخواهم از اقیانوس عبور کنم. همراه پرواز یک مرغ دریایی بشوم
به تمام چیزهایی که دیده ام فکر کنم و یا حتی به سمت ناشناخته ها بروم
می خواهم ماه را از جا بردارم, می خواهم زمین را نجات بدهم
اما قبل از تمام اینکارها دلم میخواهد با پدرم حرف بزنم
دلم میخواهد با پدرم حرف بزنم
Je voudrais choisir un bateau
Pas le plus grand ni le plus beau
Je le remplirais des images
Et des parfums de mes voyages
می خواهم قایقی انتخاب کنم . نه بزرگترین و نه حتی زیباترین قایق
و آنرا پر کنم از تصاویر و عطرو بوی سفرهایم
je voudrais freiner pour m’assoir
Trouver au creux de ma mémoire
Des voix de ceux qui m’ont appris
Qu’il n’y a pas de rêve interdit
دلم میخواهد زمان را متوقف کنم
تا در تنهایی، خاطراتم را پیدا کنم
و صدای کسانی را که به من یاد دادند
هیچ رویای ممنوعی در دنیا وجود ندارد!
Je voudrais trouver les couleurs, des tableaux que j’ai dans le cœur
De ce décor aux lignes pures, où je vous voie et me rassure,
Je voudrais décrocher la lune, je voudrais même sauver la terre,
Mais avant tout, Je voudrais parler à mon père..
Je voudrais parler à mon père.
میخواهم رنگ آمیزی تابلوهایی که در قلبم دارم پیدا کنم
با همان ترکیبی که در تو می بینم و احساس آرامش میکنم
می خواهم ماه را از جا بردارم, می خواهم زمین را نجات بدهم
اما قبل از تمام اینکارها دلم میخواهد با پدرم حرف بزنم
می خواهم با پدرم حرف بزنم
(تکرار دو پاراگراف اول)
Je voudrai partir avec toi,
Je voudrai rêver avec toi,
Toujours chercher l’inaccessible,
Toujours espérer l’impossible,
Je voudrais décrocher la lune, je voudrai même sauver la terre
Mais avant tout je voudrais parler à mon père
Parler à mon père
دلم می خواهد با تو راهی شوم
دلم می خواهد با تو رویا بافی کنم
همیشه در جستجوی دست نیافتنی ها
همیشه به امید غیرممکن ها
شاید ماه را از جا بردارم, شاید زمین را نجات بدهم
اما قبل از تمام اینکارها دلم میخواهد با پدرم حرف بزنم
می خواهم با پدرم حرف بزنم
اشعار فرانسوی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com