⚛ تاپیک جامع اشعار کودکانه ⚛

Saghár✿ · 28/3/23

من آقای رفتگرم
زباله هارو می برم
هرشب میام درِخونه ها
سراغ اون زباله ها
که ریخته توی کیسه ها
کیسه هارو برمی دارم
داخل ماشین میذارم
اگه زباله جمع نشه
باعث بیماری می شه

Saghár✿ · 28/3/23

یک قطرۀ باران روی گُلی افتاد
چشمان گُل وا شد، باران سلامش داد
در قطرۀ باران گُل عکس خود را دید
بر غنچه زد بـ*ـو*سه، غنچه به او خندید
وقتی زمینِ خشک از آب می‌نوشید
پیراهنی زیبا انگار می‌پوشید
آن روز خاک خشک مهمان باران شد
هر جا گُلی رویید، آنجا گلستان شد

Saghár✿ · 28/3/23

میوه ای قدبلندم
شیرین و مثل قندم
محصول گرمسیرم
تو پوستی زرد اسیرم
چند تایی دسته دسته
کنارهم نشسته
برای رشد بدن
آماده ام دوست من

Saghár✿ · 28/3/23

انار چاق و چله
از روی شاخه افتاد
گربه ای نزدیکش رفت
یواش یواش قلش داد
بازی می کرد و می گفت :
خیلی خوبه حال من
کاری نداشته باشید
به توپ فوتبال من

Saghár✿ · 28/3/23

نمایش فصل ها
خورشید: سلام سلام آی بچه ها،آی پدرا،آی مادرا،مربیای مهربون(به من میگن خورشید خانم)
زمین: زمینمو زمینم،خوشحال وشاد می چرخم،به دور خود یاخورشید(دائم دارم می چرخم)
بهار: بهارمو بهارم شادی،با خود میارم،شکوفه های سفید گل های تازه دارم(با فروردين،اردیبهشت وخرداد عجب صفایی دارم)
تابستان: به من میگن تابستون،پرنده های رقصون،میوه های رنگارنگ،به باغ وبستان دارم(توتیر،مرداد،شهریور لبخند بزن عزیزم)
پاییز: پاییزم من بچه ها،فصل بادمو سرما،برگای زرد می ریزم از شاخه درختا(مهروابان واذر سه ماه رنگین من)
زمستان: زمستونم من سردم نگی که خبر نکردم،لباسای گرم بپوش نگی که دارم می لرزم(دی وبهمن واسفند برام دود کنید اسپند)

Saghár✿ · 28/3/23

یه باغچه قشنگه تو مهد کودک ما
خیلی قشنگ و خوبه دنیای کوچک ما
با شادی فراوان با بچه ها می مونم
با خانم مربی قرآن و شعر میخونم
هر روز برای بازی با بچه های کوچک
با شور و شادمانی میرم به مهد کودک

Saghár✿ · 28/3/23

لی لی، لی لی، حوضک
گنجشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
این دوید و درش کرد
این مـ*ـاچی بر سرش کرد
این نازی بر پرش کرد
این کله گنده اومد
گفتش بده ببینم
تا که دادن ببینه
گنجشکه پرید تو لونه

Saghár✿ · 28/3/23

عروسک قشنگ من قرمز پوشیده
تورختخواب مخمل آبیش خوابیده
یه روز مامان رفته بازار اونو خریده
قشنگ تر از عروسکم هیچکس ندیده
عروسک من، چشماتو وا کن
وقتی که شب شد
اون وقت لالا کن
حالا بریم توی حیاط با من بازی کن
توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن

Saghár✿ · 28/3/23

گنجشکک اشی‌مشی
لـ*ـب بوم ما مشین
بارون میاد خیس می‌شی
برف میاد گولّه می‌شی
می‌افتی تو حوض نقاشی
می‌گیرتت فراش باشی
می‌کشتت قصاب باشی
می‌پزتت آشپزباشی
می‌خورتت حاکم‌باشی

Saghár✿ · 28/3/23

ترک ترک ترک خورد
یه تخم مرغ کوچک
یهو به دنیا اومد
یه جوجه‌‌ ی وروجک
تا مرغه و خروسه
تبریکی گفتند به او
جوجه از آن‌ها پرسید:
«کیک تولدم کو»

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین