اشعار آرزو نوری

SAEEDEH.T · 5/8/22

چشم که باز می کنی
آمار ستاره ها
بالا می رود
شبهای کویر
از پلک زدنت آغاز می شوند

SAEEDEH.T · 5/8/22

به زبان مادری دوستت دارم!
اگرچه
الفبای آن را نمی دانم
که نامت را بنویسم
ولی همیشه
با همین زبان
به تو فکر کرده ام
و در رویاهایم
با تو سخن گفته ام

SAEEDEH.T · 5/8/22

دست کم نگیر قلبم را
آتشی که زمستانهای زیادی
همراهت بود
دست کم نگیر دستم را
پارویی که در تلاطم دریا
به سمت ساحل ات برد
دست کم نگیر مرا
وقتی این چنین
از چشمت افتادم و امیدوار ماندم

SAEEDEH.T · 5/8/22

دست کم نگیر قلبم را
آتشی که زمستانهای زیادی
همراهت بود
دست کم نگیر دستم را
پارویی که در تلاطم دریا
به سمت ساحل ات برد
دست کم نگیر مرا
وقتی این چنین
از چشمت افتادم و امیدوار ماندم

SAEEDEH.T · 5/8/22

با کدام آفتاب
آب می شود
برفی که می‌بارد
می چرخد
روی موهایت
آرام می گیرد
می نشیند...

SAEEDEH.T · 5/8/22

دستهای تو را کم داشتم
که نخ نخ دود می شدم
فرودگاه غمگین
بلیط ها را فروخته بود
من مانده بودم و بندر
و عطر تن ات
که تا آبهای خلیج
همراهی ام می کرد

SAEEDEH.T · 5/8/22

تو از بهار دل انگیزتری
عطر تن ات
اتاق را پر می کند
قبل از اینکه درختها
به شکوفه بنشیند
یا بوی بهار نارنج
در خیابان بپیچد

SAEEDEH.T · 5/8/22

با من از رفتن نگو
با من که همیشه
به آمدنت فکر کرده ام

با این وداع سرد
مرا به سیاهی شب نسپار
منی که هر صبح
با آفتاب چشم ات
طلوع کرده ام

اینطور بی مقدمه
از من جدا نشو
از من که نمی دانم
بعد از رفتن ات
چطور می توان
به زندگی برگشت

SAEEDEH.T · 5/8/22

ل*ب ات
گل سرخی
جدا مانده
از هرچه بوته
هرچه خار

چشمانت
کرکره هایی بسته
سراسر بسته
از هر چه زشتی
هرچه بدی

بگذار دوستت بدارم ...

SAEEDEH.T · 5/8/22

برایم جشن تولدی بگیر
با اینکه خاورمیانه
پر از پیت نفت است
و کبریتها از دور
دستی بر آتش دارند!

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

مدیر بازنشسته رمان۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین