خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیولای عجیبی بود مرگ
وحشتی در دور دست
دایه‌ام می‌گفت:
یا از دیوار شکسته می‌آید
یا از پارگی لباس نفوذ می‌کند
یا…
چهره نداشت
رد پا نداشت
بار اول که جنازه دیدم
احساسش کردم
مثل اینکه از دور دستِ جنگل
حضور ارّه‌برقی را از نعره‌هایش‌ احساس کنی
و بلرزی
رفته رفته نزدیک‌تر شد
آن روزها قوی بود
حریف قصاب محله!
اما هرچه نزدیکتر، کوچکتر شد
آنقدری که نامش در اخبار ظهور رادیو آمد
بمب اول که افتاد
دیوار شکسته و لباس پاره فراوان شد
مرگ از پا افتاد

دلم به حالش سوخت
مرگ، بازیچه‌ی کودکانِ محله
بر زمین می‌خزید
با سر شکسته‌ و تن کبود
خودش را از زیر پای‌ جمعیت بیرون می‌کشید
به‌ خانه آوردم و تیمارش کردم
دایه روحت شاد
حالا من نشسته‌ام
توهمات کودکی‌ام را می‌نویسم
و مرگ، این گربه دست‌آموز
نشسته بر لـ*ـب پنجره
ماه را لیس می‌زند.


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
جنگل
رد پاى باران است
ویرانه
رد پاى
طوفان
من رد پاى تو‌ام
همیشه پشت در خانه‌ات
تمام می‌شوم.


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
خواهم مُرد
با شکوه
به عظمت نبودن تو،
خواهم مُرد
بی‌صدا، سرد
به مرگ ابری تمام‌ باریده،
خواهم مرد
آن‌طور که ساعت کوکی
در خانه‌ای سرد و متروکه
خواهم مُرد
و برای فرزندی که ندارم
تنهایی را به ارث خواهم گذاشت…


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
من پیامبر دوست داشتنم
و به سادگی خواهم مرد
مبارزه‌ای درکار نیست
برای چیزهای احمقانه نخواهم جنگید
زنده ماندن
ثروت
مشهور شدن...
به راحتی سلام کردن
به سادگی دوستت دارمی ‌خواهم مرد
ودیگر کسی تو را اینگونه دوست نخواهد داشت!


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
برای همه ما پدربزرگ‌های ما
یک تفنگ زنگ زده بود
با یک نوار فشنگ مشقی
آن هم در عکاسخانه ی شهر
شمایل مشقی پدربزرگ‌ها را به دیوار خانه
میخ کردیم
ما برای حفظ تصاویر مضحک اجدادمان
دیوار را به رسمیت شناختیم!


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
تقدیر چیز مسخره‌ای‌ست
اگر مردن در رختخواب باشد
مسخره است که روشنت کنند
که مثل سیگار تا آخر بسوزی
و سرنوشت
پاشنه‌ای باشد که برای له کردن فرود آید!


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌توانی لبخندی بزنی
و درست وسط ابروهای من ماشه را بکشی!
یا ... سکوتی باشی
که از دهان من آتش می‌گیرد
روایتی از پیله‌ای که تن به پروانگی نمی‌دهد
تا حماسه‌ی شمع، خودسوزی ابلهانه‌ای بیش نباشد
می‌توانی هرگز نبوده باشی
که هرگز ندیده باشمت
تا غزل‌های عاشقی ناگفته بمانند
که هرگز
غزلی عاشقانه نشده باشی
تا سهم من از این همه روایت
دشنه‌ی پدر در پهلو
یا تیر سرنوشت در پاشنه‌ام باشد
می‌توانی نباشی
تا هر کلمه‌ای تراژدیِ خاموشی باشد بر کتیبه‌ای


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیچ کاری برای ماندگار شدن نکرده‌ام
همیشه پشت به آفتاب
روی برف راه رفته‌ام
واژه‌ها به آخر خط رسیده‌اند
و من
با این که هرگز به ستون هیچ روزنامه‌ای
تکیه نداده‌‌ام
باز هم نتوانستم زبان پر رنگی بسازم
تا به آن زبان بنویسم
وقتی تو نیستی
حوض کوچک خانه، سراب بزرگی است
تا بنویسم
در این ثانیه ها که معکوس می‌شمارند
می‌توان نمرد
اما نمی‌توان زندگی کرد.


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی تو نیستی
حوض کوچک خانه
سراب بزرگی است
تا
بنویسم
در این ثانیه‌ها که معکوس می‌شمارند
می توان نمرد
اما
نمی‌توان زندگی کرد.


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
باز کن موها را
بریز
عطر ماه را
باز کن موها را
بریز بر شانه‌های شعر
معنا را از جهان بگیر
بـ*ـو*سه بـ*ـو*سه بدم در دهان من
دهانم از کلمه خسته‌ست
بـ*ـو*سه بده
بیگانه کن مرا با کلمه
بـ*ـو*سه بده
بگیر
زمان را از زندگی بگیر
بـ*ـو*سه ‌بده بخند
نظم این مردگی را به هم بریز
بـ*ـو*سه ‌بده بخند
ترس و دلهره در جان غم بریز
باران باش ببار
آینه کن جاده را که منم
بـ*ـو*سه بده ریتم را بریز در رگ سکوت
برقص
بریز کرشمه را در هوای غزل
بـ*ـو*سه بده بخند
برسان ماه را به پلنگ
تنگ را به ماهی تشنه
برقص
بموج
بموجان آبی پیرهنت را
بـ*ـو*سه بده
بگیر
ساحل را از حافظه‌ی این نهنگ خسته بگیر.


اشعار علیرضا راهب

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا