خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
هق‌هق سر داد و
دگر هم‌آوایت نشد.
باید بگویم؛
این لوس‌بازی‌هایش را
اصلاً دوست ندارم،
شبیهِ کودک دو ساله‌ای می‌شود
که گویی مادرش را می‌خواهد!
به او گفته بودم:
«- من خیلی مهربان‌ام،
دایه‌ام را با تو شریک می‌شوم»
و اما باز هم آرام نگرفت...
کاژه گیان؛
برایش بخند،
شاید که کم‌تر بی‌قراری کند!


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
ناگهان
خانه سرد شد،
خانه تاریک شد،
خانه سوت و کور شد،
و دست‌هایت را گم کردم!
کم آوردم...
تو را،
عطرت را،
هوایت را،
مهرت را،
وجودت را...


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشمان‌ام خیس شدند.
باران دوست داشتی؟
اگر از چشمانِ من ببارد،
باز هم دوستش داری؟
من را چه؟
دوستم داشتی؟
نه، نه!
دوستم داری؟!
پس چرا آگشت را دریغ می‌کنی؟
نمی‌گویی بی‌کاژه که شوم،
صدر مرگ، برایم حلال است؟


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
آخ!
نکند قصد تنبیه‌ام را کرده‌ باشی؟
وقتی خودت را از من دریغ می‌کنی،
نفسم می‌رود
و گر حکمِ بخشش را صادر نکنی،
بر نمی‌گردد، که بر نمی‌گردد!
بنگر؛ نمی‌توانم نفس بکشم...
بنگر؛ دارم جان می‌دهم...
بنگر؛ دارم جان فدایت می‌کنم...
و تو که آن‌‌قدر سنگدل نبودی کاژه گیان!


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
به حصارم که کشیدی؛
نور آمد،
هوا آمد،
عشق آمد،
و تو آمدی.
جان نثارت شوم،
اشکت برای چه است؟
به معبودت قسم،
شوخی کردم!
مگر می‌شود تو باشی و من نباشم؟!
و اگر...
تو نباشی، چه؟


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
خیال‌اش را که کردم،
جیغ کشیدم و هق زدم.
دایه جان خواست در آگشت بکشد،
که دستانِ چروکیده‌اش را پس زدم.
کاژه گیانم؛
به خالقِ چاوکانت قسم،
اگر قایم‌باشک‌بازی‌ات را تمام نکنی،
دیگر دوستت ندارم.
چرا می‌خندی؟
حق داری؛
می‌دانی، دوست نداشتنِ تو،
محال‌ترین است
و باورم نداری!


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 6 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
پدر و دایه،
سیاه پوشیدند و من خندیدم.
سیاه به آن‌ها نمی‌آمد
و حیف که بابا گیان،
فقط سلیقه‌ی تو را قبول دارد.
هر چه از زشتی‌اش برایش گفتم
اعتنا نکرد و اخم کرد.
می‌بینی‌؟
چشم‌ات را دور دیده
و این‌گونه اخم می‌کند!


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 6 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
زن‌عمو،
ظرف حلوا را مقابل‌ام نگه داشت.
انگشتم را در آن فرو بردم
و مزه‌اش کردم.
کاژه جان؛
بین خودمان بماند؛
حلواهای زن‌عمو گیان،
طعم زهرمار می‌دهد!
حلواهای تو کجا؟
و این بی‌رنگ و لعاب کجا؟


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 6 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
به‌راستی زن‌عمو،
چرا میل حلوا کرده؟
چرا سیاه پوشیده؟
چرا زجه می‌زند؟
جلو رفتم و دست‌هایش را گرفتم.
دهان گشودم و گفتم:
«- دردت له گیانم، این چه وضع‌اش است؟»
به یک‌باره گریه سر داد،
به حصار کشید
و زیر گوشم، پچ زد:
«- غم آخرت باشه، روله گیان!»


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 6 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
کاژه گیان؛
این‌ها چه می‌گویند؟
از کدام غم حرف می‌زنند؟
اصلاً تو کجایی؟
چپ‌چپ نگاه‌اش کردم
و سمت اتاق‌ات رفتم.
در را که باز کردم،
از سردی‌اش یخ زدم!
شاید پنجره باز مانده است،
شاید...


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 6 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا