خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,726
امتیاز واکنش
20,455
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
83 روز 1 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
خون اشام در افسانه‌ها و خرافات مردم اروپا، موجودی زنده‌است که شب‌ها از گور بیرون آمده و برای تغذیه خود از خون مردم می‌مکد. در این تخیلات، خون‌آشام‌ها دندان‌های نیش‌بلندی دارند که با آن‌ها از گردن زندگان خون می‌مکند، و معمولاً دارای قدرت‌های فوق بشری از جمله زندگی جاوید هستند. در داستان‌های زیادی خون‌آشام‌ها مردم را به بردگی می‌کشند و خود آنها را نیز به خون‌آشام تبدیل می‌کنند. برای کشتن او باید سرش را از تن جدا کرد و میخی بلند را به قلب او فرو کرد.قصه خون آشامها به شکل امروزی در قرن شانزدهم و از بالکان پا گرفت.در قرن هفدهم مسافرانی که از بخش مرکزی اروپا می آمدند افسانه های هولناکی از موجودات خون آشام و خبیث نقل میکردند.وحشت خون آشامها در مجارستان قرن هجدهم آنچنان گسترش یافت که هیئتی از طرف دولت مجارستان مسئول بررسی موضوع شد.

در افسانه ها آمده است که خون اشام ها دارای ۲دندان نیش بلند هستند که در گردن قربانی فرو میکنند و انها را میکشند. افسانه ها قدرتهایی فوق طبیعی به این موجودات نسبت میدهند .آنها میتوانند از گوری به عمق ۲ متر از میان خاک و سنگ بیرون بیایند.میتوانند خود را یه شکل گرگ و خفاش درآورند یه به آسانی تبدیل به مه شوند و از سوراخ کلیدها رخنه ی درها بدرون اتاقها بخزند. آنها تسلطی اسرار آمیز بر حیوانات دارند.افسانه ها از گرگها، خفاشها، جغدها و موشهایی سخن میگویند که زیر نفوذ شیطان به اعمال شیطانی میپردازند. آنها قدرت هیپنوتیزم دارند که به آنها امکان میدهد قربانیان خود را از مقاومت بازدارند و خاطره های ترسناک را از ذهن بزدایند.صبح روز بعد از حمله ی خون آشامها قربانی تنها خستگی غیر عادی احساس میکند که به گمان او نتیجه ی کابوسی است که شب قبل دیده است.

در ترانسیلوانیا شکلی ترسناک و صورتی رنگ پریده دارد. لـ*ـب های او قرمز است و دندان هایش در قسمت نیش بسیار بلند و تیز است. چشم هایی خیره با نگاه افسون کننده، ناخن هایی بلند و ابروهای پیوسته و کف دست هایی پر از مو از شاخصه های خون اشام است. نفس او بوی عفونت دارد و غذای او از خون است. بر خلاف ظاهر جسد گونه و بی رمقش قدرتی فوق انسانی دارد. علاوه بر ان بعضی از انواع خون اشام ها موهای قرمز و لـ*ـب های پاره شده دارند.

خون اشام های روسی، صورتی بنفش دارند و دیگر ظواهر انها چون انسان ها دیگر است. خون اشام های بلغارستان، یک سوراخ بینی دارند. خون اشام ها در شمال المان با یک چشم می خوابند و انگشت شصت انها خمیده است. خون اشامان امریکا از مهتاب نیرو می گیرند. جزئیات از هر کشور تا کشور دیگر متفاوت است.

برام استوکر نویسنده ایرلندی در قرن نوزدهم داستانی به نام دراکولا نوشت که برگرفته از شخصیت ولاد دراکولا از شاهزادگان رومانیایی و تخیل او بود که پایه و اساس بسیاری از فیلم های ژانر وحشت با گرایش خون اشامی در جهان شد.

تقریباً همه ملت‌ها در تاریخ گذشته‌شان داستان‌های خون‌آشامی داشته‌اند، از غول‌ها و هیولاهای داستان‌های عربی و فارسی، تا الهه مقدس مصر باستان «سخمت» جالب این‌جاست که شخصیت ترسناک بیشتر این داستان‌ها زن بوده‌اند. با وجود اینکه این داستان‌ها می‌توانستند پیش‌زمینه‌ای برای شروع فولکور اروپای شرقی یعنی داستان دراکولا باشند ولی از نظر دانشمندان و محققان این زمینه این داستان‌ها براساس تعریف امروزی، داستان دراکولا نیستند.

لیلیت: در سنگ نوشته‌ها و نقش‌های باستانی پیدا شده در تمدن قدیمی بابل هم داستان‌هایی راجع به لیلتو داشته‌اند، در زبان عبری این دو مادر و دختر هستند لیلیتو در داستان هیولا به حساب می‌آید هیولایی که به کودکان نوزاد و مادرانشان حمله می‌کند. مادر را به قتل می‌رساند و نوزاد را می‌دزدد تا از خون او تغذیه کند.

لاماشتو: لاماشتو از شخصیت‌های اسطوره‌‌ای شرقی است که تاحدودی تحت تإثیر لیلیت قرار داشته است. لاماشتو را در بیشتر متون به نام دختر رانده شده بهشت می‌نامند توصیفات ظاهری لاماشتو در متون مختلف تقریبا مشابه بوده موجودی ترسناک با سر شیر نر و بدن اسب شبیه به لیلیتو لاماشتو هم بیشتر به مادران حامله و کودکان نوزاد حمله می‌کرد در داستان‌ها آمده که لاماشتو د رکمین زن‌های حامله می‌نشیند و وقتی دچار درد زایمان می‌شوند به آنها حمله می‌کند مادر را می‌کشد و نوزاد را می‌دزدد تا از خون او تغذیه کند.

تالا / پیشاجا: در هندوستان داستان‌های زیادی راجع به «وتالا» با «پیشاجاها» وجود دارد. موجودات روح مانندی که اجساد مردگان را تسخیر می‌کنند و به شکار و قتل انسان می‌پردازند و تالا موجودی است که از دنیای اموات برگشته و مانند خفاش‌ها که در داستان‌های خون‌آشامی جدید هم نقش مهمی دارند سر و ته از شاخه‌های درختان در گورستان آویزان می‌شود و تالارها تقریبا با تمام مشخصات ظاهری خون‌آشام‌ها را دارند و از اصلی‌‌ترین پیش‌زمینه‌های داستان‌های خون‌آشامی به حساب می‌آیند.

لیما: لیما دختری زیبای پادشاه بلوس بود و معشـ*ـوقه پنهانی زئوس (فرمانروای کوه المپ) وقتی هرا «همسر زئوس» از وجود لیما باخبر می‌شود تمام فرزندان لیما را به قتل می‌رساند و از هادس (برادر ناراضی زئوس و فرمانروای عالم مردگان) می‌خواهد که ارواح فرزندان لیما هیچ گاه به آرامش نرسند. لیما قسم می‌خورد که انتقام فرزندانش را بگیرد و از زئوس عمر جاودان طلب می‌کند زئوس که از انتقام هرا ناراحت شده با درخواست لیما موافقت می‌کند. لیما که از نقطه ضعف هرا نسبت به مردان زیبارو خبر دارد آن به بعد به مردان جوان و زیبایی که مورد توجه هرا قرار می‌گیرند حمله می‌کنند و با مکیدن خون آنها را به قتل می‌رساند.

ستریکو: نسخه اروپایی خون‌آشام‌ها که ستریگو نامیده می‌شوند ارتباط مستقیمی با خون‌آشام‌های شرقی ندارند. این موجودات ماهیت فیزیکی ندارند و بیشتر به اوج شباهت دارند ارواحی که در عالم مردگان اسیر هستند و قدرت تماس با دنیای ما را ندارند مگر با نوشیدن خون در کتاب اودیسه هومر به این موجودات اشاره شد در داستان هومر اودیسیوس برای حل مسئله‌ای مجبور می‌شود به عالم مردگان قدم بگذارد و با آنها مشورت کند ولی اموات ضعیف‌تر از آن هستند که بتوانند با انسان‌های زنده ارتباط برقرار کنند. اودیسیو برای ارتباط برقرار کردن با آنها گوسفندی را قربانی می‌کند تا آن ارواح بتواند از خون آن بنوشند و با او ارتباط برقرار کنند.

البته لیلیت و خیلی از این اسطوره ها به آل خودمون خیلی شبیه. بیشترین شباهت به خون اشام رو برای لیلیت قائل اند که در اساطیر یهودی و مسیحی هم وارد شده:

لیلیت در اساطیر کهن میانرودان، خدای طوفان بوده و او را به بادها نسبت می‌داده‌اند. چنین تصور می‌شد که وی حامل بیماری و مرگ است. نخستین بار چهره لیلیت در میان گروهی از خدایان بادها و طوفان‌های سومری در ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد به چشم می‌خورد که بهلیلیتو موسوم بودند. بسیاری از صاحبنظران پیدایش نام لیلیث را در زمانی حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح ارزیابی کرده‌اند. در افسانه‌ها و روایات یهود، لیلیث در اساطیر یهودی به عنوان یکی از خدایان شب و در ترجمه انگلیسی شاه جیمز کتاب اشعیای نبی به عنوان جغد ذکر شده‌است. وی همچنین در روایاتی به عنوان نخستین زن آفریده شده توسط خداوند و همسر اول آدم نیز یاد شده‌است. لغت عبری لیلیث که معادل اکدی لیلیتو است، صفتی منشعب از ریشه لیل (ل ی ل) به معنای شب در زبان سامی اولیه‌است که ترجمه تحت‌اللفظی آن معادل «موجود یا خداوند مونث ظاهر شونده در شب» می‌باشد. البته در کتیبه‌های میخی این واژه‌ها به صورت لیلیت و لیلیتو و با معنای «ارواح بادهای بیماری‌زا» آورده شده‌اند. واژه اکدی لیل-ایتو به معنای بانوی نسیم ممکن است اشاره‌ای باشد به الههسومری نینلی که وی نیز به عنوان بانوی نسیم شناخته می‌شود. وی الهه باد جنوب و همسر انلیل است. در عراق قدیم، باد جنوب با هجوم طوفان‌های شنی تابستانه و شیوع بیماری‌ها شناخته می‌شده‌است.

نخستین اشاره به لیلیث درحدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد و به عنوان عضوی از خدایان طوفان‌ها در اساطیر سومری است که موسوم به لیلیتو بودند. سومریان بر این اعتقاد بودند که خدایان لیلیتو شکارچی زنان و کودکان بوده و با شیرها، طوفان‌ها، بیماری‌ها و بیابان‌ها مرتبطند. نخستین تصاویر ترسیم شده از خدایان لیلیتو آنان در حالتی نشان می‌دهد که پاها و بال‌هایی همچون پرندگانی موسوم به زو (Zu) دارند.

آنان تمایلات **** شدیدی نسبت به مردان داشتند، ولی قادر نبودند به صورت عادی اعمال **** را انجام دهند. چنین تصور می‌شد که آنان در مکان‌های متروک، ویرانه و خالی از سکنه اقامت دارند.

لیلیت در سنت یهودی مسیحی: مبادی بن سیرا نخستین کتابی است که در آن از لیلیث به عنوان اولین همسر آدم یاد شده‌است. دانشمندان هیچ نشانه‌ای از اینکه چنین اعتقادی تا پیش از آن نیز وجود داشته‌است در دست ندارند. منشا و دلیل نگارش کتاب مبادی بن سیرا روشن نیست. این کتاب مجموعه داستان‌هایی در خصوص قهرمانان انجیل و تلمود است. حتی ممکن است که این کتاب مجموعه داستان‌های افواهی مردمی باشد. زمان نگارش این کتاب در حدود قرن هشتم یا دهم میلادی تخمین زده می‌شود.


*-شجره‌نامه خون‌آشام‌ها-*

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و SelmA

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,726
امتیاز واکنش
20,455
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
83 روز 1 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
نویسنده حقیقی آن ناشناخته‌است با این حال به باور عمومی به بن سیرای حکیم نسبت داده می‌شود. با این حال طلسماتی که برای محافظت در برابر لیلیث استفاده می‌شده‌اند، عمری به مراتب قدیمی‌تر از این کتاب دارند. هر چند این ایده که حوا دارای سلفی بوده‌است چیز جدیدی به شمار نمی‌رود، با این حال این ایده که این سلف لیلیث بوده‌است نسبتاً جدید است. پیدایش این ایده به تفسیر آیات دوگانه‌ای در کتاب آفرینش بازمی‌گردد. در این کتاب در آیه‌ای خلقت حوا از یکی از دنده‌های ادم تشریح شده‌است. با این حال در آیاتی پیش از آن بیان می‌شود که یک زن نیز آفریده شده‌است.«بنابراین خداوند انسان را بر صورت خود آفرید؛ او وی را به صورت تصویری از خود آفرید؛ خداوند آن‌ها را زن و مرد آفرید» در این متن آفرینش لیلیث پس از گفتار خداوند در خصوص اینکه «انسان نباید تنها باشد» آورده شده‌است. بنابراین خداوند لیلیث را از همان خاکی که آدم را آفریده‌است می‌آفریند، ولی آن دو با هم نزاع می‌کنند. لیلیث مدعی است که چون هر دو آن‌ها از منشا یکسانی خلق شده‌اند، بنابراین برابرند و به همین خاطر حاضر نمی‌شود که نسبت به آدم تواضع کند. وقتی که لیلیث این وضع را می‌بیند نام ناگفتنی را بر زبان آورده و در هوا پرواز کنان دور می‌شود. آدم با دیدن این وضع به درگاه خداند دعا کرده و می‌گوید، زنی که به من دادی از من گریخت. خداوند سه فرشته را به دنبال لیلیث می‌فرستد و می‌گوید که اگر وی بازگردد، مشکلی نخواهد بود، ولی چنانچه تمرد کند روزی صد عدد از فرزندانش خواهند مرد.

فرشتگان لیلیث را در میانه دریای مقدسی یافتند که مصریان در آن هلاک شدند. آنان سخنان خداوند را به وی گفتند، اما وی از بازگشت امتناع کرد. فرشتگان نیز گفتند پس ما تو را در دریا غرق می‌کنیم. ولی لیلیث از آن‌ها خواست که وی را رها کنند و به آن‌ها گفت : «من برای این آفریده شده‌ام که به کودکان نوزاد لطمه بزنم. اگر نوزاد پسر باشد هشت روز و اگر دختر باشد تا بیست روز در حیطه قدرت من است.» فرشتگان با شنیدن سخنان لیلیث بازهم به وی اصرار کردند تا بازگردد. ولی وی برای آنان به نام خداوند حی قیوم قسم یاد کرد که «هرگاه نام یا تمثال شما را بر طلسمی ببینم قدرتی بر آن کودک نخواهم داشت». وی همچنین پذیرفت که روزی صد فرزندش بمیرند و به همین دلیل روزانه صد اهریمن از میان می‌روند.

یکی از نویسندگان آمریکایی به نام اویتیک ایساهاکیان، لیلیت (Lilit) (نه لیلیث) را به عنوان اولین همسر آدم معرفی کرده‌است. در داستان وی لیلیت از آتش و انسان از خاک آفریده می‌شوند، ولی لیلیت بوی انسان خاکی را دوست ندارد و بنابراین به شکل ماری، همراه با شیطان از بهشت می‌گریزد. بر طبق این داستان پس از این بود که خداوند حوا را از دنده آدم آفرید تا همواره با وی باشد، ولی هرچند که آدم نام حوا را بر زبان داشت، با این حال روح وی همواره در جستجو و حسرت لیلیت بود. در قرون وسطی مردم بر این عقیده بودند که لیلیث ملکه اهریمن دیگری به نام آسمودوس (Asmodus) است. بر طبق افسانه‌ها دنیایی دیگر وجود دارد و حتی بر اساس این افسانه‌ها، آن جهان دیگر دقیقا در کنار همین جهان ما بوده و این دو با هم در آن دنیای دیگر به زاد و ولد اعقاب اهریمنی خود مشغول بوده و همواره شرارت و بی‌نظمی را توسعه می‌دهند. حضور لیلیث و ملازمانش در آن زمان بسیار جدی گرفته شده و بسیاری از بلایا و مشکلات همچون ناباروری زنان و مردان، تبدیل نوشیدنی به سرکه، مرگ و میر نوزادان و ... به وی نسبت داده می‌شد.


*-شجره‌نامه خون‌آشام‌ها-*

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و SelmA

ZaHRa

سرپرست بخش جهانی دیگر
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
ویراستار انجمن
  
عضویت
12/5/21
ارسال ها
1,726
امتیاز واکنش
20,455
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
83 روز 1 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
اسطوره دیگری که شباهت زیادی با خون اشام داره به یونان مربوطه:

امپیوسا: اون نیمه خدابانوییه که بدست هکاته بوجود اومده. هکاته خدابانوی جادو و اشباح و از ملازمان پرسفونه در هادسه. به اسطوره دیگه یونانی لامیا یا لیما که زن زئوس بوده و بعد از از دست دادن بچه اش به هیولایی تبدیل می شه که مردان جوان رو گول می زنه و از خون اونها تغذیه می کنه و مورمو بسیار شبیه که اون هم بچه های بد رو گاز می گیره.

در کل می تونین در پیج زیر انواع خون اشام در فرهنگ های مختلف رو ببینین.

جالب است بدانید ابن بطوطه رحاله و جهانگرد نامی جهان اسلام نیز در هندوستان به مورد خون اشامی برخورد کرده و ان را در سفر نامه خویش برای ما به یادگار گذاشته است. او در این زمینه می نویسد: گالیور به پرون رفتیم که شهر کوچکی برای مسلمانان است و در میان شهر های کنار [هندو] قرار دارد. امیر ان شهر «محمد بن بایرام» است که اصلیت او ترک است. درندگان در این منطقه بسیارند. یکی از اهالی انجا به من گفت: در برخی شب ها با این که دروازه ی شهر بسته است درنده ای [ناشناخته] به شهر حمله میکند و بسیاری از مردم شهر توسط ان به قتل رسیده اند. لذا ورود [غیر معمول] ان به شهر اسباب تعجب همگان را فراهم کرده است. «محمد توفیری» از اهالی ان شهر که همسایه ی من بود نقل کرد که این درنده [ناشناخته] شبی وارد خانه اش شده و بچه را از روی رختخواب ربوده است. یکی دیگر گفت: با عده ای در خانه ای به عروسی دعوت داشتند یکی از انها برای کاری بیرون شد و ان درنده [ناشناخته] او را ربود. همراهان او [از دیر کردن او نگران شدند] سراغش را رفتند و دیدند جسدش در بازار افتاده است. ان درنده خونش را نوشیده بود در حالی که گوشتش را نخورده بود انها گفتند: با همه ی قربانی ها خود چنین می کند و عجیب ان که برخی معتقد بودند این کار یک درنده نیست بلکه انسان جادوگری از جوکیان است که به صورت یک درنده به شهر حمله می کند. من (ابن بطوطه) این حرف را باور نداشتم ولی عده ای چنین می گفتند. به هر حال گزارش استثنایی ابن بطوطه متوفای 779 (قرن هشتم) از یک خون اشام مطلب جالب توجهی است که در متون اسلامی به نظر رسید.

اما در کل خون اشام های امروزه برگرفته از اسطوره های ترسناکی اند که مردم شرق اروپا به خاطر شرایط اب و هوایی و جغرافیایی شون داشته ان. در شرق اروپا در سرمای سخت و با وجود زیادی موجوداتی مثل گرگ و خفاش بوجود اومدن افسانه های خون اشامی و گرگینه از این منطقه چندان هم تعجب اور نیست.

در مورد تالکین هم باید بگم تا جایی که من یادم میاد خون اشام نداشتیم.
منبع: آردا


*-شجره‌نامه خون‌آشام‌ها-*

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و SelmA
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا