

نویسنده این موضوع
بند کیفم رو محکم گرفتم و فشار دادم و به طرف خونه حرکت کردم، باید امروز مامانم رو به بازار ببرم، باید مجبورش کنم لباس نو بخره، باید...
با کلید در خونه رو باز کردم و به طرف تنها اتاق توی خونه حرکت کردم، مامان بازهم درحال خیاطی بود، بهش گفته بودم این کار رو نکنه ولی قبول نمی کرد:
--سلام.
عینکش رو برداشت و با لبخند گفت:
_سلام به روی ماهت،...
با کلید در خونه رو باز کردم و به طرف تنها اتاق توی خونه حرکت کردم، مامان بازهم درحال خیاطی بود، بهش گفته بودم این کار رو نکنه ولی قبول نمی کرد:
--سلام.
عینکش رو برداشت و با لبخند گفت:
_سلام به روی ماهت،...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان آسایش من (جلد دوم رمان فرشته بداخلاق) | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ٩٨

رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,

آخرین ویرایش: