خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
تابستان چه دیر می آمد و چه با شتاب می گذشت و چقدر خاطره برای ما می ساخت، قبل از دبستان که برای من تابستان و زمستان و بهارش چندان تفاوتی نداشت و چهار فصل خداوند را تنها در اضافه و کم شدن حجم لباس هایم درک می کردم و بس!

به دبستان که رفتم تابستان پادشاه فصل هایم شد، همان که برای رسیدنش از اول مهر لحظه شماری می کردم و 365 روز سال را می شمردم، همان که سخت می آمد و قبل از آمدنش باید هفت خوان رستم را رد می شدم، هفت خوانی به تلخی امتحانات پایان سال!

توصیف طعم روز آخر مدرسه و آغاز تعطیلات تابستان غیرممکن است اگرچه همه ما مزه آن را زیر زبان خود احساس کرده ایم! سه ماه بدون درس و مشق، سه ماه تا دیروقت بیدار ماندن، صبح زود بیدار نشدن، سه ماه تفریح، بازی های کودکانه عصرگاهی، مسافرت و …

اما چه زود می گذشت این سه ماهی که یک سال منتظرش بودم، در یک چشم به هم زدن همه روزهایش خاطره می شد و می رسید آن روزهایی که از فکر کردن به آن هم تنم می لرزید! همان روزهای آخر تابستان …

همان روزهایی که شمارش هایم دوباره شروع می شد و بوی ماه مهر تمام اعصاب بویایی ام را دچار اشکال می کرد.

تنها دلخوشی آن روزها خریدن لباس های نو بود، دفتر نو و دیدن دوستانم در لباس فرم مدرسه، اولین روز مدرسه همیشه با ذوق و شوق بود، بیشتر در حد معارفه و خوش و بش هایی معمولی اما چه زود درس و مشق و ساعت 9 شب خوابیدن جای آن همه شادی تابستانی را می گرفت و من دوباره شمارشگر سالیانه ام را با عدد 365 تنظیم می کردم و روز از نو …


انشای تابستان | نگارش

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
انشا به زبان عادی و ادبی در مورد تابستان در این قسمت نوشته شده است و مناسب برای دانش آموزانی است که می خواهند یک انشا ادبی ساده در مورد فصل تابستان بنویسند توصیه می کنیم انشا ادبی و عادی در مورد تابستان را در این مطلب بخوانید:

تابستان یکی از چهار فصل خداوند است که به برکت و سرسبزی و گرمای زیادش در بین فصل های دیگر شناخته شده است و من تابستان را خیلی دوست دارم.

تابستان را دوست دارم به خاطر اینکه همه جای زمین را سبزه پوشانده، میوه های رنگارنگ روی درخت ها به ما چشمک می زنند، روزهای آن آنقدر طولانی است که می توانیم به همه کارهایمان برسیم و شب هایش معمولا دورهمی های شادی با دوستان خانوادگی مان داریم.

تابستان فصل تعطیلات است، فصل دوچرخه سواری، فصل مسافرت به شهرهای خنک تر ایران و من به خاطر همین عاشق این فصل زیبا هستم. اگرچه بعضی اوقات به خاطر گرمای بیش از حد، هـ*ـوس زمستان و برف و باران می کنم و این گرما ما را در خانه زندانی می کند اما به خاطر خنکی کولر این گرما خیلی زود از یادمان می رود و به خوبی می دانم همین گرما است که باعث می شود دانه های درختان به میوه تبدیل بشوند و آماده چیدن شوند.

من و خانواده ام بسیاری از شب های تابستان بخصوص آخر هفته ها به پارک نزدیک خانه مان می رویم، دور هم می نشینیم، بازی می کنیم، شام می خوریم و از هوای خنک شب های تابستان لـ*ـذت می بریم.

هر ماه تابستان را هم چند روز در خانه پدربزرگ می گذرانیم که باغ میوه سرسبز دارد. گشتن و بازی کردن در آن جا، کمک به برداشت محصول و انگور چینی و خوابیدن در پشت بام هنگام شب ها خیلی خیلی خوش می گذرد.

تابستان با این که خیلی خوب است اما همیشه بعد از مدتی که می گذرد دلم برای مدرسه، معلم و دوستانم تنگ می شود و دوست دارم زودتر تابستان تمام شود و دوباره به مدرسه بروم.

مادرم همیشه می گوید من در بهار زندگی ام هستم و وقتی به سن و سال او برسم وارد تابستان زندگی ام خواهم شد. به قول مادرم آدم ها در تابستان زندگی پخته می شوند و تجربه های زیادی به دست می آورند.


انشای تابستان | نگارش

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
ویژه پایه تحصیلی :کودکان و نوجوانان

موضوع انشا : در مورد تابستان و ویژگی هایش توضیح دهید

تابستان و فصل تعطیلات و تفریح

تابستان فصل دوم سال و همچنین فصل گرم سال است

که در ان مدارس و دانشگاه ها بسته میشوند

و دانش اموزان وقت خالی زیادی در تابستان دارند

تابستان و تعطیل بودن ان فرصت مناسبی برای کسانی است که میخواهند جز مدرسه کار های دیگری انجام بدهند

همچون کلاس هایی غیر از کلاس مدرسه

مانند کلاس های اموزش زبان و یا کلاس های ورزشی

و البته بسیاری از دانش اموزان زرنگ در ایام تابستان برای درس هایی که در انها ضعیف هستند به کلاس میروند

تا سال تحصیلی را بدون هیچ مشکلی شروع کنند

تابستان فصل تعطیلات است فصل خوشگذرانی

معمولا اکثر مردم در اواخر تابستان یعنی شهریور ماه به مسافرت میروند

تابستان زمان مناسبی است برای استراحت که در اختیار ما دانش اموزان قرار میگیرد

بعد از یک سال تحصیلی سخت و بعد از امتحانات

تابستان زمان مناسبی برای استراحت و پرداختن به کارهای دیگه است

تابستان با اینکه گرمترین فصل سال است ولی باز هم در بسیاری از مناطق ایران سرد است

ولی در جنوب کشور تابستان به شدت گرم است و همین است که میگویند ایران کشور چهار فصل است


انشای تابستان | نگارش

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
مناسب برای پایه تحصیلی :نوجوانان

موضوع انشا : تابستان را دوست دارم

مقدمه :
تابستان را به خاطر همه رنگ های درخشان و زیبایش در نور آفتاب ، بخاطر عطر گل ها و میوه های تابستانی و به خاطرات خاطراتی که از کودکی تا کنون برایم ساخته است دوست دارم . تابستان که میرسد :

تابستان که میرسد دلم لک می زند برای تعطیلی های مدرسه .

برای آن لحظه های خداحافظی های حیاط مدرسه

و دوستی های یکساله ای که قول پیمانش ابدی بود

و تا نواخته شدن زنگ تابستان تا لحظه ی دویدن و رسیدن به خانه تمام شده بود.

تابستان که میشود دلم لک میزند برای خواب های تا لنگ ظهر

و عصر های پرسه زنان در کوچه ها .

برای آن دوچرخه های رنگ و رو رفته با ساچمه های رنگی رنگی که هرسال تابستان نو می شدند.

تابستان که میشود دلم لک میزند برای آن توپ های پلاستیکی راه راهی که آویزان شده بود روبروی بقالی سر کوچه ها.

تابستان که میشود چمدان و باربند و رفتن هایمان برای یک سفر شمالی و خاطره ی کباب بین راه و پنجره های ماشین مان

برای آن شب های شب نشینی در حیاط خاله ،عمو با طالبی های شکر زده ای که به شرط چاقو نبودند.

تابستان در میاید پس از سرمای زمستان ، سخت کوشی پاییز و شروع دوبراه بهار و ما را پر میکند از رنگ های پر نور ، پر از عطر میوه ، پر از خنده های سرشار و بعد با سلام و صلوات راهی میان میکند به سوی پاییز و دوباره تلاش برای ساختن زندگی بهتر .

نتیجه گیری :
به امید آنکه همیشه روزگار خوش بچرخد و روزهایمان چه بهاری باشد چه تابستانی ، چه پاییزی و چه زمستانی پر از احساس خوب زیستن و پر از امید به آینده بهتر باشد .


انشای تابستان | نگارش

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
مناسب برای پایه تحصیلی : کودکان و نوجوانان

موضوع انشا : خاطرات تابستانی به زبان طنز کودکانه

به نام خدا.

حالا که دیگر تابستان دارد تمام می شود و ما آمده ایم به مدرسه

و آقای معلم یک انشا به ما گفته است بنویسیم

در باره ی اینکه تابستان خود را چگونه گذراندید

من هم این انشا را نوشتم.

امسال تابستان را بسیار خوب شروع کردیم . به غیر آن تکماده ی که من را تا آخر تابستان اذیت می کرد بقیه ی چیزها خوب بود . با این حال من فکر می کنم که باعث افتخار پدر و مادرم هستم چون پدرم می گفت که چشم همه را کور کرده ای با این نمره های درخشانت .

ما امسال یکماه از تابستان خودمان را در ترافیک جاده های شمال گذارندیم. جای شما خالی خیلی خوش گذشت هرچند که به شمال نتوانستیم برسیم و عاقبت دور زدیم و برگشتیم اما مجموعا خوب بود چون تازه اینترنت ۳G را هم راه انداخته بودند و همه سرشان توی گوشی موبایلشان بودوکلی دانلود کردیم .

انشای کودکانه در مورد تابستان
حالاکه فکر می کنم یکماه از تابستان را هم پای تلوزیون بودیم و داشتیم بازی های جام جهانی و والیبال و کشتی را می دیدیم .من به پدرم گفته ام امسال زنگ ورزش به جای فوتبال می روم والیبال . کشتی هم که زنگ های تفریح ، با بچه ها می گیریم . هرچند که ما می دانیم فوتبالیستها پولهای زیادی می گیرند اما دیگر گول این چیزها را نمی خوریم . والیبالی ها هم خفن تر هستند و هم جهانی تر از فوتبالی ها.آن روزها دلم برای بچه های غزه می سوخت که نمی توانند راحت جام جهانی را ببینند.

ما یک روزهم توی اینترنت بودیم دیدیم مردم شُر وشُر آب یخ می ریزند توی سرشان .نمی دانم ولی من هم امتحان کردم و مادرم من را سه روز از خانه بیرون کرد . هرچند چالش خاک هم بود و می خواستم آن را امتحان کنم ولی می دانستم که نه من تحمل خاک ریختن روی سرم را دارم و نه تحمل تنبیه مادرم را . آنجا هم دلمم برای بچه های غزه سوخت که چرا هی خاک و نخاله روی سرشان می ریزند.


انشای تابستان | نگارش

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
مناسب برای پایه تحصیلی : کودکان

موضوع انشا : تابستان را دوست دارم

مقدمه :
اکنون قلم را در دست میگیریم و در مورد زیبایی تابستان انشان می نویسم .

من تابستان را خیلی دوست دارم .

چون مدرسه ها تعطیل میشود و ما دیگر به مدرسه نمی آییم .

با این که وقتی تابستان است دلم برای دوست هایم و معلم هایم و زنگ تفریح و وقتی هایی که با دوستانم بازی میکنم تنگ میشود ولی چون در تابستان خیلی خوش میگذرد و صبح زود نباید از خواب بیدار شویم و همش کارتون میبینم و بازی میکنیم من دوست دارم همیشه تابستان باشد .

وقتی با دوستانم بیرون از خانه بازی میکنم خیلی گرم است و من گرمم میشود ولی وقتی به خانه می آیم گاهی وقت ها شربت خاکشیر خنک یا هندانه یا آب خنک از یخچال میخورم و خیلی کیف دارد.

دوست های من هم در تابستان تعطیل هستند و یا به خانه ما می ایند یا من به خانه آنها میروم و یا از مادر هایمان اجازه میگیریم و در کوچه بازی میکنیم ، دختر ها خاله بازی و عروسک بازی و دنبال بازی میکنند و پسر ها دزد و پلیس و از همه بیشتر فوتبلا بازی میکنند .

نتیجه گیری :
من تابستان را با این که خیلی گرم است خیلی دوست دارم و دوست دارم زود به زود تابستان بشود .


انشای تابستان | نگارش

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
تابستان یکی از چهار فصل خداوند است که به برکت و سرسبزی و گرمای زیادش در بین فصل های دیگر شناخته شده است و من تابستان را خیلی دوست دارم.

تابستان را دوست دارم به خاطر اینکه همه جای زمین را سبزه پوشانده، میوه های رنگارنگ روی درخت ها به ما چشمک می زنند، روزهای آن آنقدر طولانی است که می توانیم به همه کارهایمان برسیم و شب هایش معمولا دورهمی های شادی با دوستان خانوادگی مان داریم.

تابستان فصل تعطیلات است، فصل دوچرخه سواری، فصل مسافرت به شهرهای خنک تر ایران و من به خاطر همین عاشق این فصل زیبا هستم. اگرچه بعضی اوقات به خاطر گرمای بیش از حد، هـ*ـوس زمستان و برف و باران می کنم و این گرما ما را در خانه زندانی می کند اما به خاطر خنکی کولر این گرما خیلی زود از یادمان می رود و به خوبی می دانم همین گرما است که باعث می شود دانه های درختان به میوه تبدیل بشوند و آماده چیدن شوند.

من و خانواده ام بسیاری از شب های تابستان بخصوص آخر هفته ها به پارک نزدیک خانه مان می رویم، دور هم می نشینیم، بازی می کنیم، شام می خوریم و از هوای خنک شب های تابستان لـ*ـذت می بریم.

هر ماه تابستان را هم چند روز در خانه پدربزرگ می گذرانیم که باغ میوه سرسبز دارد. گشتن و بازی کردن در آن جا، کمک به برداشت محصول و انگور چینی و خوابیدن در پشت بام هنگام شب ها خیلی خیلی خوش می گذرد.

تابستان با این که خیلی خوب است اما همیشه بعد از مدتی که می گذرد دلم برای مدرسه، معلم و دوستانم تنگ می شود و دوست دارم زودتر تابستان تمام شود و دوباره به مدرسه بروم.

مادرم همیشه می گوید من در بهار زندگی ام هستم و وقتی به سن و سال او برسم وارد تابستان زندگی ام خواهم شد. به قول مادرم آدم ها در تابستان زندگی پخته می شوند و تجربه های زیادی به دست می آورند.


انشای تابستان | نگارش

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
یا در تابستان چه کار های مفیدی انجام دادید ؟

موضوع انشا : تابستان بخشی از عمر ماست که میتواند به خوبی با بطالت و بیهودگی بگذرد

مقدمه :

من در تابستان تمام تلاشم را کردم تا عمرم را هدر ندهم و پس از گذشت تابستان نزد خودم و خدای خودم سرم بالا باشد که تابستان و اوقات فراغتم را هدر نداده ام . این انشا در واقع برنامه من است در تابستانی گه گذشت .

به نام خدا

تابستان امسال خیلی هواگرم بودکه هنوزم آثارش پیداست

من دراین فصل سال وامسال تونستم کتابهاورمانهایی رومطالعه کنم

وازاوقات فراغتم کمال استفاده روببرم .

همچنین باشرکت درکلاسهای شناوآمادگی جسمانی

تونستم دل خودم وسلامتی خودموتضمین کنم.

البته متوجه بیماری ای ازخودم شدم که اونم خالی ازلطف نبود

چون پی به این بیماری بردم ومجبورشدم تاهرچندوقت یکبارخودمودربوته آزمایشگاه قراردهم وچک کنم

خلاصه براتون بگم که درفصل تابستون من درجشنواره قرآنی برنده شدم

من دراین فصل تاجائیکه تونستم به یک مجموعه فرهنگی ونگهداری کودکان

وامورخیریه مانندی کمک کردم وپیش خدای خودم راضیم

امیدوارم که تونسته باشم گام کوچکی دراین راه برداشته باشم

و هرچندازنظرمالی درمضیغه هستم اماکمک مالی نمودم

البته ناگفته نمونه که فقط انحصارا”کمک مالی نیست

بلکه ماهرقدمی که برای حسینیه یاهرمرکزدیگه ای برمی داریم درجایگاه خودش نوشته میشه.

همچنین من درفصل تابستان به دیدارکودکان معلول شهیدفیاض بخش مشهدرفتم

وچندجعبه میوه برای اونهاخریدم

وازآنجائیکه دردوران دبیرستان معلممون یادداده بودندکه بایدباآنهابه نرمی رفتارکنید

براشون میوه پوست کندم وبه دستشون دادم

چون بعضیهاشون اصلا”توان پوست کندن میوه رونداشتند و یاخیلی سنشون کوچک بود.

هر لحظه که بیهوده از عمر بگذرد هرگز باز نخواهد گشت پس بکوشید در هر لحظه طوری زندگی کنید که وقتی گذشت آن احساس شرمندگی و ملامت نکنید .


انشای تابستان | نگارش

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
مناسب برای پایه تحصیلی :نوجوانان

موضوع انشا : خاطرات بچگی در فصل تابستان-تابستان در گذشته

مقدمه :

زمان میگذرد و همه زندگی مان مثل یک دفترچه یادداشت روبروی ما باز میشود . امروز بخشی از این خاطرات را ورق میزنم و به خاطرات کودکی ام از تابستان میرسم .

آدمی در بیشتر موارد پس از گذشت چند سال عوض می شود، اگر نمی گویم در همه چیز، جانب احتیاط را رعایت می کنم. وگرنه خود من هر چند سال یکبار به شکلی عجیب و غریب تغییر می کنم.اگر بخواهم یک نمونه را مثال بزنم، می توانم علاقه شدیدم به فصل تابستان از بچگی تا چند سال پیش، و انزجارم از این فصل از همان چند سال پیش تا امروز است.

بچه تر که بودم شاید اغراق نباشد اگر بگویم کل سال را منتظر تابستان بودم. با پسرخاله هایم می نشستیم و حساب می کردیم که چند روز مانده تا سال تحصیلی تمام شود و تابستان برسد.و فصل تابستان هم که نوید دهنده فراغت و بازی و خواب تا یازده صبح و شبها تا ساعت ۳ بیدار ماندن بود. البته هنوز هم هست، اما در سه چهار سال گذشته، انگار سیستم بدنم تغییر کرده و از گرما فراری شده ام.

هنوز هم تابستان فصل بازی و خواب تا لنگ ظهر و بیداری های شبانه هست که هی از آن یکی اتاق صدا بزنند که بخوابید(خطاب به من و پسرخاله هایم) و ما بگوییم چشم و اصلا نخوابیم.اما بیرون رفتن و فوتبال بازی کردن، دیگر برایم سخت شده است، گرما خیلی اذیتم می کند.نمی دانم شاید هم بدن من تغییر خاصی نکرده است و تنها دمای هوا در این چند سال افزایش زیادی داشته است.به هر حال با اینکه در تابستان بیرون رفتن برایم خیلی سخت است، اما این فصل هنوز هم یادآور خاطرات بچگی هایم است و آفتاب در عین آزارش، شیرین هم است.

نتیجه گیری :

تابستان فصل شیرینی است اما مثل همه چیز که مزه آن در کودکی دلچسب تر بود من عاشق روزهای تابستانی بچگی ام و خاطرات شیرین آن هستم .


انشای تابستان | نگارش

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,243
امتیاز واکنش
64,123
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
نوشتن یک انشا طنز با موضوع فصل تابستان شاید کمی سخت و مشکل به نظر برسد برای همین ما در این قسمت بهترین ایده برای انشا طنز در مورد فصل تابستان را برایتان آماده کرده ایم. اگر دوست دارید برای معلم تان یک انشا طنز درباره تابستان و زیبایی هایش بنویسید در اینجا همراه ما باشید:

می‌گویند برای آن که بتوانید کسی را درک کنید، خود را به جای او بگذارید و سعی کنید به جای او دنیا را نگاه کنید. من هم از آنجا که این خورشید داغ تابستان را درک نمی‌کنم، می‌خواهم خود را به جای او بگذارم.

الان دارم از آن بالا خیره خیره شما را نگاه می‌کنم و سعی می‌کنم با اشعه نگاهم، شما را بسوزانم. از آن بالا به کوه و دشت و خیابان‌ها و پارک‌ها نگاه می‌کنم و مردم را می‌بینم که در حرکتند و هر یک به سویی می‌روند. بعضی‌هاشان تند تند راه می‌روند تا به سایه‌بانی برسند و خودشان را از شر من خلاص کنند. بعضی‌ها هم مثل این راننده‌های تاکسی توی ماشین‌های داغشان ولو شده‌اند و منتظر پر شدن ماشین‌هایشان هستند تا راه بیفتند. اما از مسافر خبری نیست و لنگ‌های کوچکشان را خیس می‌کنند و بر سر و صورتشان می‌کشند و به من فحش می‌دهند.

از پنجره خانه‌هایتان به شما نگاه می‌کنم. خاک عالم! این چه وضع لباس پوشیدن است. خودتان را جمع کنید. ناسلامتی بزرگ‌تر اینجا نشسته.

به حوض بزرگ و پر آب درون پارک نگاه می‌کنم. آب‌ها آرام آرام بخار می‌شوند و هوای پارک را شرجی می‌کنند. دو دختر جوان روی نیمکت پارک نشسته‌اند و در حالی که روسری‌شان از شدت عرق به سرشان چسبیده، بستنی شاتوتی لیس می‌زنند. به بستنی آن‌ها نگاه می‌کنم. بستنی‌شان آب شده و آویزان می‌شود روی دست و لباسشان.

کلا هر جا را که نگاه می‌کنم، خرابی به بار می‌آورم. آخر من چه قدر تباهم؟ تنها نتیجه اخلاقی که می‌شود از این ماجرا گرفت این است که آفتاب داغ و سوزان تابستان اگر درک کردنی بود، خودش خودش را درک می‌کرد. سعی می‌کرد آدم باشد و این همه مردم آزاری را مرتکب نمی‌شد. مرض داشتن که شاخ و دم ندارد. دوستان بیایید آدم‌های خوبی باشید و مثل آفتاب تابستان نباشید.

تمام!


انشای تابستان | نگارش

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا