خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ZaHRa

مدیر برتر + نویسنده‌ی برتر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,637
امتیاز واکنش
19,062
امتیاز
373
محل سکونت
روی☁️آ
زمان حضور
74 روز 22 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی لوپین در نوجوانی برای تحصیل به هاگوارتز رفت، دامبلدور از راز او باخبر بود و شرایطی ویژه برایش تعبیه کرد تا ماهی یکبار بتواند دور از دیگران سر کند. ریموس این راز را از دوستان صمیمی‌اش جیمز و سیریوس و پیتر هم مخفی نگه داشت. تا اینکه آن‌ها متوجه وضعیت او شدند و از سر وفاداری و برای اینکه در زمان‌های تبدیل شدنش، احساس تنهایی نکند، خودشان را تبدیل به جانورنما کردند و به این ترتیب القاب مهتابی، پانمدی، دم‌باریک و شاخ‌دار شکل گرفتن
سوروس اسنیپ – جادوگری فوق‌العاده که هم در معجون‌سازی خبره بود و هم در دفاع در برابر جادوی سیاه


سوروس اسنیپ سرپرست گروه اسلیثرین و استاد درس معجون‌سازی هاگوارتز بود که مهارت‌هایش فراتر از معجون‌سازی می‌رفت و یک استاد و مدرس صرف نبود. اسنیپ در معجون‌سازی نظیر نداشت،‌ اما در عین حال همیشه آرزوی تدریس درس دفاع در برابر جادوی سیاه را در سرش می‌پروراند. او سرانجام در سال ششم حضور هری پاتر در هاگوارتز به آرزویش رسید.

وقتی اسنیپ تدریس دفاع در برابر جادوی سیاه را بر عهده گرفت، مشخص شد که مهارتی ویژه در این حوزه هم دارد. جلسات درس او بیشتر روی تمرین‌های عملی متمرکز بود و با توجه به جو تاریک موجود و قدرت گرفتن ولدمورت، دانش‌آموزها را با بخش‌های ترسناک‌تر دنیای جادوگری آشنا می‌کرد.


هری پاتر؛ ۹ استاد دفاع در برابر جادوی سیاه از بدترین تا بهترین

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-

ZaHRa

مدیر برتر + نویسنده‌ی برتر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,637
امتیاز واکنش
19,062
امتیاز
373
محل سکونت
روی☁️آ
زمان حضور
74 روز 22 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
اسنیپ از همان نوجوانی‌هایش استعدادی فوق‌العاده داشت و مهارتی مثال‌زدنی در معجون‌سازی و ابداع ورد‌ها و طلسم‌های جدید از خودش نشان می‌داد. ترفندها و نکات دسته‌اولی که او از معجون‌سازی کشف کرده و دور کتاب معجون‌سازی پیشرفته نوشته بود، به خوبی این قضیه را نشان می‌داد. در هری پاتر و شاهزاده‌ی دورگه، هری همین کتاب سوروس اسنیپ را پیدا می‌کند و با کمک نکاتی که اسنیپ نوشته، بهترین نتایج را می‌گیرد و حسابی تحسین می‌شود. اسنیپ همچنین تعدادی ورد و طلسم جدید ابداع کرد که بعضی‌هایشان بین دانش‌آموزان هم معروف شد. از جمله سکتوم سمپرا که کاری می‌کرد تا خراش‌های خونینی روی بدن مهاجم ایجاد شود.

اتفاق سرنوشت‌ساز سوروس اسنیپ، وقتی رخ داد که او به‌عنوان مرگ‌خوار به ولدمورت خدمت می‌کرد. اسنیپ وقتی مخفیانه مکالمه‌ی آلبوس دامبلدور و سیبل تریلانی را گوش می‌داد، متوجه پیشگویی غریب تریلانی شد؛ اینکه پسری متولد آخر جولای موجبات سقوط و فروپاشی لرد ولدمورت را فراهم خواهد آورد. اسنیپ این پیشگویی را به گوش ولدمورت رساند، غافل از اینکه هری پاتر، پسر لیلی، زنی که عاشقانه دوست داشت، در همین تاریخ به دنیا می‌آید و ولدمورت هم او را مورد هدف قرار می‌دهد تا سراغش برود.


هری پاتر؛ ۹ استاد دفاع در برابر جادوی سیاه از بدترین تا بهترین

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-

ZaHRa

مدیر برتر + نویسنده‌ی برتر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,637
امتیاز واکنش
19,062
امتیاز
373
محل سکونت
روی☁️آ
زمان حضور
74 روز 22 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
اسنیپ سراغ دامبلدور رفت و به او التماس کرد که امنیت لیلی و پسرش را تأمین کند. با وجود اقدام‌های امنیتی دامبلدور، مکان لیلی و جیمز و پسرشان به خاطر خیـ*ـانت پیتر پتی‌گرو لو رفت و پدر و مادر هری کشته شدند. اسنیپ هم هرگز خودش را به خاطر این اتفاق نبخشید و حسرت و غمی همیشگی با خودش حمل کرد. او بعدها وقتی هری پاتر به هاگوارتز آمد، مخفیانه از او مراقبت می‌کرد و به عشق لیلی، برای حفظ جان پسرش تمام تلاش خود را به کار می‌بست. سوروس اسنیپ قهرمانی استثنایی و جادوگری با قدرت‌های فوق‌العاده بود، و همیشه در یاد و خاطره‌ی دوست‌داران هری پاتر باقی خواهد ماند.

۱. آلبوس پرسیوال ولفریک برایان دامبلدور – پیش از اینکه تدریس دفاع در برابر جادوی سیاه نفرین شود، این سمت را بر عهده داشت
آلبوس دامبلدور بیشتر به‌عنوان مدیر به‌شدت قدرتمند و فوق‌العاده‌ی هاگوارتز شناخته می‌شود. مردی بزرگ و دانا که برای هر چیزی بهترین راه حل را دارد و بهترین و ماهرترین جادوگر زمان خودش به حساب می‌آید. اما پیش از آنکه دامبلدور مدیر هاگوارتز شود، از اساتید این مدرسه‌ی جادوگری بود و دفاع در برابر جادوی سیاه درس می‌داد.

شیوه‌ی تدریس دامبلدور مشابه ریموس لوپین بود. محیطی گرم و صمیمی و پرانرژی برای دانش‌آموزهایش فراهم می‌کرد و تمرین‌های عملی به آن‌ها می‌داد. بدون تبختر و غرور با همه رفتار می‌کرد و به هیچ عنوان دانش بی‌اندازه و عمیقش را به رخ بچه‌ها نمی‌کشید.


هری پاتر؛ ۹ استاد دفاع در برابر جادوی سیاه از بدترین تا بهترین

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-

ZaHRa

مدیر برتر + نویسنده‌ی برتر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,637
امتیاز واکنش
19,062
امتیاز
373
محل سکونت
روی☁️آ
زمان حضور
74 روز 22 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
آلبوس دامبلدور زندگی پرماجرا و گذشته‌ای واقعا تاریک و تلخ داشت. او سال ۱۸۸۱ میلادی به دنیا آمد. پدرش پرسیوال و مادرش کندرا نام داشت. خواهر کوچک‌تر آلبوس، دختری خجالتی و محجوب بود به نام آریانا که اتفاقی تراژیک زندگی‌اش را برای همیشه دگرگون کرد. روزی آریانا مشغول آزمایش قدرت‌های جادویی‌اش بود که تعدادی پسربچه‌ی ماگل از دیدن کارهای او به وحشت می‌افتند و به او حمله می‌کنند. آریانا در پی این اتفاق،‌ دچار مشکلات روحی و روانی شدید شد و قدرت‌های جادویی‌اش را درون خودش سرکوب کرد. انبوه این قدرت‌های جادویی درون بدن آریانا، باعث می‌شد تا او در مواقعی کنترل آن را از دست بدهد و ویرانی به بار آورد. پدر آلبوس که از این قضیه حسابی ناراحت و دل‌شکسته بود، آن پسربچه‌های ماگل را پیدا کرد و انتقام دخترش را گرفت. به خاطر همین، پرسیوال دامبلدور را به آزکابان فرستادند و او هم در زندان مُرد.

آلبوس دامبلدور سال ۱۸۹۲ به هاگوارتز رفت و در گروه گریفیندور قرار گرفت و مشغول به تحصیل شد. بیشتر هم‌کلاسی‌های او درباره‌ی پدرش و جرمی که مرتکب شده بود صحبت می‌کردند و اکثرا باور داشتند که خود آلبوس هم مثل پدرش، از ماگل‌ها متنفر است. پرسیوال دامبلدور پدر آلبوس، به هیچ‌کس نگفته بود که چرا به آن پسربچه‌های ماگل حمله کرده و برای همین در جامعه‌ی جادوگری همه بر این باور بودند که پدر دامبلدور، ذاتا از ماگل‌ها متنفر است. عده‌ای اقدام پدر او را ستایش می‌کردند و سعی داشتند از این طریق توجه او را جلب کنند، اما آلبوس تمایلی به رفاقت با این دست آدم‌ها نداشت.
به هر شکلی که بود، سال‌های تدریس آلبوس در هاگوارتز به پایان رسید. او در این مدت استعدادی فوق‌العاده از خودش نشان داد و تقریبا همه با دیدن مهارت‌های او به این نتیجه می‌رسیدند که قرار است روزی بزرگ‌ترین جادوگر دوره‌ی خودش شود. تا اینکه مدتی بعد از فارغ‌التحصیلی، اتفاقی ناگوار برای خانواده‌اش رخ داد. آریانا که همچنان نمی‌توانست قدرت‌های جادویی سرکوب‌شده‌اش را مهار و کنترل کند، طی حادثه‌ای ناخواسته مادرشان را به کشتن داد. از این به بعد، آلبوس تنها بزرگسال خانواده‌ی از هم پاشیده‌شان بود و باید از برادرش ابرفورث و خواهر دردمندش آریانا نگهداری می‌کرد.


هری پاتر؛ ۹ استاد دفاع در برابر جادوی سیاه از بدترین تا بهترین

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-

ZaHRa

مدیر برتر + نویسنده‌ی برتر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,637
امتیاز واکنش
19,062
امتیاز
373
محل سکونت
روی☁️آ
زمان حضور
74 روز 22 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
این زمان آلبوس مدام احساس می‌کرد ناخواسته گرفتار خانواده‌اش شده و استعدادها و ظرفیت‌هایش دارد به خاطر نگهداری از خواهرشان هدر می‌رود. روزهایش با حسرت و خشم و یأس سپری می‌شد و آینده‌ای برای خودش متصور نبود. تا اینکه مردی جوان به محله‌ی آن‌ها آمد، و او کسی نبود جز گلرت گریندل‌والد. دامبلدور و گریندل‌والد شباهت‌های زیادی به هم داشتند و هر دو جادوگرهای جوان بااستعداد و باانگیزه‌ای بودند. برای همین خیلی زود رفاقتی عمیق بینشان شکل گرفت. آلبوس به‌تدریج بیشتر زمانش را صرف وقت گذراندن با گریندل‌والد می‌کرد و شیفته‌ی عقاید رادیکال او می‌شد و در این میان آریانا و برادر کوچک‌ترش را فراموش می‌کرد.
تا اینکه ابرفورث، برادر کوچک‌تر آلبوس با او رو در رو شد و درگیری لفظی شدیدی بین آن‌دو در گرفت. گریندل‌والد که نمی‌خواست کسی مزاحم کار او و آلبوس شود، به ابرفورث با طلسم شکنجه‌گر حمله کرد. آلبوس به دفاع از برادرش به پا خاست، و دوئلی شدید بین این سه جادوگر در گرفت. در این میان، آریانا می‌خواست دخالت کند و جان برادرهایش را نجات دهد که اتفاقی تلخ و تکان‌دهنده افتاد؛ یکی از طلسم‌ها به طور اتفاقی به آریانا خورد و جان او را گرفت. آلبوس و ابرفورث و گریندل‌والد نمی‌دانستند طلسم کدام‌ یک از آن‌ها باعث این فاجعه‌ی دلخراش شد. گریندل‌والد از آنجا گریخت، و آلبوس تا آخر عمر خودش را مقصر مرگ خواهرش دانست و همیشه حسرت و احساس گناهی شدید درونش را آزار می‌داد. در هری پاتر و شاهزاده‌ی دورگه، وقتی دامبلدور محتویات نفرین‌شده‌ی آن قدح مرموز را می‌نوشد، حرف‌هایی می‌زند که مستقیم به فاجعه‌ی دلخراش آریانا اشاره می‌کند، که یعنی او هنوز و با گذشت این همه سال نتوانسته خودش را به خاطر مرگ آریانا ببخشد.

منبع: CBR


هری پاتر؛ ۹ استاد دفاع در برابر جادوی سیاه از بدترین تا بهترین

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا