خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
به گونه‌ای که در تلمود آمده است که اگر تورات به موسی داده نشده بود به عزرا داده می‌شد،
[۵۰]

و بدین‌سان شانی برابر با موسی برای او قائل شده‌اند؛ اما از این مطالب نمی‌توان نتیجه گرفت که یهودیان او را پسر خدا خوانده‌اند. آنان برای ابراهیم و موسی نیز شان بسیار بالایی قائل شده‌اند. آیا می‌توان گفت که یهودیان این دو پیامبر را پسر خدا خوانده‌اند (در ادامه خواهیم گفت که در عهد قدیم برای اینکه کسی پسر خدا خوانده شود شان چندان بالایی نیاز نیست.) به هر حال سخن یهودیان این است که دو کتاب عزرا و نحمیا در مجموعه قانونی عهد قدیم و دو کتاب از کتاب‌های غیرقانونی و نیز کتاب تلمود به تفصیل درباره زندگی، شخصیت، فعالیت‌ها و شان و منزلت عزرا نزد یهودیان سخن گفته‌اند و در آنها سخنی از اینکه یهودیان او را پسر خدا خوانده باشند نیست. در چند محور به حل این مسئله می‌پردازیم:

۲.۳.۱ - پسران خدا در عهد قدیم


همان‌طور که قبلاً از مفسران نقل شد آنان یا این پسربودن را تشریفی و برای احترام می‌دانند یا اینکه در تشریفی یا واقعی‌بودن این عنوان تردید دارند. به هر حال قدر مسلم آن است که واقعی‌بودن این عنوان، به این معنا که مقصود یهودیان پسر بودنِ واقعی باشد، قطعی نیست. قبلاً گذشت که اسم‌ها در انتقال از یک زبان به زبان دیگر تغییر می‌کنند؛ به‌گونه‌ای که اگر قرائنی نباشد تطبیق ممکن نیست. فرض می‌گیریم که نمی‌دانیم عزیر کیست؛ اما سخن این است که آیا مطابق ادبیات عهد قدیم اینکه کسی به صورت تشریفی پسر خدا خوانده شود امری عجیب و نایاب است؟ پاسخ این سؤال بسیار عجیب و غریب است. چراکه اولاً شخصیت‌های زیادی پسر خدا خوانده شده‌اند و ثانیاً خود عهد قدیم نشان می‌دهد که برخی از این افراد انسان‌های چندان برجسته‌ای نبوده‌اند.
حضرت داوود بارها پسر خدا خوانده شده است: «من فرمان خداوند را اعلام خواهم کرد. او به من فرموده است: از امروز تو پسر من هستی و من پدر تو.»
[۵۱]

«بنده خود داوود را یافتم. او مرا خواهد خواند که تو پدر من هستی، خدای من و صخره نجات من. من نیز او را نخست‌زاده خود خواهم ساخت.»
[۵۲]


یادآوری این نکته بسیار مهم است که شخصیت داوود در عهد قدیم با شخصیت او در قرآن مجید بسیار متفاوت است. او در عهد قدیم صرفاً یک پادشاه است که گاهی از او گناهان بسیار بزرگی مانند زنای محصنه و قتل نفس زکیه سر می‌زند؛
[۵۳]

گناهانی که مطابق شریعت یهود مجازاتی کمتر از اعدام ندارند. یادآوری این گناهان عجیب نه از این جهت است که بخواهیم نقدی به عهد قدیم وارد کنیم، بلکه می‌خواهیم این نکته را گوشزد کنیم که پسر خدا خوانده‌شدن در عهد قدیم چندان سخت نیست.
شخصیت دیگری که در عهد قدیم مکرر پسر خدا خوانده شده حضرت سلیمان است. حضرت داوود می‌خواهد خانه خدا را بنا کند اما خدا به او می‌گوید: «پسر تو، سلیمان، اوست که خانه مرا و صحن‌های مرا بنا خواهد نمود، زیرا که او را برگزیده‌ام تا پسر من باشد و من پدر او خواهم بود.»
[۵۴]

«و حال به بنده من داوود چنین بگو که یهوه صبایوت چنین می‌گوید و ذریت تو را که از صلب تو بیرون آید بعد از تو استوار خواهم ساخت. او برای اسم من خانه بنا خواهد نمود. من او را پدر خواهم بود و او مرا پسر خواهد بود.»
[۵۵]


خداشناسی یهود در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
و باز یادآوری این نکته لازم است که سلیمان عهد قدیم با سلیمان قرآن مجید بسیار متفاوت است. در عهد قدیم او صرفاً یک پادشاه است. پادشاهی که بر خلاف فقه و شریعت یهود با تعداد زیادی از زنان مشرک ازدواج می‌کند و برای هر کدام بتکده می‌سازد و خود نیز به بت‌پرستی روی می‌آورد و با اینکه خداوند دوبار بر او ظاهر می‌شود و او را از بت‌پرستی منع می‌کند، از این عمل دست بر نمی‌دارد.
[۵۶]

همچنین مسیحا که عهد قدیم مژده آمدنش را داده گاهی «پسر خدا» خوانده شده است.
[۵۷]


غیر از موارد فوق، واژه «پسران خدا» یا «فرزندان خدا» نیز در عهد قدیم بسیار به کار رفته است: «پسران خدا دختران آدمیان را دیدند که نیکو منظرند و از هر کدام که خواستند زنان برای خویش گرفتند.»
[۵۸]

؛ «و روزی واقع شد که پسران خدا آمدند تا به حضور خداوند حاضر شوند.»
[۵۹]

؛ «ای فرزندان خدا، خداوند را توصیف کنید.»
[۶۰]

؛ «خدا در جماعت خدا ایستاده است، در میان خدایان داوری می‌کند: تا به کی به بی‌انصافی داوری خواهید کرد و شریران را طرفداری‌خواهید نمود؟. من گفتم‌که شما خدایانید و جمیع شما فرزندان‌حضرت اعلی. لیکن مثل آدمیان خواهید مرد و چون یکی از سروران خواهید افتاد!»
[۶۱]


ما نمی‌دانیم عزیر کیست؟ و قبلاً هم گفتیم که اصولاً نام‌ها در زبان‌های مختلف چنان تغییر می‌کنند که پی‌گیری یک نام در فرهنگ زبانِ دیگر چندان فایده‌ای ندارد؛ اما سخن این است که اصلاً برای ما فرقی نمی‌کند و هیچ اهمیتی ندارد که عزیر کیست یا اصلاً به این نام در کل متون مقدس یهودی اشاره شده یا نه. آنچه مهم است این است که افراد زیادی، که به گفته خود عهد قدیم پرونده زندگی‌شان چندان درخشان نیست، پسر خدا خوانده شده‌اند. وقتی فضای عهد قدیم را نگاه می‌کنیم می‌بینیم که پسر خدا خوانده‌شدن چندان اهمیتی ندارد و بنابراین ممکن است هر کسی پسر خدا خوانده شود و چه بسا این عنوان برای افراد دیگر نیز به کار رفته باشد اما نویسندگان عهد قدیم آن را ذکر نکرده باشند و غیره.

۲.۳.۲ - حذف مطالب مهم


تا اینجا فرض بر این بود که اصلاً نمی‌دانیم عزیر کیست؛ اما در اینجا از این سخن دست برمی‌داریم و همان ‌طور که برخی از مفسران گفته‌اند و از برخی از نویسندگان یهودی نیز نقل شد، ما هم فرض می‌کنیم که عزیر همان عزرا است. البته مفسران مسلمان باید یک نکته را روشن کنند و آن اینکه آیا عزیر قرآن یک شخصیت مثبت است یا منفی. گویا صاحب تفسیر المیزان در این باره تردید دارد که آیا عزیر یکی از انبیاست یا اینکه یک عالم یهودی است.
[۶۲]

به هر حال اگر مفسرانْ عزیر قرآن را یک شخصیت مثبت بدانند نمی‌توانند آن را بر عزرا منطبق کنند؛ چراکه آنان نمی‌توانند آنچه را در تورات و کتب تاریخی آمده و شواهد زیادی وجود دارد که نویسنده آنها عزرا است. بپذیرند؛ زیرا این مطالب به هیچ وجه با قرآن مجید قابل جمع نیستند و یک مسلمان نمی‌تواند الهامی بودن آنها را بپذیرد و الا باید قرآن را رد کند.


خداشناسی یهود در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
از این سخن می‌گذریم و فرض را بر این می‌گذاریم که عزیر قرآن همان عزرای عهد قدیم است. ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا در دو کتاب عزرا و نحمیا و برخی از کتاب‌های غیر قانونی که درباره عزرا هستند و همچنین در کتاب تلمود سخنی از پسر خدا خوانده‌شدن عزرا به میان نیامده است؟ پاسخ ما همان‌طور که‌ اندکی قبل گذشت، این است که پسر خدا خوانده شدن افراد در عهد قدیم بسیار متعارف بوده است و هیچ بعید نیست که عزرا هم پسر خدا خوانده شده باشد. به‌ویژه مقام و جایگاه والای عزرا نزد یهودیان پذیرش این امر را آسان‌تر می‌کند. اما اینکه چرا با اینکه درباره عزرا مطالب بسیاری در منابع یهودی وجود دارد، به این امر اشاره نشده، پاسخ همان است که در مباحث قبل هم بیان کردیم و آن اینکه قرآن مجید حوادث تاریخی را نه از متون مقدس یهودی بلکه از نفس واقعه نقل می‌کند. اگر این‌گونه نباشد اشکال به قرآن خیلی جدی‌تر از پسر خدا خوانده‌شدن عزرا است؛ زیرا داستان انبیا آن‌ گونه که در قرآن روایت شده با آنچه در عهد قدیم درباره شخصیت و زندگی آنان آمده است، تفاوت بسیار زیادی دارد. قرآن مجید زندگی ابراهیم را از کجا نقل می‌کند؟ چرا حتی در یک ماجرای جزئی مانند ذبح فرزند که در هر دو کتاب آمده است، تفاوت و اختلاف اساسی وجود دارد. یعقوب قرآن مجید چه شباهتی با یعقوب عهد قدیم دارد؟ هرچند برخی از بخش‌های زندگی موسی در دو کتاب یکسان است، اما در بخش‌های مهم، موسای قرآن و موسای تورات چنان با هم متفاوت‌اند که هرگز قابل جمع نیستند. هارون قرآن چه شباهتی با‌ هارون تورات دارد؟ قرآن مجید داوود و سلیمان را از کجای متون مقدس یهودی نقل می‌کند؟ امور بسیار زیادی در زندگی سلیمان قرآن وجود دارد که در زندگی سلیمان عهد قدیم نیست؟ از جمله اینکه مهم‌ترین شان او این است که یکی از انبیای الاهی است. امور مهمی در عهد قدیم درباره سلیمان آمده است که نه تنها در قرآن نیست، بلکه با آن ناسازگار است؛ مانند ساختن بت‌خانه و بت‌پرستی و مردن در حال شرک.
بنابراین قرآن از عهد قدیم نقل نمی‌کند تا گفته شود از کجای عهد قدیم نقل می‌کند. این سخن فقط درباره عزیر یا عزرا نیست. عموم شخصیت‌هایی که درباره آنان در هر دو کتاب سخن رفته است همین مشکل را دارند. از قرآن مجید بر می‌آید که بنی‌اسرائیل زمان داوود و سلیمان این دو شخصیت را قبل از هر چیز، از انبیای بزرگ خداوند می‌دانسته‌اند؛ اما با اینکه عهد قدیم به تفصیل درباره این دو شخصیت سخن گفته است، سخنی از نبوت آنان، آن ‌گونه که قرآن مطرح می‌کند، نیست. اگر داوود و سلیمان چنین شانی داشته‌اند چرا نویسنده یا نویسندگان عهد قدیم از آن غفلت کرده‌اند؟ پاسخ ما که با سخن نقادان جدید همخوان است. این است که این متونْ قرن‌ها پس از این شخصیت‌ها و با استفاده از منابعی که هر یک برای هدفی خاص نوشته شده ‌بودند تدوین شده‌اند؛ بنابراین، مطالب مهمی از قلم افتاده و در عوض مطالب ناروا و نادرستی نقل شده است. به هر حال هر سخنی که درباره تاریخ زندگی شخصیت‌های دیگر و تفاوت نقل‌های دو کتاب گفته شود در اینجا هم به کار می‌رود.


خداشناسی یهود در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
دو صورت فوق یک وجه مشترک داشت و آن اینکه در هر دو بنا بر این بود که قرآن مجید پسر بودن تشریفی را می‌گوید و نه واقعی. پسر بودن تشریفی صرفاً برای احترام و نشان‌دادن مقام و جایگاه و میزان تقرب فرد نزد خداست؛ اما پسربودن واقعی، هم‌ذاتی را می‌رساند؛ یعنی فردی که واقعاً پسر خداست. آن‌ گونه که بخشی از عهد جدید و نیز از قرن چهارم به بعد همه مسیحیان درباره مسیح می‌گویند هم‌ذات با خداست و الوهیت دارد. قبلاً گفتیم فرق است بین اینکه سخنی به یهودیت نسبت داده شود یا به یهودیان. پسربودن تشریفی برای خدا را هم می‌توان به یهودیت نسبت داد و هم به یهودیان؛ چراکه در خود عهد قدیم عده زیادی به صورت تشریفی پسر خدا خوانده شده‌اند.
حال فرض را بر این می‌گذاریم که مقصود قرآن مجید پسر بودن واقعی است؛ یعنی مدعی است که یهودیان گفته‌اند که عزیر واقعاً پسر خداست، مانند آنچه مسیحیان درباره مسیح می‌گویند. البته این مطلب از قرآن ضرورتاً برداشت نمی‌شود و همان‌طور که گذشت مفسران یا قاطعانه تشریفی بودن را برداشت کرده‌اند و یا اینکه در واقعی یا تشریفی‌بودن این عنوان تردید داشته‌اند. به هر حال اگر عقب‌نشینی کنیم و فرض را بر نسبت «پسر واقعی بودن عزیر» بگذاریم، در این صورت باید بگوییم یهودیت چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد؛ چراکه در هیچ جای متون مقدس یهودی کسی به صورت واقعی پسر خدا خوانده نشده است و اصولاً خداشناسی یهودیت اجازه چنین چیزی را نمی‌دهد. اما قرآن مجید این نسبت را به یهودیت نمی‌دهد، بلکه به یهودیان نسبت می‌دهد. در این صورت سخن قرآن به این معنا خواهد بود که در مقطعی از تاریخ، یهودیان عزیر را برخلاف مسلمات دین خود، به صورت واقعی پسر خدا خوانده‌اند و البته این نکته در متون مقدس یهودی نیز نقل نشده است و حتی نمی‌توان گفت که حتماً اسم‌ها عوض شده چون هیچ کس در این متون واقعاً پسر خدا خوانده نشده است. امکان دارد پرسیده شود چرا قرآن چنین مطلبی را که اصلاً در متون یهودی وجود ندارد، نقل کرده است؟ پاسخ این سؤال در فرض دوم که عزیر همان عزرا باشد به طور مفصل بیان شد؛ گفتیم که مطالب زیادی در قرآن مجید نقل شده‌اند که در متون یهودی نیامده‌اند؛ پس نقل نشدن ضرری نمی‌زند. اما اشکال دوم این است که بسیار عجیب است که یهودیان در مقطعی از تاریخ به امری خلاف خداشناسی دین خود تن داده باشند. در پاسخ این اشکال باید گفت خود عهد قدیم نشان می‌دهد که در مواقعی یهودیان تحت تاثیر شرایط و سخنان اقوام دیگر اعتقادات عجیبی درباره خدا پیدا کرده‌اند و در موارد زیادی انبیای بنی‌ اسرائیل قوم را از پرستش خدایان دیگران بر حذر داشته‌اند. در بسیاری از این موارد اکثریت قاطع مردم به انحراف کشیده شده بودند و تنها یک پیامبر در مسیر درست ایستاده و مردم را راهنمایی می‌کرد و مردم نه تنها سخن او را نمی‌پذیرفتند، بلکه او را با مشکل روبه رو می‌ساختند.


خداشناسی یهود در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
نمونه‌ای از این انحرافات، در زمان خود موسی اتفاق افتاده است. قوم اسرائیل که موسی آنان را به صورتی معجز‌ه‌آسا از چنگال فرعونیان نجات داده، پیش چشمانشان دریای سرخ را شکافته، خداوند قدم به قدم در بیابان یاری‌شان کرده و برای‌شان معجزه‌آسا طعام فرستاده بود، تنها چند ماه پس از این نجات معجزه‌آسا گوساله‌ای زرین را که پیش چشمان آنان ساخته شده بود خدای خود گرفتند و به عبادت او پرداختند و به گفته تورات تنها موسی و یوشع ابن‌ نون، که بالای کوه بودند، از این بت‌پرستی دور بودند. عهد قدیم نشان می‌دهد که این تنها موردی نبود که قوم از خدای خود روی گردانیدند. پس پسر خدا خوانده شدن یک فرد حتی به صورت واقعی چندان امر عجیبی نیست. در میان اقوام و ادیان قدیم مانند مصر، بین‌النهرین و دیگر مناطقْ این اعتقاد امری رایج بوده است و شاید یهودیان تحت تاثیر این اقوام چنان‌که عهد قدیم نشان می‌دهد که بنی‌اسرائیل بسیاری از عقاید و اعمال خطا را تحت تاثیر دیگران پذیرفته ‌بودند. این عقیده را پذیرفته باشند، چنان‌که در دنباله آیه آمده است که قول آنان شبیه قول کسانی است که از قبل کافر شدند.

۲.۴ - عالمان الوهیت ‌یافته


یهودیان احبار دانشمندان خود را به جای خدا به الوهیت گرفتند.
[۶۳]

آنان در کجا برای دانشمندان خود چنین مقامی قائل شدند و معنای الوهیت‌دادن چیست؟ مفسران و روایات پیامبر و ائمه هم‌ صدا این آیه را این‌گونه تفسیر می‌کنند که مقصود این است که مردم در عصیان پروردگار از آنان اطاعت کردند،
[۶۴]

یا عالمان حلال را حرام و حرام را حلال کردند و مردم اطاعت کردند.
[۶۵]

[۶۶]

مفسران در این باره روایتی را از پیامبر نقل می‌کنند که عدی بن‌حاتم که قبلاً نصرانی بود، به پیامبر عرض می‌کند که ما قبلاً عالمان خود را نمی‌پرستیدیم. پیامبر می‌فرماید آیا این‌گونه نبود که آنان حلال را حرام و حرام را حلال می‌کردند و شما اطاعت می‌کردید؟ عدی می‌گوید آری این ‌گونه بود. پیامبر می‌گوید همین پرستش آنان است.
[۶۷]

و باز برخی نقل کرده‌اند که عالمان احکامی خلاف کتاب خدا می‌دادند و مردم اطاعت می‌کردند.
[۶۸]

صاحب تفسیر مجمع البیان پس از ارائه همین تفسیر و نقل روایت عدی بن‌ حاتم، روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند به این مضمون که به خدا قسم مردم برای احبار و راهبان نماز نخواندند و روزه نگرفتند، بلکه عالمان حلال را حرام و حرام را حلال کردند و مردم اطاعت کردند.
[۶۹]


ما حصل اقوال فوق، همان‌طور که برخی از مفسران نیز گفته‌اند، این است که مردم از عالمان اطاعت بی چون و چرا کردند و این نوع اطاعت مخصوص خداست.
[۷۰]

بنابراین درست است که یهودیان و مسیحیان عالمان خود را در ظاهر و لفظ الوهیت نداده‌اند، اما عملاً الوهیت داده‌اند. قرآن مجید گاهی از لازمه اعمال مردم نتیجه می‌گیرد. در آیاتی از قرآن سخن از این است که کسانی هوای نفس خود را اله خویش قرار داده‌اند.
[۷۱]

؛
[۷۲]

هیچ کس نمی‌گوید که هوای نفس من خدای من است، اما همین که از هوای نفس خود اطاعت محض می‌کند او را در جای خدا قرار داده است.


خداشناسی یهود در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
برخلاف مسئله قبل که نمی‌توانستیم به جایی از متون مقدس یهودی، که عزیر را پسر خدا دانسته‌ باشد، اشاره کنیم، در اینجا کار آسان‌تر است. یهودیان از حدود پنج قرن قبل از میلاد به نظریه‌ای قائل شدند و آن اینکه حضرت موسی علاوه بر تورات مکتوب یک تورات شفاهی نیز بالای کوه سینا دریافت کرده است؛ این تورات شفاهی سـ*ـینه به سـ*ـینه منتقل شده است تا اینکه به عالمانِ پس از دوره اسارت، یعنی همان زمان عزرای کاتب، رسیده است. این تورات یا سنت شفاهی در واقع مفسر تورات کتبی است، هرچند احکامی نیز در آن وجود دارد که در تورات کتبی وجود ندارد. به هر حال عالمانِ یهودی با استفاده از این سنت شفاهی، رای و نظر می‌دادند و مردم باید اطاعت می‌کردند. هرچند گروه‌هایی از یهودیان مانند صدوقیان با این رای مخالف بودند، اما این گروه در سال ۷۰م از بین رفتند و تنها فریسیان باقی ماندند که طرفدار سنت شفاهی بودند.به هر حال رای اکثریت عالمان یهود در یک مسئله، چه عقیدتی و چه فقهی حجیت داشت و همگان باید از آن اطاعت می‌کردند. مهم‌تر اینکه تعیین محدوده متون مقدس و اینکه آیا یک نوشته جزو متون مقدس باشد یا نه نیز بر عهده عالمان بود و با رای اکثریت مشخص می‌شد.
[۷۳]

آرا و نظریات این عالمان بعداً، یعنی از حدود ۱۵۰م تا ۵۰۰م به‌ تدریج در مجموعه‌ای گردآوری شد که تلمود خوانده می‌شود.
[۷۴]

اینک دو نمونه از آرای این عالمان را که در کتاب تلمود آمده است، می‌آوریم. نمونه نخست از اعتقادات:
مدت دو سال و نیم پیروان مکتب شمای با پیروان مکتب هیلل اختلاف نظر و بحث داشتند. پیروان مکتب هیلل می‌گفتند: اگر انسان آفریده نمی‌شد، بهتر بود، و پیروان مکتب شمای می‌گفتند: بهتر همان است که انسان آفریده شد.درباره این موضوع رای گرفتند و عقیده اکثریت بر این بود که اگر انسان آفریده نمی‌شد بهتر بود.
[۷۵]


[۷۶]


و چون رای اکثریت حجت است، عقیده بر این شد که اگر انسان خلق نمی‌شد بهتر بود و این هرگز مهم نیست که در تورات بعد از بیان اینکه خدا همه چیز را خلق کرد و در روز ششم انسان را آفرید و او را شبیه خود آفرید، می‌گوید: «و خدا هر چه ساخته بود دید و همانا بسیار نیکو بود»
[۷۷]


نمونه دیگر یک حکم فقهی است.بحث درباره نوعی خاص از تنور است که اکثریت عالمان معتقد بودند که نجس می‌شود ولی یکی از عالمان به نام ربی الیعازر معتقد بود که نجس نمی‌شود. ربی الیعازر همه ادله جهان را می‌آورد ولی اکثریت قبول نمی‌کنند. سپس ربی الیعازر سراغ اعجاز و کرامت می‌رود و می‌گوید اگر حکم من درست است این درخت آن را اثبات کند. درخت از ریشه درمی‌آید و چند صد ذراع از جایش حرکت می‌کند. عالمان دیگر می‌گویند درخت نمی‌تواند حکمی را ثابت کند. ربی الیعازر می‌گوید اگر حکم من درست است این جوی آب آن را اثبات کند. حرکت آب وارونه می‌شود؛ اما عالمان می‌گویند از جوی آب نمی‌توان چیزی اثبات کرد. الیعازر می‌گوید اگر حکم من درست است دیوارهای مدرسه آن را اثبات کنند. دیوارهای مدرسه شروع به خمیده شدن می‌کنند که ربی یشوع به دیوار می‌گوید: هنگامی که دانشمندان سرگرم بحث‌های فقهی هستند شما را چه می‌شود؟ از این رو دیوارها به احترام ربی یشوع از افتادن خودداری کردند و به احترام ربی الیعازر خمیده ماندند و تا امروز به همان صورت باقی هستند. ربی الیعازر می‌گوید اگر حکم من درست است آسمان آن را اثبات کند. صدایی از آسمان آمد که می‌گفت «چرا با ربی الیعازر بحث می‌کنید؟ احکام او همیشه درست است.»؛ ولی آنان گفتند تورات در کوه سینا به موسی داده شده و دیگر در آسمان نیست. ما به هیچ صدای آسمانی اعتنا نمی‌کنیم چون تو خدا روی کوه سینا نوشتی که باید از اکثریت پیروی کرد.
[۷۸]

بعداً یکی از این عالمان ایلیای نبی را، که اعتقاد به غیب او بود، ملاقات می‌کند و از او می‌پرسد خداوند وقتی آن صحنه را را دید چه کرد؟ وی پاسخ داد: «خدا خندید و گفت: فرزندانم مرا محکوم کردند. فرزندانم مرا محکوم کردند.»
[۷۹]


خداشناسی یهود در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
جالب است که این عالمان یهود می‌دانند که این صدای آسمانی صدای خداست ولی‌ تبعیت نمی‌کنند و جالب این ‌است که آنان این ‌قدرت را دارند که خدا را محکوم کنند.
البته ممکن است گفته شود که این فقره می‌خواهد بگوید که عالمان دین باید اجتهاد کنند و با استفاده از متون موجود و با ادله به رای برسند و معجزه و امور ماورایی نباید در رای آنان تاثیر داشته باشد. اما سخن این است که اگر اعتقادات، اعمال دینی و حتی محدوده متون مقدس با رای اکثریت عالمان معین و ثابت ‌شود، آیا ممکن نیست که دین از اصل و ریشه منحرف شود؟ اگر چنین امری رخ دهد و خدا بخواهد جلو انحراف دین را بگیرد یا دین منحرف‌ شده را به مسیر اصلی بازگرداند، آیا غیر از این راهی دارد که فردی را بفرستد و به او معجزاتی بدهد. در این ماجرا برفرض که واقعاً رخ داده باشد، خداوند به الیعاذر معجزاتی داده و صدایی از آسمان رسیده (که البته عالمان آن را صدای خدا دانسته‌اند.) و گفته است که «همیشه احکام الیعاذر درست است.» اگر قرار است که به معجزات و سخنی که می‌دانیم سخن خداست گوش فرا ندهیم، به سخن هیچ پیامبری نباید گوش فراداد. پس عالمان دین بر خدا مقدم می‌شوند.
آیه به مسیحیان نیز اشاره دارد و آنان را به همین علت سرزنش می‌کند؛ از این‌رو به مسیحیت نیز اشاره‌ای می‌کنیم. در مسیحیت از قرن دوم میلادی، اصلی شکل گرفت که حجیت کلیسا خوانده می‌شود. مطابق این اصل کلیسای رم باید کتاب مقدس را تفسیر کند و عقاید و اعمال را از آن استخراج نماید. همچنین عقاید و اعمال دیگری وجود دارد که در کتاب مقدس نیست ولی به دست کلیسا رسیده است. به هر حال همه عقاید و اعمال دینی را باید کلیسا بیان کند و اگر کسی نظری خلاف کلیسا بدهد بدعت‌گذار و مرتد است. حتی اگر نظر کلیسا خلاف عقل باشد باز باید پذیرفته شود. جالب این است که حتی تعیین اینکه کدام یک از کتاب‌های موجود جزو متون مقدس قرار گیرد باز بر عهده همین کلیساست. پس مرجع اصلی و نهایی در همه امور کلیسا و ارباب آن هستند. حتی این کلیسا واسطه فیض بین خدا و انسان است و برای اموری مانند توبه این کلیسا باید واسطه قرار گیرد. به اعتقاد اینان روح القدس در این کلیسا حضور دارد و نمی‌گذارد در فتوای خود خطا کند.
[۸۰]

[۸۱]

بنابراین اطاعت بی چون و چرا از این کلیسا ضروری است. این‌ اندیشه در زمان ظهور اسلام‌ اندیشه غالب بوده و اگر گروه‌هایی از مسیحیان مانند پروتستان‌ها با آن مخالفت ورزیده‌اند مربوط به ‌قرن‌ها بعد از اسلام است.


خداشناسی یهود در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
یهود و نصاری گفتند که ما پسران و دوستان خدا هستیم.»
[۸۲]

با توجه به اینکه «پسران و دوستان» بر هم عطف شده‌اند، معلوم می‌شود که پسربودنْ تشریفی است و نه واقعی.
[۸۳]

بنابراین سخن یهودیان به این معناست که ما موقعیت ویژه‌ای نزد خدا داریم. صاحب تفسیر مجمع البیان از ابن‌عباس نقل می‌کند که جماعتی از اهل کتاب نزد پیامبر آمده و او آنان را از غضب خدا ترسانید. آنان گفتند ما فرزندان و دوستان خدا هستیم ما را از غضب خدا مترسان؛ چون غضب پدر نسبت به فرزند زود فرو می‌نشیند.
[۸۴]


هرچند مقصودِ یهودیان پسر بودن تشریفی است و نه واقعی، اما آیه همین ادعا را نیز رد می‌کند و چند نکته را بیان می‌کند: اولاً شما رابـ*ـطه‌ای خاص و جایگاهی خاص نزد خدا ندارید. نشانه این امر آن است که شما بارها گنـ*ـاه کرده‌اید و خدا شما را مجازات کرده است.
[۸۵]

و ثانیاً شما نیز در زمره انسان‌هایی هستید که خدا خلق کرده است، پس رابـ*ـطه خدا با شما رابـ*ـطه خالق و مخلوق است نه پدر و فرزند و حتی به صورت تشریفی هم نباید خود را پسر خدا بخوانید.
[۸۶]

ثالثاً خدا مالک همه چیز است پس رابـ*ـطه خدا با شما رابـ*ـطه مالک و مملوک است نه پدر و فرزندی.
[۸۷]

و رابعاً شما و همه انسان‌ها برابر هستید و رابـ*ـطه شما با رابـ*ـطه دیگران فرقی ندارد و خدا هر کس را بخواهد می‌بخشد و هر کس را بخواهد عذاب می‌کند.
آیا واقعاً یهودیان و مسیحیان خود را به این معنا پسر خدا می‌دانسته‌اند که جایگاه ویژه‌ای برای خود نزد خداوند قائل باشند؟ پاسخ مثبت است. فقرات متعددی از عهد قدیم مدعی است که قوم اسرائیل فرزندان خدا هستند و موقعیت ویژه‌ای نزد خدا دارند: «شما فرزندان خداوند خدای خود هستید.»
[۸۸]

«من پدر اسرائیل هستم.»
[۸۹]

«به فرعون بگو خداوند چنین می‌گوید: اسرائیل پسر من و نخست‌زاده من است و به تو می‌گویم پسر مرا رها کن تا مرا عبادت نماید.»
[۹۰]

«شما پسران یهوه خدای خود هستید. زیرا تو برای یهوه خدایت قوم مقدس هستی و خداوند تو را برای خود برگزیده است تا از جمیع امت‌هایی که بر روی زمین‌اند به جهت او قوم خاص باشی.»
[۹۱]


نویسنده‌ای غربی می‌گوید با اینکه در عهد قدیم خدا ده‌ها بار پدر خوانده شده است، اما در عمده این موارد این قوم اسرائیل است که فرزند خاص خداست و تنها تعداد‌اندکی از موارد ابهام دارند.
[۹۲]

نویسنده‌ای یهودی تلاش می‌کند که نشان دهد بر اساس تلمود خدا تنها پدر قوم اسرائیل نیست و ابوت او عمومیت دارد؛ اما همین نویسنده معترف است که کاربرد ابوت و بنوت در تلمود عمدتاً نسبت به قوم اسرائیل است و همچنین فرزندبودن قوم اسرائیل یک فرزندبودن ویژه است.
[۹۳]


خداشناسی یهود در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
به هر حال همان‌طور که از فقرات نقل‌ شده آشکار است، یهودیان مدعی‌اند که قوم اسرائیل فرزند خاص خداست و رابـ*ـطه‌ای خاص و ویژه با خدا دارد. پسربودن این قوم به این معناست که این قوم از میان اقوام دیگر برگزیده شده است.
پس اینکه قرآن مجید به یهودیان نسبت می‌دهد که آنان خود را فرزند خدا می‌دانند به این معنا که رابـ*ـطه‌ای خاص و ویژه بین آنان و خدا برقرار است، رابـ*ـطه‌ای که باعث می‌شود خدا در مجازات گناهان نیز بین آنان و دیگران فرق بگذارد، در متون مقدس یهودی نیز یافت می‌شود. در تلمود آمده است که بنی‌اسرائیل حتی اگر گنهکار هم باشند باز هم فرزند خدا هستند.
[۹۴]


در آیه نام مسیحیان هم به‌عنوان کسانی که خود را فرزندان خدا به حساب می‌آوردند و برای خود موقعیت ویژه‌ای قائل بودند آمده است. از بخشی از عهد جدید که مسیحیان اعتقاداتشان را از آن گرفته‌اند برمی‌آید انسانی که به مسیح ایمان می‌آورد به مقام فرزندی خدا، که با گنـ*ـاه آدم آن را از دست داده بود، نایل می‌آید. انسانْ با ایمان به مسیح عضو خانواده خدا می‌شود و دیگر نباید از روی ترس مانند غلامان فرمانبرداری کند، بلکه او فرزند خدا و وارث اوست. البته مسیح خود پسر واقعی و یگانه خداست و ایمان به او به این معناست که انسان بپذیرد مسیح فرزند یگانه خداست.پس کسانی که ایمان می‌آورند که مسیح پسر یگانه خداست، به مقام فرزندی خدا نایل می‌آیند.
[۹۵]

[۹۶]



۲.۶ - خدای فقیر دست‌بسته


همان‌طور که گذشت در آیه‌ای از قرآن مجید آمده است که خداوند سخن کسانی را که گفتند خداوند فقیر است و ما غنی، شنید.
[۹۷]

در آیه سخن صریحی درباره گوینده این سخن نیست، اما از آنجا که در ادامه آیه قتل انبیا را نیز به آنان نسبت می‌دهد معلوم می‌شود که گوینده یهودیان بوده‌اند. بحث درباره این آیه از دو جهت آسان‌تر است. یکی اینکه ابتدای آیه می‌گوید «خدا شنید» و این نشان می‌دهد که این سخن در زمان خود پیامبر گفته شده است. دوم اینکه گوینده این سخن «کسانی» هستند و نه کل یهود؛ پس همین که کسانی این قول را گفته باشند کافی است. مفسران می‌گویند زمانی که آیه «من ذا الذی یقرض الله قرضاً حسناً.»
[۹۸]

[۹۹]

نازل شد برخی از یهودیان به استهزا گفتند معلوم می‌شود که خدا فقیر است که قرض می‌خواهد و نیز در قولی دیگر آمده است که ابوبکر از طرف پیامبر نزد یهودیان رفته، آنان را تشویق به دادن زکات و مال در راه خدا کرد و گفت به خدا قرض بدهید. سران یهود گفتند معلوم می‌شود که خدا فقیر است و ما غنی هستیم که از ما قرض می‌خواهد و به این وسیله عوام را نیز فریب دادند.
[۱۰۰]

[۱۰۱]

از آیه برمی‌آید که یهودیان زمان پیامبر، یا برخی از آنان، چنین سخنی را گفته‌اند. مسلماً قرآن این گفته را به یهودیت نسبت نداده است.


خداشناسی یهود در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
در آیه‌ای دیگر آمده است که «یهودیان گفتند دست خدا بسته است.»
[۱۰۲]

همان‌طور که مفسران گفته‌اند و از دنباله آیه هم روشن است، بسته‌بودن دست کنایه از بخل است و بازبودن آن کنایه از جود و سخاوت؛ چراکه در دنباله آیه آمده است «هرگونه بخواهد می‌بخشد.» مفسران می‌گویند که یهودیان زمان پیامبر این سخن را گفتند. پس منظور از «الیهود» همان یهودیان مدینه است. یک قول این است که چون مؤمنان به پیامبر بسیار فقیر بودند یهودیان به کنایه می‌گفتند که خدا بخیل است یعنی به مؤمنان نمی‌بخشد. قول دیگر این است که یهودیان که ابتدا وضع اقتصادی خوبی داشتند پس از اینکه ایمان نیاوردند به فقر مبتلا شده، این سخن را گفتند.
[۱۰۳]

[۱۰۴]

به هر حال بنابر هر دو قول یهودیان مدینه گوینده این سخن هستند. اینکه سخنی این‌گونه را مثلاً یکی گفته باشد و بعد بین یهودیان مدینه شیوع پیدا کرده باشد امری است که وقوع آن بسیار محتمل است. به هر حال این انتساب به یهودیان و آن هم یهودیان یک منطقه خاص است و نه یهودیت؛ زیرا مقصود قرآن از «الیهود» همان یهودیان مدینه است نه عموم یهودیان.

۲.۷ - انحرافات یهودیان از خداشناسی


انحرافات یهودیان از خداشناسی از قدیم، تمام مواردی که قرآن مجید به خداشناسی یهود و مسائل مربوط به آن اشکال می‌کند، در واقع اشکال به یهودیان است و نه یهودیت. عبارت قرآن این است که «یهودیان گفتند.» و عبارت‌هایی شبیه این. اما سخن این بود که آیا عجیب نیست که یهودیان یا اکثریت آنان زمانی سخنی درباره خدا گفته باشند که با خداشناسی یهودیت ناسازگار باشد؟ پاسخ این است که چنین چیزی هرگز عجیب نیست و عهد قدیم نشان می‌دهد که این قضیه بارها رخ داده است. در اینجا مواردی را تنها از دو کتاب اشعیای نبی و ارمیای نبی، که با مروری گذرا بر بخش‌هایی از آنها به چشم آمد، نقل می‌کنیم:
‌ای آسمان و زمین، به آنچه خداوند می‌فرماید گوش کنید: «فرزندانی که بزرگ کرده‌ام بر ضد من برخاسته‌اند. گاو مالک خود را و الاغ صاحب خویش را می‌شناسد، اما قوم اسرائیل شعور ندارد و خدای خود را نمی‌شناسد. وای بر شما مردم شرور و فاسد که از خداوند مقدس بنی‌اسرائیل رو گردانده و او را ترک گفته‌اید. آیا به‌اندازه کافی مجازات نشده‌اید.
[۱۰۵]


اسرائیل از بت‌هایی که به دست انسان ساخته شده، پر گشته است. مردم اسرائیل بت‌ها را پرستش می‌کنند و کوچک و بزرگ جلوی آنها زانو می‌زنند.
[۱۰۶]

چرا هنگامی که به نجاتتان آمدم مرا نپذیرفتید؟ چرا هنگامی که صدایتان کردم پاسخ ندادید؟ آیا فکر می‌کنید من قدرت ندارم شما را آزاد کنم؟ با یک اشاره دریا را خشک می‌سازم وغیره.
[۱۰۷]


‌ای مردم فکر نکنید که خداوند ضعیف شده و دیگر نمی‌تواند شما را نجات دهد. گوش او سنگین نیست؛ او دعاهای شما را می‌شنود. اما گناهان شما باعث شده او با شما قطع رابـ*ـطه کند و دعاهای شما را جواب ندهد.
[۱۰۸]


قوم خاص خودم که تمام مدت آ*غو*شم برای پذیرفتن آنان باز بوده است، نسبت به من یاغی شده‌اند و به راه‌های کج خود می‌روند. در قربانگاه‌های باغ‌هایشان به بت‌های خویش قربانی تقدیم می‌کنند و برای آنها بخور می‌سوزانند. شب‌ها به قبرستان‌های داخل غارها می‌روند تا ارواح مردگان را پرستش کنند.
[۱۰۹]


‌ای قوم اسرائیل، چرا پدران شما از من دل کندند؟ چه کوتاهی در حق ایشان کردم که از من رو برگرداندند و دچار حماقت شده، به بت‌پرستی رو آوردند؟ گویا فراموش‌ کردند این من بودم که ایشان را از مصر نجات داد.
[۱۱۰]


خداشناسی یهود در قرآن

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا