اشعار آرزو نوری

SAEEDEH.T · 5/8/22

برایم جشن تولدی بگیر
با اینکه خاورمیانه
پر از پیت نفت است
و کبریتها از دور
دستی بر آتش دارند!

SAEEDEH.T · 5/8/22

همه جا قفس می فروشند!
حتی در استانبول
بین اتاقم و میدان تقسیم
میله ها ایستاده اند
نمی توانم خوشبخت باشم
و بهانه های کوچک
رویای مرا
خر*اب می کنند

SAEEDEH.T · 5/8/22

دلتنگی شبیه تو نیست
گاه و بی گاه در می زند
هر جا دلش خواست می نشیند
و با حسادت عجیبی
درباره تو حرف می زند!

SAEEDEH.T · 5/8/22

روبانی به چمدانت می بندم
تا در فرودگاههای مختلف
سرگردان نمانی
مانند خال کوچکی
روی انگشت اشاره تو
که نمی گذارد
دست دیگری را
به جای دست ات بگیرم

SAEEDEH.T · 5/8/22

بیا برگردیم
به قرارهای عاشقانه
قبل از اینکه سقفی
بالای سرمان باشد
یا قبض های برق
لحنمان را عوض کند
بیا از سر خط شروع کنیم
و سرتا سر شب
ستاره بشماریم

SAEEDEH.T · 5/8/22

تو با ریه هایت حرف می زنی
سرفه های بلند ...
سرفه های کوتاه
و درختان دود زده
گفته های تو را
تکرار می کنند

SAEEDEH.T · 5/8/22

دلم قطار می خواهد
سوت بکشد
راه بیفتد
ما را بردارد از اینجا
جای بهتری بگذارد

SAEEDEH.T · 5/8/22

دهن دره می کند باد
روی شانه ات
و دریا
در دستهایت
آرام می گیرد
صدای چه کسی همراه توست
که پرندگان
با لالایی ات
به خواب می روند؟

SAEEDEH.T · 5/8/22

یک روز
آهنگ صدای تو
جای مارشهای نظامی را می گیرد
و تمام جنگها
ختم به خیر می شوند
***
پلیسها
شهر را زیر و رو کردند
دنبال ردپا یا نشانه ای از تو …
یک نفر
قلب مرا دزدیده بود

SAEEDEH.T · 5/8/22

تازه ترین عکس ات را بفرست
چشمهایت پیدا باشد
و دست هایت

به پستخانه برو
عکس را در پاکتی بگذار
و آن را
به عطر تن ات
آغشته کن

بگذار این عکس
از شهرهایی که بین ما است بگذرد

بگذار فاصله را
پشت سر بگذارد
و وقتی به دست من می رسد
نشانی تو را داشته باشد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین