خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
مفهوم زمان:

یک زمان خطی وجود دارد که هم گن و لَخت است و فرد معاصر، زمان حال را بین آن جا می دهد و بدین واسطه رابـ*ـطه ویژه ای بین زمان ها ایجاد می کند. یعنی زمان خطی را به زمان های متعدد تبدیل می کند و گذشته و آینده را در آن فرا می خواند- توانایی که مانند دوباره به یاد آوردن مقطع زمان های گذشته و آینده و ارتباط خاص با آنها است و باعث ناهم گن و شکافته شدن زمان می شود. در حقیقت با دوپاره و دست کاری کردن و افزودن چیزی در زمان، قادر می شود آن را با دیگر زمان ها مرتبط کند و تغییر شکل دهد.

در مورد زمان حال می توان گفت؛ معاصر بودن یعنی بازگشت به حال حاضری که هرگز آن را نزیسته ایم. این زمان به یک معنی از لحاظ کرونولوژیک نامتعین است. زمان حال که به نوعی شکاف و نزدیکی توامان دچار شده است. دسترسی به حال حاضر شبیه باستان شناسی است. باستان شناسی که ما را به گذشته برنمی گرداند بلکه به چیزی بر می گرداند که امکان زیستنش در حال حاضر ممکن نیست. چیزی که هیچ وقت زیسته نشده و به خاستگاه هم هیچ وقت نمی تواند ملحق شود. زمان حال حاضر بخش نازیسته-امری که موفق به زیستن اش نشدیم زیرا یا تروماتیک بوده یا بیش از حد با ما قرابت داشته است- در دل هر زیسته است. زیرا به نوعی در هر لحظه؛ در همان حال که هنوز اتفاق نیفتاده است، در همان حال نیز طی شده و گذشته است.

در مورد زمان گذشته، نیز می توان گفت معاصریت با گذشته ارتباط دارد و با باستانی و کهن خواندن حال حاضر، درونش جای می گیرد. و در نتیجه با خاستگاه و منشا- منشایی که فقط در گذشته «کرونولوژیک» نیست و فقط محصور در «گذشته» نیست بلکه مانند گردباد است و به قول بنیامین مانند رخنه ای در زمان حال است- نوعی ارتباط و قرابت برقرار می کند.
منبع: ایده


تاریخ و زمان معاصر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*، ~ASAL~ و YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
کنکاشی در مؤلفه های شعر معاصر
چکیده

امروزه در اغلب پژوهش های ادبی، «معاصر بودن» یا به تعبیری «معاصریت» مفهومی پر کاربرد و متداول است؛ در این گفتار سعی بر آن است تا مؤلفه های شعر معاصر را از منظر زبان، زمان، نوع نگاه شاعران و...، به شکل فشرده و مجمل تبیین نمایم؛ نگارنده همچنین با برشمردن گزاره ها و مؤلفه های مذکور، سعی دارد تا مفهوم نسبی و متغیر «شعر معاصر» را اثبات نماید.
واژه های کلیدی:

معاصریت، نسبیت، زبان، شعر نو، مفاهیم شعری
مؤلفه های شعر معاصر و تبیین آن ها

شعر معاصر را می توان به شکل های متفاوت گونه گونی تعریف نمود، و هر کدام از این تعاریف می توانند در جای خود مهم و حائز اهمیت باشند؛ در واقع بحث معاصر بودن و «معاصریت» برخلاف کلاسیک بودن، پیچیده و دارای معیارهای متغیری است؛ شمیسا معتقد است:
«معاصر بودن، دو مفهوم به عرف عام و عرف خاص دارد. شاعر معاصر به عرف خاص کسی است که فقط شعر نو، یعنی شعر به شیوه های آزاد (نیمایی) یا سپید (شاملویی) یا موج نو و از این قبیل می گوید. لذا در مجموعه هایی که در گلچین شعر نو، یعنی به اصطلاح گزیده های شعر نو ترتیب داده اند (مثلاً شعر نو از آغاز تا امروز از محمد حقوقی یا هزار و یک شعر از محمد علی سپانلو) از سیمین بهبهانی و امثال او، که به اعتباری شعر نو می گویند منتها در قوالب سنتی نمونه نیاورده اند؛ اما معاصر بودن در عرف عام


تاریخ و زمان معاصر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*، ~ASAL~ و YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
شامل همه ی کسانی است که حداقل در نیم قرن اخیر به عنوان شاعر معروف شده اند، از قبیل ملک الشعراء بهار یا مهدی حمیدی شیرازی یا شهریار، هر چند به اسلوب های نیمایی و بعد از آن شعر نگفته باشند... . به نظر من باید بین ملک الشعراء بهار به عنوان شاعر معاصر و سیمین بهبهانی ( یا حتی سایه غزل پرداز) به عنوان شاعران معاصر فرق نهاد؛ زیرا گروه اخیر هر چند از قوالب سنتی یا شبیه به سنتی استفاده کرده اند، اما زبان و ذهنیت شعر نو را لحاظ کرده اند؛ اکنون که در کنار زبان از ذهنیت هم یاد کرده ام باید اشاره کنم که معاصر بودن به لحاظ فلسفی هم بحثی دارد. شاعر معاصر در آن لحاظ عرف خاص با روشنفکری نسبتی دارد حال آنکه شاعر معاصر در عرف عام ( مثلاً رهی معیری یا شهریار) لزوماً روشنفکر نیست. بدیهی است که روشنفکر به لحاظ فلسفی یا اجتماعی مختصات و مشخصاتی دارد مثلاً با امور سـ*ـیاسی یا عقیدتی یا فلسفی به نحوی درگیر است، و به طور کلی نسبت به جریانات تاریخی و اجتماعی و عقیدتی دوره ی خود و حتی ارزیابی ارزش های تاریخی اجتماعی عقیدتی گذشته حساس است. » (شمیسا، 1388 الف: 41- 42).
با توجه به گفته های فوق، به اعتباری اگر بخواهیم صرف معاصر بودن ( contemporary) از منظر «بازه ی زمانی» را معیار قرار دهیم، می توان چنین گفت که آغاز سال 1300 خورشیدی، آغاز ادبیات و شعر معاصر کشور است؛ زیرا وارد قرن و عصری جدید می شویم، و قرن سیزدهم را با تمام شباهت ها و تفاوت هایی که می تواند با این قرن داشته باشد، بدرود می گوییم. بر اساس تقویم این دو قرن از هم جدا هستند، و این جدایی می تواند الگویی برای معاصر به حساب آوردن آثار ادبی، هنری و...، در قرن چهاردهم باشد؛ حال آنکه شاید هیچ تفاوتی بین برخی آثار قرون سیزدهم و چهادهم نباشد!
اما اگر بخواهیم از منظر دگردیسی در زبان، مفاهیم شعری، درون مایه های جدید و ایجاد شعرهای «تازه» و «نو» به بررسی شعر معاصر بپردازیم، می توان گفت که شعر «مشروطه » آغاز شعر معاصر است؛ همچنان که برخی شاعران با برچسب شاعر نوشناخته می شدند. (1)


تاریخ و زمان معاصر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*، ~ASAL~ و YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر بخواهیم شعر نو، یا همان شعر آزاد (نیمایی) و سپید ( شاملویی) و... را به عنوان سنجه ی معاصر بودن در نظر آوریم، می بایست زمانی که نیما «افسانه» را سرود، و دیگر سبک هایی که شاگردانش پدید آوردند را نقطه ی تقریبی آغاز شعر معاصر قلمداد کنیم. جالب اینجاست که تاریخ سرودن «افسانه » با آغاز قرن جدید یکسان است، و این می تواند مقداری جنبه ی معاصر بودن قرن جدید را برجسته تر کند؛ زیرا آغاز قرن جدید همراه بوده است با برخی تغییر و تحولات گسترده. البته در ادامه به برخی مؤلفه های «شعرنو» و «معاصر» از منظر نیما خواهم پرداخت.
معاصریت از منظر بازه ی زمانی

معاصر بودن می تواند با توجه به شرایط غالب بر زمان و مکان متغیر باشد؛ اگر دفتر شعری امروز به بازار آمد، در مقابل دفتر شعری که روز «قبل تر» روانه ی بازار شده، از منظر بازه ی زمانی معاصرتر است. «معاصر بودن» صرفاً در قالب و فرم گنجانده نمی شود، شعری که «به روزتر» باشد را می توان معاصر قلمداد کرد. و این به روز بودن، می تواند از لحاظ اشتمال بر مسائل مهم روز، اعم از مباحث سـ*ـیاسی، اجتماعی، فرهنگی و شخصی باشد؛ مثلاً زمانی که میرزاده ی عشقی شعر معروف خویش در رابـ*ـطه با «مجلس چهارم» را سرود، از منظره بازه ی زمانی، به معنی دقیق کلمه معاصر به حساب می آمد؛ چه یک پدیده ی مهم اجتماعی و سـ*ـیاسی را، با توجه به شرایط مهم و خطیر جامعه توصیف کرده بود:
«این مجلس چهارم به خدا ننگ بشر بود.
دیدی چه خبر بود!
هر کاری که کردند ضرر روی ضرر بود
دیدی چه خبر بود!... »
(عشقی، 1357: 441)
اما این شعر از منظر اشاره به حادثه ی مهم روز، دیگر تاریخ انقضایش گذشته است. مخاطب امروزی شاید با خواندن این شعر، دیگر احساس «هم عصری» با اثر را پیدا نکند.
حال به این شعر توجه کنید: «- پزشک های سنگاپوری؟ / - لاله؟ / - لادن؟ / نه! بن لادن/ ما بن لادن را محکوم کردیم / جراح دیوانه ای که / با سیستم کنترل از راه دور/ برج های جهانی را از وسط نصف کرد» ( حافظ موسوی، 1385 : 49). این شعر از منظر زمانی بسیار ملموس تر و نزدیک تر و به اصطلاح هم عصرتر از شعر میرزاده ی عشقی است؛ زیرا موضوعات مهمی همچون عمل جراحی «لاله و لادن» و همچنین حمله به برج های دوقلوی آمریکا، برای مخاطب امروز بسیار نزدیک تر و محسوس تر است.
اما اگر شاعری اینگونه در شعر خود از سریال های روز مدد گیرد: « راحت نشسته بودیم مختار نامه می دیدیم / رسیدیم به اخبار / بن علی فرار کرد، مبارک در رفت، قذافی هار شد... » ( اکبر اکسیر، 1390 : 60)؛ این شعر با توجه به پرداختن به برخی مسائل متداول روز، همچنین نام بردن از سریالی که برای مخاطبان ایرانی بسیار آشنا است، از دو شعر دیگر هم عصرتر، ملموس و محسوس تر است. اینگونه اشعار که با توصیف و بیان اخبار، مسائل و حوادث برجسته ی روز، توجه مخاطب را به خود جلب می کنند، مصداقی برای شعر «به روز» به حساب می آیند؛ به ویژه برای مخاطب عام که با توجه به ملموس بودن الفاظ و نام ها، به راحتی با شعر ارتباط برقرار می کند، و این می تواند گونه ای از عنصر صمیمیت ( intimacy) باشد، که جنبه ای از مفهوم هم عصر بودن شعر با مخاطب را می رساند.


تاریخ و زمان معاصر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*، ~ASAL~ و YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
معاصریت از منظر زبانی

اگر «زبانی» همچنان مطرود مرده به حساب نمی آید و در افواه مردم در جریان است، می تواند زبان زنده، پویا و معاصری قلمداد شود؛ هر چند این زبان متعلق به صد یا هزار سال پیش باشد. البته بدیهی است که موضوع و «کهن گرایی» ( Archaism) در زبان، بحث دیگری است؛ در هر صورت، و در مقایسه با اشعار امروزی، شاید زبان امثال اخوان و شاملو و... با توجه به برخی تغییرات و دگردیسی ها، امروزه معاصر به حساب نیاید؛ همچنان که این مسئله می تواند درباره ی پایه گذار شعر نو، و به تعبیری شعر معاصر، نیما یوشیح نیز صادق باشد. زمانی که مخاطب امروزی با «غزل جوان» کشور و با نحله های مختلف آن انس و الفت برقرار می کند، دیگر شاید زبان اخوان و شاملو و نیما و امثال آن ها برایش کمی سخت و نامنعطف و غیر امروزی به حساب آید؛ از این روی امروزه اشعار پایه گذار شعر نو هم، از منظر «زبانی»، در مقایسه با اشعار «امروزی تر» معاصر قلمداد نمی شود.
نیازی نیست که بخواهیم از شاعران بزرگ کلاسیکمان، همچون حافظ و سعدی و...، و همچنین از شاعران بزرگ «نو سرای » خودمان، همچون نیما و اخوان و...، شاهد بیاوریم، زیرا مطمئناً مخاطبان گران قدر با اشعار این شاعران و نوع زبانشان آشنا هستند؛ اما برای آنکه تفاوت در زبان را مقداری تبیین و برجسته نمایم، بد نیست دو غزل از دو شاعر جوان امروز را به شاهد بیاوریم.
چه خطی می نویسد سرمه بر بادام طولانی
کتابت کن تماشا را به نستعلیق حیرانی
جلا جنگ سم اسبان، خراج چشم زخم تو
بگو چشمت کنند آهو سواران خراسانی
رسولان سر زلفت پریشانند از هر سو...
(کاظمی، 1390 : 29).
کلماتی همچون کتابت، سرمه، جلا جنگ، سم اسبان، خراج، چشم زخم، آهو، رسول، زلف، پریشان و... از جمله اصطلاحات و کلمات متداول شعر کلاسیک هستند، که اکثر شاعران گذشته ی ما آن ها را در اشعار خود به کار بسته اند و از جمله ویژگی های سبک کلاسیک به حساب می آیند؛ مخاطب با خواندن این کلمات و توجه به زبان غالب بر شعر، به یاد شاعران گذشته می افتد و شاید از منظر زبانی ارتباط خوب و منعطفی را با شعر برقرار نکند؛ حال اگر شاعری دارای زبانی این چنین نرم و لطیف باشد


تاریخ و زمان معاصر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و ~ASAL~

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرا شبیه درختان بی بهار کشید
نخواست آینه باشم، مرا غبار کشید
قرار ما را در ابتدای جاده گذاشت
برای رفتنم از شهر یک قطار کشید
درون ساکم یک بمب ساعتی انداخت
مرا به بسته ترین مرز انفجار کشید...
(کاظمی، 1390 : 265).
می توان اینگونه برداشت کرد که مخاطب با شعر دوم ارتباط صمیمی تری از منظر زبانی برقرار می کند، و این تأثیر مثبت بر مخاطب می تواند جنبه ی معاصر بودن شعر را بسیار افزایش دهد؛ البته ارتباط با یک اثر بستگی به ذوق و سلیقه ی مخاطبان دارد. ما هنوز که هنوز است با اشعار حافظ و مولوی به وجد می آییم، اما یادمان نرود، از کسانی که بخواهند به تقلید از زبان یا سبک خاصی بپردازند. چندان خوشمان نمی آید، و از منظر «التذاذ هنری» چندان تأثیری بر ما نمی گذارند.
معاصریت از منظر اندیشه و موضوعات شعری

موضوع، مفهوم، اندیشه، قالب ( فرم)، نوگرایی، ابداع سبک و خیلی دیگر از مسائل می تواند عناصری از معاصر بودن باشند؛ ممکن است سبک و قالب و زبان یک اثر تماماً کلاسیک باشد، اما از منظر تفکر و ایدئولوژی و نوع نگاه و...، کاملاً مدرن و معاصر تلقی شود؛ نمونه ی بارز این نوع را می توان در شعر شاعران مشروطه مشاهده کرد. در شعر مشروطه، اکثر قوالب سنتی و کلاسیک بودند، اما از منظر «جهان بینی» و نوع تفکر صبغه های جدید و نوینی داشتند؛ اما اشعار عشقی یا لاهوتی و خیلی دیگر از شاعران آن زمان، در بیان تفکرات مارکسیستی و نقد سرمایه داری و همچنین مسائلی چون حقوق بشر و دموکراسی است؛ حال آنکه چنین اصطلاحات و دغدغه ها و تفکراتی در سالیان پیش تر وجود نداشته اند:
بر کارگر ز کار بیکار
نوروز بود بلای جانسوز
هر روز که یک غنی بمیرد
فیروز و مبارک است آن روز
گر جمله ی اغنیا بمیرند
گردد همه روز عید نوروز.
ای رنجبر سیاه طالع
بیچاره ی پا برهنه زارع.
غفلت ز حقوق بشری تا کی و تا چند؟
آخر به تفکر نظری سوی اجانب
زاوضاع جهان بی خبری تا کی و تا چند؟(2)


تاریخ و زمان معاصر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*، ~ASAL~ و YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
توجه به ابیات فوق، می بینیم که در شعر مشروطه، موضوعات و مسائل و اصطلاحاتی از قبیل آزادی زنان، نوع حکومت داری، مردم سالاری، میهن پرستی و روشنفکری و...، بیان می شود که در ادبیات گذشته ما مسبوق به سابقه نبوده است؛ البته شاید برخی از این موضوعات در گذشته نیز به صورت نامحسوسی وجود داشته است، اما در هر صورت، واژگان و مصطلحات تغییر پیدا کرده است؛ دیگر صحبت از لشکرکشی مغول ها و اعراب نیست، صحبت از قشون کشی انگلیس و روسیه و دیگر کشورها است. میهن پرستی و اندیشه های ناسیونالیستی در زمان مشروطه، دقیقاً همان شعوبی گری در زمان گذشته نیست. و دارای تفاوت هایی چند هستند. البته برخی معتقدند که در زمان های دور نیز مفهومی همچون روشنفکر یا دگر اندیش و...، وجود داشته است(3)؛ مثلاً امروزه ابوالعلا را نمونه ی یک روشنفکر و دگراندیش در زمان های گذشته می دانند. اما در هر صورت همانگونه که گفته آمد، بین این مصطلحات با مفاهیم امروزی شان تفاوت های بسیاری وجود دارد، و هر کدام از اینها دارای بار معنایی متفاوتی هستند (4)
با این تفاصیل، شعر مشروطه از منظر تفکر و نوع «جهان بینی»، با توجه به اوضاع و شرایط غالب و حاکم بر جامعه، شعر معاصر قلمداد می شود؛ اما اگر امروزه شخصی از تفکرات مارکسیستی وکار و کارگر و... سخن بگوید، دیگر شاید معاصر به حساب نیاید؛ زیرا امروزه مسائل برجسته ی کشور، موضوعاتی مانند پرداخت یارانه ها، تحریم ها و...، است؛ و دغدغه ی جهانی، موضوعاتی مانند در گرفتن جنگ بین ایران و آمریکا و انرژی هسته ای و بیداری اسلامی و...، است. ضیاءالدین در رابـ*ـطه با شعر «دهه ی 60» معتقد است:
«اگر از نظر زبان و بیان و قالب، تحول چشمگیری در شعر این دهه نسبت به دهه های پیشین به چشم نمی خورد، اما صمیمیت و معاصر بودن این شعرها با جریان های روز، چشم اندازی روشن و واقع گرا به آن بخشیده و شعر این دهه را در بین دهه های پیشین شعر نو از نظر محتوایی متمایز و مشخص ساخته است. » ( ترابی، 1375 : 231- 232)
در اینجا، ترابی اشعار «دهه ی 60» را از این منظر معاصر می داندکه مطابق با وقایع و اتفاقات روز سروده شده اند؛ از منظر او اگر چه در این دهه شاهد «انقلاب شعری» یا ابداعات سبکی نیستیم، اما «به روز» بودن اشعار و به تعبیری معاصر بودن اشعار، باعث پدید آمدن صمیمیت و ارتباطی قابل توجه بین شاعر و مخاطب شده است. همانطور که گفته شد، تجربه نشان داده است که اشعاری که با توجه به نیازها و اتفاقات روز پدید آمده اند، مخصوصاً برای طبقه ی عام جامعه، گیرایی خاصی دارند؛ هر چند آن اشعار از منظر زبان و نوع نگاه مدرن و هم عصر روزگار خود نباشند. اما محمد حقوقی معاصر بودن را اینگونه تعریف می کند:


تاریخ و زمان معاصر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*، ~ASAL~ و YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
به این معنی که شعر فرزند زمان خویش باشد، نه فقط از این نظر که مثلاً نام پدیده های جدید این قرن را در شعر او بتوان دید، چون این را یک مقاله نویس هم می تواند انجام دهد، و بدیهی است که هر مقاله نویسی شاعر نیست. شاعر معاصر به کسی گفته نمی شود که صرفاً مصراع ها را کوتاه و بلند کند، یا به عنوان شعار دهنده ی فلان مکتب و نحله یا بهمان گروه و حزب، شاعر معاصر به شمار آید، یا با توجه به حوادث و وقایع سده ی اخیر ایران با ساختن قطعات سـ*ـیاسی و اجتماعی و انتقادی خود، به عنوان شاعر امروز شناخته شود، یا با ترجمه ی قطعات منظوم از شاعران مشهور جهان، از آنجا که ترجمه از زبان فرنگیان در این قرن معمول شده است، اعلام هم عصری کند. » (حقوقی، 1377: 76- 77)
هم او معتقد است:
«شاعری که هنوز در میان دنیای ساکن و بی تغییر و پیش از تولد "دیالکتیک" ی که سازنده ی اذهان امروزین و جدید است، زندگی می کند، شاعر معاصر نیست. هیچگاه مردی با نام "نیما" پیش از صد سال پیش، "مرغ آمین" نمی توانست نوشت، یا زنی با نام "فروغ" به "فصل سرد، ایمان" نمی توانست آورد؛ چرا که "دید" آن ها "دیدی" است با شعاع های تابنده ای که از ذهن متشکل و متفکر انسان امروز، ساطع شده است. چنین است که این هر دو را می توان شاعر معاصر خواند، شاعر معاصری که زبان و فضا و اشکال صوری و ذهنی شعرش نیز مهر هم عصری او دارد، و شعر او خود به ما می گوید: شاعرانی که شتاب زمان و اضطراب زمانه را با تمام خون و پوست خود حس نکنند، و دوربین ذهنی آنها سریع ترین حرکات و تبدلات را نگیرد، تجسم وجدان نظاره گر عصر خویش نخواهند بود، و از قبیله ی هنرمندانی راستین بیرونند، و چون آن ها را روی با فرهنگ جهانی نیست یقیناً بر سکوهای بلند فرهنگ خویش نیز ننشسته اند. چرا که عصر ما محتوی و محتوای جهانی است عظیم، که بر گرده ی خود و در مدار خود عوالم و اقمار بسیار دارد، و تنها آن ها را با نیروی جاذبه ی خود همچنان نگه می دارد که با نبض و ضربان و خون روان او می گردند، و هر کدام با دید و زبان و بافت و شگردهای ویژه ی خود بیانگر اضطراب جهان درون و بیرون خویشتند. پیامبرانی که چون با جهان بیگانه شدند و آنتن های گیرنده و نگهدارنده ی خود را از دست دادند، جاذبه ی جهان دافعه شان خواهد شد و از زمان باز خواهند ماند. رودخانه می گذرد و آن ها در توهم حرکت و ایستا، بر مدارهای فرو رونده، در جهت گذشته، لغزان و پس پس روان. زیرا حرکت بر مدار اکنون، بالا رونده و در جهت آینده است و به مدار روزها و سال ها و قرن های بعد می پیوندد. چنانکه حافظ پیوست. »( همان: 78- 79)


تاریخ و زمان معاصر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*، ~ASAL~ و YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
اما از دید نگارنده همانطور که گفته آمد، شعری که اگر «امروز» سروده شود، از منظر زمانی نسبت به شعر «دیروز» معاصر است. بی آنکه بخواهم به نوع نگاه یا دغدغه های این دو شعر نظر بیندازیم؛ سخنان مرحوم حقوقی می توانند تماماً درست و حساب شده باشند، اما ایشان صرفاً به نوع نگاه و دغدغه های شاعرانه و... توجه نشان می دهند. (آری این ها می توانند ساحت یک شعر و هر اثر دیگری را به کلی دگرگون کنند، و آن را از وجوهی معاصر نشان دهند؛ اما این ها در کنار تقویم و زمان هستند که می توانند تماماً رنگ هم عصری به خود بگیرند. شاعری که مسائل روز را با زبان «طنز» یا «جد» بیان می کند، و به اتفاقات و نام های امروزی توجه نشان می دهد، و دارای زبانی ساده و امروزی و بی تکلف است، او نیز می تواند شاعری معاصر باشد.
برخی مؤلفه های معاصریت از منظر نیما

این درست است که انقلاب نیما تنها در کوتاه و بلندی مصراع ها نبود، شاید کار مهم و اصیل و عمیق و تأثیرگذار نیما همان «میدان دید تازه ی » او باشد؛ میدان دیدی که می توان به اندازه ی چندین مجلد کتاب در رابـ*ـطه با آن بحث کرد، همانطور که تاکنون بحث کرده اند. نیما با توجه به بدعت هایی که پدید آورد و تئوری های نوینی که عرضه نمود، همیشه به عنوان یک الگو و سرمشق، مد نظر محققان و پژوهشگران بوده است. شاید اولین کسی که به تبیین و تحلیل نظریات نیما پرداخت، شاگرد خلف او اخوان ثالث بود؛ اخوان به برخی از ابداعات نیما از جمله «عینیت » ( objectivity) و «ذهنیت» (subjectivity) توجه نشان داد(اخوان، 1376 : 231- 254). البته بعدها شاپور جورکش به صورت برجسته تر و مبسوط تری به این مسائل پرداخت، و میدان دید تازه ی نیما را در کتاب معروف خود بوطیقای شعر نو تبیین نمود؛ او این میدان دید را به چهار بخش تقسیم می کند:
1. استغراق؛
2. ابژکتیویته؛
3. وصف؛
4. روایت.
1. استغراق در نظریه پردازی نیما، بیش از بیست بار مورد تبیین و توضیح قرار گرفته است. نیما اعتقاد دارد که یک شاعر بود در تمامی اشیا و «ابژه» ها حلول و ظهور کند، و در آن تخمیر شود؛ یک شاعر باید بتواند در عین حال که یک عرب بادیه نشین می شود، یک مصری و... نیز باشد.


تاریخ و زمان معاصر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*، ~ASAL~ و YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
به دیگر سخن شاعر با توجه به قدرت «حلول » و «تخمیر» خود در اشیا، باید آن ها را همانگونه که هستند وصف کند، و «ذهن»او در این توصیف ها تأثیر نداشته باشد، این مسئله با موضوع «ابژکتیویته» و «سوبژکتیویته» در پیوند است. ( فرازی، 1387 : 173 ؛ جور کش، 1390 - 85- 88).
2. نیما اعتقاد دارد که شاعران کلاسیک ما متکلم وحده بودند و در اشعار آن ها دیالوگ بین پرسوناهای شعری در نمی گرفت. از منظر نیما شاعر باید در هر شخصیت و کاراکتر شعری، مستقل و مجزا باشد؛ یعنی زمانی که در جایگاه یک جوان ایفای نقش کرده و دیالوگ برقرار می کند، می بایست از هر منظر با زمانی که در نقش یک پیرمرد قرار می گیرد تفاوت داشته باشد. شاعر زمانی که می خواهد یک شی و ابژه، همچون «سنگ» را توصیف کند، باید دقیقاً همان سنگ شود؛ یعنی بی هیچ گونه دخل و تصرفی از سوی ذهن خود، به توصیف آن بپردازد؛ این زمانی صورت می گیرد که شاعر دچار استغراق شود، از این روی بین استغراق و ابژکتیویته ارتباط مستقیمی وجود دارد ( فرازی، 1387 : 173- 175؛ جورکش، 1390: 88- 100).
3. ذهن شاعر در هنگام توصیف نمودن خصوصیات درونی و بیرونی ابژه، باید به مثابه فیلتری باشد که اشیا را همانگونه که هستند به تصویر کشد. نیما برای مصداق بخشیدن به این تئوری، پیشنهادهای زیر را دارد:
الف. به جزئیات بپردازد و از کلی گویی حذر کند؛
ب. عینی باشد و ابژه ی خارج از ذهن را جلوه ی مادی دهد؛
ج: از کاربرد کلمات سوبژکتیو خودداری کند، و به جای آن که یادآور حالات مشاهده گر باشد، وضعیت «موضوع مورد مشاهده» را ترسیم کند ( فرازی، 1387 : 175- 176؛ جورکش، 1390 : 100- 113).
4. از نظر نیما، همانگونه که در داستان و رمان شاهد «روایت» ( Narration) هستیم، در شعر نیز باید روایت وجود داشته باشد؛ او روایت را یکی از مهم ترین ارکان شعر می شمارد. البته نیما تفاوت های روایت در شعر و داستان را تبیین می کند و معتقد است:
«روابط علی - معلولی در شعر، بدان شیوه که در داستان انتظار می رود، بر شعر حاکم نیست. نمادها در یک شعر چنان نقشی می گیرند که فشردگی و ایجازی بیش از ایجاز داستان میسر می کنند. در شعر امتزاج واژگانی این امکان را فراهم می کند که میانبرها و پرش های زمانی و علی - معلولی، وقایع و تجربه های داستانی را باورپذیر کنند. آن زمینه سازی که یک داستان نویس بدان محتاج است تا وقایع و تجربه های داستانی را باورپذیر کند، در شعر به کمک حس منتشر در آن انجام می شود. از طریق انتقال این حس است که استعاره ها مثل حوادث داستانی می توانند مؤثر واقع شوند. » ( فرازی، 1387: 176- 177؛ جور کش، 1390: 113- 119).


تاریخ و زمان معاصر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*، ~ASAL~ و YeGaNeH
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا