- عضویت
- 10/1/23
- ارسال ها
- 304
- امتیاز واکنش
- 525
- امتیاز
- 133
- سن
- 19
- محل سکونت
- پس کوچه های خیس شهر
- زمان حضور
- 3 روز 21 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_9
قصهی من به سر رسیده بود و نوبت حامی بود که قصهاش را بازگو کند. خواست شروع به حرف زدن کند که پسر جوانی برای گرفتن سفارش آمد. حامی از قبل قهوه سفارش داده بود. هـ*ـوس بستنی شکلاتی کرده بودم. با خجالتی که نمیدانم از کجا سرچشمه میگرفت، خواستهام را گفتم و حامی خندهی مردانهای سر داد و دندانهای سفیدش خودنمایی...
قصهی من به سر رسیده بود و نوبت حامی بود که قصهاش را بازگو کند. خواست شروع به حرف زدن کند که پسر جوانی برای گرفتن سفارش آمد. حامی از قبل قهوه سفارش داده بود. هـ*ـوس بستنی شکلاتی کرده بودم. با خجالتی که نمیدانم از کجا سرچشمه میگرفت، خواستهام را گفتم و حامی خندهی مردانهای سر داد و دندانهای سفیدش خودنمایی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان پی سپار سروادیک | matieh کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com