کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم | سلست ان‌جی

SelmA · 13/3/23

چه عاملی یک چیز را ارزشمند می‌سازد؟ گم کردن و پیدا کردن دوباره اش.

SelmA · 13/3/23

چقدر وارث آرزوهای پدر و مادر بودن سخت است.

SelmA · 13/3/23

پیش از این نمی‌دانست که خوشبختی چقدر شکننده است، اینکه اگر مراقبش نباشی امکان دارد از آن بالا بیفتد و خرد شود.

SelmA · 13/3/23

خاطرات عزیزان از دست رفته همیشه یکنواخت و آسان می‌شوند، پیچیدگی‌ها پوست می‌اندازد؛ مثل پوست مار.

SelmA · 13/3/23

فقط بعد فاصله ی جغرافیایی است که می‌تواند اعتماد به نفس را به کسی که هیچ گاه تلاش نکرده از خانواده جدا شود، برگرداند.

SelmA · 13/3/23

توجه همراه انتظاراتی است که مثل برف آرام آرام فرود می‌آیند و با سنگینی شان تو را در هم می‌شکنند.

SelmA · 13/3/23

هیچ وقت اگر خنده ات نیامد، نخند. این یادت باشد.

SelmA · 13/3/23

عاشقانه عشق می‌ورزی، سخت امیدواری و بعد هیچ؛ بچه هایی که دیگر نیازی به تو ندارند. شوهری که دیگر تو را نمی‌خواهد. چیزی جز خودت باقی نمانده، یکه در فضایی خالی و پوچ.

SelmA · 13/3/23

در آن زمان جیمز، در روز تولد دخترش به این فکر می‌خندید: اینکه زن دیگری جز ماریلین در زندگی اش باشد برایش مضحک می‌نمود. اما در آن زمان، فکر زندگی بدون لیدیا هم کاملاً مضحک به نظر می‌آمد. در حالی که حالا هر دوی این کارهای مضحک حقیقت یافته بودند.

SelmA · 13/3/23

روی جعبه عکس زن خندانی بود که تکه کیکی را در دست نگه داشته و زیرش هم نوشته بود، با عشق درست می‌کنید. هانا فکر کرد، عشق باید خوشبو باشد؛ درست مثل عطر مادرش و نرم، مثل کلوچه.

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر تالار بیوگرافی

مدیر تالار بیوگرافی

مدیر تالار بیوگرافی

مدیر تالار بیوگرافی

مدیر تالار بیوگرافی

مدیر تالار بیوگرافی

مدیر تالار بیوگرافی

مدیر تالار بیوگرافی

مدیر تالار بیوگرافی

مدیر تالار بیوگرافی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین