خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 12 60.0%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 12 60.0%
  • توصیفات

    رای: 10 50.0%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 7 35.0%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 8 40.0%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 9 45.0%

  • مجموع رای دهندگان
    20

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,913
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
مگر یک مادر نباید در این موقعیت از پسر خودش دفاع کند؟ نباید از مسخره شدن پسرش جلوگیری کند؟ نگذارد به پسرش توهینی کنند؟ پس چرا؟ چرا مادر من، خود در این خورد شدن پسرش، شریک می‌شود؟ چرا از ترک برداشتنم لـ*ـذت می‌برد؟ چرا طوری صحبت می‌کند که همه بفهمند اصلا برایش مهم نیستم؟
جوشش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 14 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,913
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
پشیمان از آن‌که او را نگران کرده‌ام، می‌گویم:
- ببخشید، نمی‌دونستم نگرانتون می‌کنم.
پدرم با اخم می‌گوید:
- نمی‌دونستی؟ واقعا نمی‌دونستی؟
دو قدم جلو آمده و در چشمانم زل زده و می‌گوید:
- اگه با این وضعیتت اتفاقی برات می‌افتاد چی؟
اول گیج نگاهش می‌کنم و بعد کم کم متوجه می‌شوم. در مورد نیکتوفوبیا می‌گفت. اخم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، YaSnA_NHT๛ و 13 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,913
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
حسی سراسر آرامش در رگ‌هایم می‌پیچد و فکرها را از سرم می‌شوید و تمام تنم منقبض می‌شود. چشمانم خودکار بسته و همان‌جا روی زمین دراز می‌کشم و در خود جمع می‌شوم. آن حس، زیاد طول نکشیده و حالا فقط خماری است که حس می‌کنم.
لبخندی پر از غم گوشه لـ*ـب‌هایم جاخوش می‌کند و زمزمه می‌کنم:
- تو یه اشغالی آرمان، یه آشغال...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، YaSnA_NHT๛ و 12 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,913
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
با قدم‌های بلند به سمت کلاس می‌روم و بغض همیشه همراهم را قورت می‌دهم.
این بار کل دقتم را معطوف استاد می‌کنم و جزوه‌ام را تمام و کمال می‌نویسم.
با خسته نباشید از جانب استاد، بلند شده و کیفم را روی شانه‌ام می‌گذارم. بدون توجه به کسی، از کلاس خارج می‌شوم. پا روی پله‌ها گذاشته و در آخرین پله می‌خواهم از کنار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 13 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,913
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
پسر نیم نگاهی به من انداخته و اخم می‌کند و می‌گوید:
- دستت خونریزی داره؟
بهتر بود از او کمک بخواهم. سریع می‌گویم:
- آره، می‌تونی اینو برام ببندی؟
سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید:
- بزار دستامو بشورم.
لبخند می‌زنم و سرم را تکان می‌دهم. او دست‌هایش را می‌شوید و کنارم می‌ایستد و همان طور که بند را گره می‌زند،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، ZaHRa و 13 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,913
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
هوم آرامش را می‌شنوم. پالت را از روی میز برداشته و به سمت بوم نگاهی می‌اندازم. کاغذ کثیف رویش، ابروهایم را درهم می‌کند. به سمت دنیا برگشته و به بوم اشاره می‌زنم:
- کاغذشو عوض کن.
سرش را تکان داده و با لبخند به سمت بوم می‌رود و مشغول کارش می‌شود. پالت را دوباره بر روی میز می‌گذارم و کنار پنجره می‌ایستم و به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، YaSnA_NHT๛ و 12 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,913
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
به داخل برگشته و بعد از برداشتن کلید، بیرون می‌روم. دست در جیب‌های پالتویم فرو می‌کنم و از حیاط بیرون می‌زنم.
بدون نگاه کردن به قسمت‌های تاریک کوچه، کنار تیربرق‌ها شروع به راه رفتن می‌کنم تا به خیابان برسم.
نگاهم به زیر پایم است و به صدای نفس‌هایم تمرکز می‌کنم تا فکرهای منفی به سرم نزند.
بلاخره به خیابان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، YaSnA_NHT๛ و 11 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,913
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم را تکان می‌دهم و پشت میزی در نزدیکی پیشخوان جا می‌گیرم. کسی در رستوران نیست و این پایان ساعت باز بودن رستوران را نشان می‌دهد.
با صدای کفش‌هایی به خود آمده و نگاهم را به زیبا می‌دهم که با پوزخند رو به رویم جا می‌گیرد و دست به سـ*ـینه نگاهم می‌کند. طاقت نگاه در چشمان خشمگینش را ندارم و سرم را پایین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، YaSnA_NHT๛ و 12 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,913
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدای چند پا، چشمانم را باز می‌کنم. همان دو نفر پشت پیشخوان بودند که حال عازم رفتن شده بودند.
صاف می‌نشینم و سرم را زیر می‌اندازم. کسی که سالخورده‌تر بود، کنار میز ایستاد. مجبور شدم نگاهش کنم. لبخند زده و می‌گوید:
- چرا تنها نشستی پسرم؟ برو پیش پدر و مادرت.
سعی می‌کنم لبخندم تلخ نباشد:
- نمی‌خوام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، YaSnA_NHT๛ و 12 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,913
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
آهی می‌کشم و نگاهم را به بیرون می‌دهم. کم کم به خانه نزدیک شده و بعد از پرداخت کرایه، پیاده می‌شوم.
کلید در قفل چرخانده و وارد حیاط می‌شوم. به لطف پدرم، کل حیاط از چراغ‌های پایه بلند سفید، روشن شده بود.
وارد خانه می‌شوم. خوب بود که چراغ‌ها را خاموش نکرده بودم. از پله‌ها بالا می‌روم و داخل اتاقم می‌شوم‌...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، YaSnA_NHT๛ و 12 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا