- عضویت
- 16/6/23
- ارسال ها
- 53
- امتیاز واکنش
- 550
- امتیاز
- 178
- سن
- 22
- زمان حضور
- 9 روز 1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
آرمینا با ناامیدی گفت:
- من فقط تونستم با کمک حافظهی خودم و اون منِ شیطانی، همینها رو به یاد بیارم؛ دیگه نمیدونم باید چیکار کنیم!
- یعنی چی؟ یعنی همهی اینا توی ذهن تو بوده؟ پس من چطوری تونستم توی این خاطرات باشم؟
- خودمم نمیدونم! بعضی وقتها میتونم کارهایی بکنم که هیچ توضیحی براشون ندارم!
- اصلاً...
- من فقط تونستم با کمک حافظهی خودم و اون منِ شیطانی، همینها رو به یاد بیارم؛ دیگه نمیدونم باید چیکار کنیم!
- یعنی چی؟ یعنی همهی اینا توی ذهن تو بوده؟ پس من چطوری تونستم توی این خاطرات باشم؟
- خودمم نمیدونم! بعضی وقتها میتونم کارهایی بکنم که هیچ توضیحی براشون ندارم!
- اصلاً...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان خانه متروکه | Alireza Hajipour کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: