خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
من وآه سحر گاهی شب است ودرد تنهایی
خدایا یک نظر فرما کنم دل را اهورایی

خداوندا تو می دانی دلیل حال زارم را
دگر صبرم شده آخر نمی بینم شکیبایی

قفس تنگ است وظلمانی ومن بال وپرم بسته
زدم بر قفل در اکنون به امیدی که بگشایی


در این شب های زیبای اجابت از تو می خواهم
بحق ذات ستارت خطایم عفو فرمایی

خطاهایم زیاد است و بدل امید عفوم نیست
ولی دانم تو رحمانی گناهانم ببخشایی


اشعار فاطمه جمشیدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
یا علی ای نورحق چون آفتاب
ای تو معنای عدالت عشق ناب

ای علی گلواژه ی زیبای عشق
شد محمد شهر علم نام توباب

در غدیر خم که شد حج الوداع
نام زیبایت به احمد شد خطاب

دست مولا را به دستانش گرفت
شد پسر عم پیمبر انتخاب

حاجیان دست علی را دیده اند
جمله احسن گفته اند بر انتصاب

چون حدیث کنت مولی را بخواند
قلب دشمن زین سخن در اضطراب

ای خدا در این شب خوب ونکو
کن دعای خلق عالم مستجاب


اشعار فاطمه جمشیدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
امشب بیا برکوی دل یک دم گذر کن
من را به لبخند نگاهت مفتخر کن

بی تو دلم خاکستری سرد وخموش است
از آتش عشقت دلم را شعله ور کن

عمری به سر کردم به شوق دیدن تو
با روی زیبایت شب غم را سحر کن

امشب بیا در گوش جانم نغمه سر ده
دل را ز دریای کلامت پر گهر کن

(یکتا) اگر خواهی وصال یار خودرا
دل را برای عشق او آماده تر کن

اندیشه ات پر گشته از لات وهُبَل ها

از لاف عشق وعاشقی امشب حذر کن


اشعار فاطمه جمشیدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
امشب بیا تا دیده را غرق تماشایت کنم
شاعر شوم با واژگان درگیر رویایت کنم

گشتم تمام شهر را پیغام دادم قاصدک
بستم تمام جاده هاشاید که پیدایت کنم

پنهان نکردم عشق خود عاقل کجا عاشق کجا
در راه عشق وعاشقی باید که رسوایت کنم

تو در منی من در توام رازی میان عشق ماست
خواندم من از لوح دلت امشب هویدایت کنم

من عاشق دیوانه ام صحرا نشینم تا ابد
مجنون شوی لیلا منم مجذوب وشیدایت کنم

عطر نفسهایت به من جانی دوباره می دهد
امشب بیا با بـ*ـو*سه ای غرق تمنایت کنم

از عشق رویت ای صنم شاد وغزلخوان گشته ام
در شاه بیت هر غزل خواهم که (یکتا)یت کنم


اشعار فاطمه جمشیدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
ای معلم مظهر عشق وصفا
شان تو همپای جمله انبیا

نام تو همنام با پروردگار
چون مربی نام زیبای خدا

ای معلم ای فروغ دیده ام
ای صمیمی تر ز قوم و اقربا

ای نوایت مهربان ودلنشین
درس تو گلواژه مهر ووفا

ای معلم روشنی بخش طریق
شمع بزم محفلی ای بی ریا

گر چه در حقت شود هر دم جفا
تو همیشه صادق و بی ادعا

روز توباشد مبارک نازنین
حافظت باشد خدای کبریا


اشعار فاطمه جمشیدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
در گذرگاه دلم عشق تویی اینجایی
تو همانی که طبیب دل زار مایی

عالمی منتظر یک نظر از دیده توست
ماه زیبای جهان روشنی دنیایی

برسر کوچه ی عدل وکرمت منتظریم
تونوید عدل ودادی تو همان مولایی

همه هستی جهان پرتویی از مهرتواست
تو که خورشید منیری زچه ناپیدایی

تو کجایی وبه چه صحن وسرایی آقا
طور سینا، کعبه ای یا که به وادی طوایی

شده دنیا پر ظلمت پر تبعیض وریا
توبیا منبع نوری تو چراغ رهنمایی

من ندانم که تورا باچه دعایی خوانم
مهدی فاطمه ای یا که همان عیسایی

ما همه منتظر وعده ی حقیم بیا
تو که کشتی نجاتی،تو که موعودخدایی


اشعار فاطمه جمشیدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
تا رسی ای یار جانی چون نسیمی مهربان

عطر خوشبویت مرا پر میدهد تا آسمان

ای نگار نازنین ای مونس تنهایی ام
عشق تو باشد همیشه در دل من جاودان


من تو را از جان ودل کردم طلب محبوب من
ای عزیز مهربانم تا ابد با من بمان

لـ*ـب به خنده وا کنی ریزد شکر از لعل تو
اشک شوق از دیده ام جاریست چون سیل روان

ای که در برق نگاهت کوکب بخت من است
نور میپاشی به قلبم چون چراغ کهکشان

یا رب این زیبا نگارم را سپردم دست تو
باش بر عشقم گواه وزندگی را سایبان

چون که( یکتا) بی وجودت ناتوان از زندگیست
حافظت باشد خدا از هر شرور انس وجان


اشعار فاطمه جمشیدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلم امشب به دیدارت هواییست
واحساس دلم حسی خداییست

تمام شهر مشهد غرق نورست
مهیای گل باغ ولاییست

نقاره خانه هم خوش می نوازد
تمام نغمه ها امشب رضاییست

ضریح وپنجره فولادت آقا
چقدر زیبا شده زرد وطلاییست

رضا جان من بقربان حریمت
حریم تو حریم کبریاییست

به یمن مقدمت گل می فشانیم
مبارک شیعیان زیبا عطاییست


اشعار فاطمه جمشیدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
نزن باران که شیرازم خراب است
وجسم مردمم در زیر آب است

نزن باران زمین سیراب گشته
نده آبش که این کارت صواب است

نزن باران که ما شرمنده گشتیم
دل مهمانمان در اضطراب است

نزن باران که شهر ماتم گرفته
دل مردم کنون از غم کباب است

خدایا کشورم در تبّ وتاب است
نزن باران که چشمانم پر آب است


اشعار فاطمه جمشیدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
همه فریاد وافغانم تو از من تاب می خواهی ؟
کویری خشک وسوزانم که از من آب می خواهی !

زتنهایی همه دردم واز اندوه می نالم
مرا نیلوفر شاداب در مرداب می خواهی؟

دلی پردرد وغم دارم شکسته ساغرم امشب
خمم امشب تهی گشته ش*ر..اب ناب می خواهی ؟

چه جای امن وآسایش چو رفتی از کنار من
دوچشمانم به در مانده تو ازمن خواب می خواهی؟

زجام عشق تو امشب شده عقلم چه نامیزان
نه عقلی مانده نه هوشی چرا آداب می خواهی؟

خم ابروی تو گشته چو محراب دل وجانم
تو هستی کعبه مقصود زمن محراب می خواهی؟

زهر تار دلم امشب صدای ناله می اید
صدایش را نمیفهمی چرا مضراب می خواهی؟

دل (یکتا )تورا جوید واز عشق تو سرشار است
چرا بغضش نمی بینی دلش بیتاب می خواهی!


اشعار فاطمه جمشیدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا