خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
عشق عمیق و بی‌انتهاست
کلمه‌ها کوچک و بی‌مقدار
و تو که سبز و آبی و موّاجی
توأمانیِ برفی و آتشی
سر که بر سـ*ـینه‌ات گرم
پیراهن‌ات پر از آواز بقبقوست
تنهایی امّا تن من
که ساحل مرجانی نیستن‌ها...
ناگهان این لهجه‌ی استوایی غریب
آری به رقص می‌شود آری
به آواز آری به آواز حتّا، امّا!
برای بیان این حالت عجیب ای‌کاش
ای‌کاش زبان گسترده‌ی نهنگ‌ها را می‌دانستم...


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
پای همین دیوار به دنیا آمده‌ام
و اگر نروم
پای همین دیوار خواهم مرد
آنقدر بلند است که آسمان را به دو نیم می‌کند
شجرنامه‌ی تبار ما هم هست
که رنگ چشم‌های همه شان سایه‌ای خسته است
قدیمی‌ها حتی خورشید را دیده‌اند
که بالای آن جوجه کرده
حالا دیگر فرقی نمی‌کند
آن را پدران ما ساخته‌اند یا پدران آن طرف
دوست دارم یادگاری‌های پشت این دیوار را بخوانم
و افسانه های پشت این دیوار .... باید بروم
مثل ابرهایی که زمین را دور می‌زنند
تا بر بام خانه‌ی من ببارند


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
همه ‌ی کلمه‌‌ها مستعمل‌‌اند
با چه صدای تازه‌ای با تو حرف بزنم؟
عسل لـ*ـب‌هایت مستدام!
هرچند این هم جمله‌ای تکراری‌ست!
به تو لبخندی هدیه می‌کنم با چند شاخه رز آتشی
هرچند ساده و بی مقدار
این لبخند روبروی جوخه‌ی آتش بر لبان پدرم بود
و این گل‌ها را از دست پیامبری گرفته‌ام
او که بر منجنیق آتش لبخند زد
لبخند بزن، لـ*ـب‌ تو تکراری نیست!
و آیه‌‌ی دوستت دارم
که در ضربان رگ‌هایم تکرار می‌شود
تکراری نیست


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
تغذيه و مطالعه
يک زندگي خوب
ما غذا را با غصه‌هاي تمام جهان
مي‌خوريم و سير مي‌شويم
صبحانه با گزارش جنون گاوي
ناهار
با آگهي حراج و مزايده
يک لقمه
بعد يک ليوان
نفت خام درياي شمال
بشکه‌اي 35 دلار
ما سفره نداريم
روي روزنامه غذا مي‌خوريم...


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
پدر بارها گفته بود
که غربت
از پشت همين ديوار آغاز مي‌شود
و اتوبوس پس از خوابي عميق
مرا در شهري غريبه پياده کرده است
غربت و تنهايي عميق مي‌شود
آرزو مي‌کنم اي کاش
اين گربه زبان ما را مي‌دانست.
اين احساس شبانه‌ي دلقک خسته است
وقتي همه رفته‌اند،
نزد آينه در دليجان تنهايي‌اش
رنگ خنده‌هاي تماشاگران را
از چهره‌اش پاک مي‌کند
دهانش کوچک مي‌شود
آه!
ديگر هيچکس او را بدون اين رنگ‌ها
نخواهد شناخت

يک غريبه هم هست
که پايين و بالاي شعرها را قدم مي‌زند
رهايش کنيد
او ديوانه است
او در يکي از شعرهاي من
تخته سنگ بزرگي را سر دست گرفته بود
و فرياد مي‌زد:
اين تنديس همان پيامبري است که تا مي‌خنديد
خرمالوها روي شاخه‌ها مي‌رسيدند!

يک شهر تماشاگر به او مي‌خندد
تنهايي و غربت سخت عميق مي‌شود
اي کاش آسمان بودم
حتي اگر تنها يک پرنده در من پر مي‌زد
مردها مي‌آيند
و تو نگاه مي‌کني،
مرد اول کلاهش را برمي‌دارد
نه براي آن‌که خرگوشي از آن بيرون بياورد
مرد اول کلاهش را برمي‌دارد و مي‌گويد:
من خاطره‌ي ناپلئون بناپارت هستم
و به مترسک روبه‌رويش شليک مي‌کند!
مرد دوم کلاهش را برمي‌دارد و مي‌گويد:
من خاطره‌ي تزار هستم
او هم آتش مي‌کند!
مرد سوم کلاهش را برمي‌دارد و مي‌گويد:
من خاطره اميليانو زاپاتا هستم
او هم آتش مي‌شود،
حال ديگر تنها تو مانده‌اي
همه تو را نگاه مي‌کنند
کلاهم را برمي‌دارم
و به ياد مي‌آورم
خاطره‌ي مردي هستم که سال‌ها
با دست‌هاي خالي
از اين همه حلقه‌ي آتش عبور کرده است
مي‌خندم
خرمالوها روي شاخه‌ها رسيده‌اند.


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی در انتظار تو هستم
سخت می‌تپد
فشرده می‌شود قلبم
کوچک می‌شود
به اندازه‌ی صفحه‌ی این ساعت مچی


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
از قطعه شعر عدد
تا سهم من از این همه روایت
دشنه پدر در پهلو
یا تیر سرنوشت در پاشنه‌ام باشد
از قطعه شعر هلا
مرتبت خورشید را به هم پایگی سایه‌ای نشکستن
نام هستی را به خماری حقیر مردن، خوار نکردن
سرنوشتی
هم به قدر نبودن
نسرودن!


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌توانی هرگز نبوده باشی
که هرگز ندیده باشمت
تا غزل های عاشقی ناگفته بماند
که هرگز
غزلی عاشقانه شده باشی
و یا از قطعه شعر هلا
هرگز از پیش نبودن
نیستن!
این دام و دانه را خود هرگز از نیستی پر نگشودن
نامی هرگز از خویش نشنودن
سعادتی....


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
از دهان من آتش می‌گیرد
یا در قطعه شعر هلا
مانند آب خاطره‌ای بی انکار
بی روزنه‌ی امیدی به انابتی
خود را نشان می دهد.


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرگ می‌تواند ادامه‌ آواز من باشد
که سالیان
کنار آتش چوپان‌ها
بر لـ*ـب البرز گرم می‌شود…
نترس
بومیان می‌گویند،
درختی که تبر نخورد
ثمرش تلخ می‌شود!
نوشیدنی و دشنه بیاور
برقص
فردا شاید آخرین پرچم زمین
رقص گل‌های پیراهنت باشد
که گرده می پراکند در باد


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا