خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرت راجب این رمان چیه؟

  • عالی

    رای: 14 82.4%
  • متوسط

    رای: 2 11.8%
  • بد

    رای: 1 5.9%

  • مجموع رای دهندگان
    17

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
531
امتیاز واکنش
31,397
امتیاز
348
سن
22
زمان حضور
62 روز 9 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
بند کیفم رو محکم گرفتم و فشار دادم و به طرف خونه حرکت کردم، باید امروز مامانم رو به بازار ببرم، باید مجبورش کنم لباس نو بخره، باید...
با کلید در خونه رو باز کردم و به طرف تنها اتاق توی خونه حرکت کردم، مامان بازهم درحال خیاطی بود، بهش گفته بودم این کار رو نکنه ولی قبول نمی کرد:
--سلام.
عینکش رو برداشت و با لبخند گفت:
_سلام به روی ماهت،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آسایش من (جلد دوم رمان فرشته بداخلاق) | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Meysa، بانوی اریایی و 18 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
531
امتیاز واکنش
31,397
امتیاز
348
سن
22
زمان حضور
62 روز 9 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستم رو گرفت و به طرف ماشین کشوند که مامان شروع کرد به جیغ کشیدن:
_کمک، یکی کمک کنه...
اون یکی به طرف مامان رفت که همون لحظه ماشینی کنارمون ترمز کرد و سریع یکی پیاده شد، تو اون تاریکی چهره اش معلوم نبود، وقتی اومد نزدیک، دیدمش...
وندی بود، با عصبانیت به طرفشون رفت و شروع کرد به زدنشون، بیچاره ها داشتن جون می دادن زیر دستش که به خودم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آسایش من (جلد دوم رمان فرشته بداخلاق) | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Meysa، بانوی اریایی و 18 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
531
امتیاز واکنش
31,397
امتیاز
348
سن
22
زمان حضور
62 روز 9 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
داشتم غذای مامان رو مزه مزه می کردم که یکی بی اجازه اومد داخل، با تعجب بهش نگاه کردم که...ونداد رو دیدم، بعد از این که از شک در اومدم، به احترامش بلند شدم:
_مشکلی پیش اومده!؟
ونداد خیره به غذا٬ پرسید:
_اممم، نه.... غذا رو مادرتون پخته؟؟
_بله.
_میتونم منم...
ای بابا باید یه رستوران بزارم از دست اینا، با اینکه کمی عصبانی شده بودم، گفتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آسایش من (جلد دوم رمان فرشته بداخلاق) | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Meysa، بانوی اریایی و 17 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
531
امتیاز واکنش
31,397
امتیاز
348
سن
22
زمان حضور
62 روز 9 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
_چرا همچین کردی؟ اصلا به تو چه که دخال...
قبل از اینکه چیزی بگم یه ور صورتم سوخت، با تعجب به رادمانی که بهم سیلی زده بود نگاهی انداختم، بی حرف کیفم و برداشتم و به طرف درب خروجی حرکت کردم، دیگه بسم بود، واسه امروز بس بود، مگه من چیکار کرده بودم؟
اصلا اون چطور به خودش اجازه داد با من اینجوری رفتار بکنه؟
داشتم توی پیاده رو قدم می زدم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آسایش من (جلد دوم رمان فرشته بداخلاق) | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Meysa، بانوی اریایی و 17 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
531
امتیاز واکنش
31,397
امتیاز
348
سن
22
زمان حضور
62 روز 9 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
حوصلم توی اون ماشین لعنتی سر رفته بود بعدشم دیگه بسم بود، باید دلیل این رفتارهاش و می فهمیدم پس شروع کردم به پرس و جو:
_چرا اینجوری کردی؟ به تو چه اخه؟ چرا بهم سیلی زدی؟ مگه من چه اشتباهی انجام داده بودم؟
_...
_هی باتوام چرا جوابم و نمی دی؟ میگم چرا اونجوری کردی؟ بین منو ونداد چیزی نبود ولی تو زود قضاوت کردی....
_....
_ویششش جواب بده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آسایش من (جلد دوم رمان فرشته بداخلاق) | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Meysa، بانوی اریایی و 18 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
531
امتیاز واکنش
31,397
امتیاز
348
سن
22
زمان حضور
62 روز 9 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
ولی من بازهم سکوت کردم و برگشتم به چند روز قبل، زمانی که به طور ناخودآگاه به طرف پنجره کشیده شدم و ونداد و دیدم، که یه دختر و بـ*ـغل کرده بود و داشت محکم به خودش فشار می داد به طوری که ادم حس می کرد الانه که کمر دختره از وسط دو نصف بشه و اخرین حرکت، بـ*ـو*سه ای بود روی پیشونی دختره...
اون روز بود که فهمیدم بهش حس هایی دارم چون، دوست داشتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آسایش من (جلد دوم رمان فرشته بداخلاق) | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Meysa، بانوی اریایی و 17 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
531
امتیاز واکنش
31,397
امتیاز
348
سن
22
زمان حضور
62 روز 9 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
_بله؟
احساس کردم چشماش رنگ دلخوری به خودشون گرفتن ولی با ذوق گفت:
_می خوام بیام خواستگاری با خانواده ام
و انچه که ازش می ترسیدم سرم اومد، من من کنان با لبخند مظطربی گفتم:
_چیزه...من...من باید فکر کنم...
با لحنی که دلخوری و ناراحتی توش موج می زد گفت:
_باشه... ولی کی بهم جواب می دی؟
_نمیدونم...
_پوففف... باشه...
_خداحافظ.
_مراقب خودت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آسایش من (جلد دوم رمان فرشته بداخلاق) | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Meysa، بانوی اریایی و 17 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
531
امتیاز واکنش
31,397
امتیاز
348
سن
22
زمان حضور
62 روز 9 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
_گفت دیگه دختری به اسم ایلا نداره حتی بابام هم بهم گفت بد*کاره، بعد اون روز ها افسرده شده بودم، بابام نمی ذاشت برم ببینمش و تنها حامیم شوهرم بود، کسی که منو بیچاره کرد، هر دفعه اون زن می اومد و یه نیشی می زد، هیچ وقت نبود که یک روز بدون نیش و کنایه های اون بگذره، اون روزها خیلی سختی کشیدم، هیچ وقت یادم نمی ره، سیاوش خسته شده بود از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آسایش من (جلد دوم رمان فرشته بداخلاق) | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Meysa، بانوی اریایی و 16 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
531
امتیاز واکنش
31,397
امتیاز
348
سن
22
زمان حضور
62 روز 9 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
صبح زود بیدار شدم، مامانم هنوز بیدار نشده بود، چای دم کردم، دلم نیومد بیدارش کنم چند لقمه ای نون و پنیر خوردم و یه چندتا هم با خودم بردم، با چشمای پف کرده وارد شرکت شدم، بی توجه به همه رفتم و رو صندلیم نشستم، حتی جواب سلام رها رو هم ندادم...
توی سکوت شروع به کار کردم، وقتی رادمان اومد حتی بهش نگاهی هم ننداختم، بی توجه بهش به کارم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آسایش من (جلد دوم رمان فرشته بداخلاق) | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Meysa، بانوی اریایی و 17 نفر دیگر

آیدا رستمی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
15/8/18
ارسال ها
531
امتیاز واکنش
31,397
امتیاز
348
سن
22
زمان حضور
62 روز 9 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
جونم بهت بسته اس، عزیزم… بمون…
وابستتم؛ اندازه ی نفس کشیدن!
تکیه زدی؛ به تاج و تـ*ـخت این دلِ من
کی بیشتر دیوونه اس؟ تو یا من؟
تنظیم قطعه: مصطفی مومنی، ناصر عباسی
مهره ی مارِ روزگارمی!
عشق موندگارمی… نفس!
واسه تو مُردنم؛ برای من، یه اتفـاقِ ساده ست!
مهره ی مارِ روزگارمی!
عشق موندگارمی… نفس!
واسه تو مُــردنـم؛ برای من، یه اتفـاقِ سـاده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آسایش من (جلد دوم رمان فرشته بداخلاق) | آیدا رستمی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Meysa، بانوی اریایی و 18 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا