نویسنده این موضوع
نسیم ملایمی وزید و موهای بلندم را در هوا رقصاند و روی پیشانیام پخش کرد. لبخندی کوچک بر کنج لبانم نشانده بودم و دلیلش فقط یک چیز بود. حس خوبی که به خاطر بوم مقابلم در وجودم نشسته بود.
قلمو نوک تیزم را از پشت گوشم برداشتم و در رنگ سفید فرو بردم. تا کمر خم شده و همان طور که...
قلمو نوک تیزم را از پشت گوشم برداشتم و در رنگ سفید فرو بردم. تا کمر خم شده و همان طور که...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: