خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

cute_girl

مترجم ویژه رمان ۹۸
مترجم انجمن
  
عضویت
1/8/20
ارسال ها
196
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
288
محل سکونت
کره ماه
زمان حضور
30 روز 11 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع

*درخواستی شما*
نام رمان: اشباح درکمین | Stalking Shadows (The Scary Mary Series Book 2)
نام نویسنده: S.A. Hunter
نام مترجم: cute_girl
ژانر: عاشقانه، ترسناک، فانتزی، طنز
خلاصه:

ماری برگشته و باید ویکی را از تهدید ماورا الطبیعی نجات دهد. کمک به دشمنش آخرین چیزی است که ماری بخواهد انتخاب کند. اما ممکن است او تنها کسی باشدکه قادر است چیرلیدر را نجات دهد.
ویکی هنگامی که در یک قرار عاشقانه بود، تصادف کرد و وارد کما شد. سپس از طریق رویاها، برای گرفتن کمک با ماری ارتباط برقرار کرد.
ماری از کمک کردن به او خوشحال نیست، اما تقریبا حاضر است هرکاری بکند تا چیرلیدر دست از سرش بردارد.
- جلد اول از همین مجموعه را اینجا بخوانید!


در حال ترجمه رمان اشباح درکمین | ماری هراس‌انگیز (2) | cute_girl مترجم ویژه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، Mobina.85، Z.a.H.r.A☆ و 13 نفر دیگر

cute_girl

مترجم ویژه رمان ۹۸
مترجم انجمن
  
عضویت
1/8/20
ارسال ها
196
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
288
محل سکونت
کره ماه
زمان حضور
30 روز 11 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
فصل ۱: دردسرهای پسر

ماری با گیجی به اطراف اتاق سفید نیمه‌تاریک و کم نور نگاه کرد. نمی‌دانست کجا بود یا چطور به آنجا رفته بود. آخرین چیزی که به یاد داشت این بود که داشت در اتاقش به خواب می‌رفت. همه چیز در مورد آنجا یک جنبه عجیب مبهم و گنگ داشت. چشمانش را مالید تا دیدش را واضح کند، اما آن حالت مه و مبهم از بین نرفته بود.
کسی از پشت سرش گفت:
-ماری، به کمکت نیاز دارم.
ماری به سمت صدا چرخید و معده‌اش پیچ خورد. ماری در آن اتاق کوچک و سفید تنها بود، اما حالا، ویکی نلسون با یک گاز بانداژ شده دور سرش روی تـ*ـخت بیمارستان نشسته بود و به آن تکیه داده بود.
ماری پرسید.
-چه خبر شده؟
-ای بابا، تو چقدر کند ذهنی. ما داریم خواب می‌بینیم.
-چی؟
ویکی چشمانش را در حدقه چرخاند و گفت.
-خودتو نیشگون بگیر.
ماری برای لحظه‌ای به دختر دیگر آن اتاق خیره شد و بعد با دقت روی بازویش را نیشگون گرفت. ماری آن را احساس نکرد و گفت:
-دارم خواب می‌بینم؟
-نه، ما داریم خواب می‌بینیم.
-ما؟ منظورت منه. من دارم خواب می‌بینم، و تو هیولای تو کابوسمی.
ویکی دستانش را روی قفسه سـ*ـینه‌اش گره زد و از بالا با تکبر به ماری خیره شد.
-باورم نمی‌شه که تو تنها کسی هستی که می‌تونه به من کمک کنه.
ماری با گره کردن دست‌هایش رو قفسه سـ*ـینه‌اش کار او را منعکس کرد و گفت:
-و چرا اصلا من باید بخوام بهت کمک کنم؟
ویکی نلسون از کلاس سوم دشمن اصلی او بوده درست از آن زمانی که آن دختر با موهای قهوه‌ای مایل به قرمز، ماری را به اسم مستعار ماری هراس انگیز نام گذاری کرده بود. از آن زمان به بعد، ویکی به ماری طعنه زده، او را مسخره کرده، و در موردش شایعه پراکنی کرده بود. ماری با تمام وجود از او متنفر بود.
ویکی جواب سوالش را نداد.
ماری از فاصله نزدیک‌تری با دقت به ویکی نگاه کرد. باند دور سرش، یک تکه گاز را‌ در سمت چپ پیشانیش نگه داشته بود. یک آی‌وی[۱] به بازویش وصل بود و مانیتور های مختلفی به بدنش وصل بودند. می‌توانست خطوط را از دستگاه‌های مربوطه‌شان دنبال کند. نمی‌دانست برخی از این دستگاه‌ها چه کاری می‌کردند، اما آن‌ها با بیپ‌بیپی کوتاه و چشمک به آرامی کارشان را می‌کردند.
ماری گفت:
- خوب، هیچ کلیه‌‌ای گیرت نمیاد.
-یه جوری میگی انگار من یکی از اون انـ*ـدام‌های جهش یافته تو رو می‌خوام. این اون کمکی نیست که من می‌خوام.
البته، ویکی هنوز ویکی بود، حتی در یک خواب. ماری پشتش را به طرف دختر دیگر چرخاند و به دنبال یک خروجی گشت.
-هی، برگرد اینجا!
ماری جواب داد:
-نه.
هنوز هیچ دری نمی‌دید، اما آنجا باید راهی برای بیرون رفتن داشته باشد. به یک پنجره یا یک دریچه هوای آزاد هم راضی بود.
-راه خروج کجاست؟
-تو هیچ جایی نمیری. نه تا وقتی که به حرفم گوش کنی.
شاید او بتواند مثل استار ترک[2] به بیرون تله‌پورت کند؟ چشم‌هایش را بست و خیلی سخت به رفتن فکر کرد. یک چشمش را باز کرد، اما هیچ لذتی برایش نداشت. او هنوز در یک اتاق کوچک سفید با یک آدم بسیار وحشتناک بود.
__________________

1- تزریق داخل وریدی
2- سفر ستاره‌ای (به انگلیسی: Star Trek) که در ایران با نام پیشتازان فضا شناخته می‌شود، مجموعهٔ علمی-تخیلیآمریکایی است که نخستین فصل آن بین سال‌های ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۹ ساخته شده‌است. این سریال در آمریکا و بسیاری کشورهای دیگر، از جمله ایران، به نمایش درآمد و لقب موفق‌ترین مجموعهٔ تلویزیونی تمام دوران‌ها را به خود اختصاص داد.


در حال ترجمه رمان اشباح درکمین | ماری هراس‌انگیز (2) | cute_girl مترجم ویژه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، Mobina.85، FaTeMeH QaSeMi و 12 نفر دیگر

cute_girl

مترجم ویژه رمان ۹۸
مترجم انجمن
  
عضویت
1/8/20
ارسال ها
196
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
288
محل سکونت
کره ماه
زمان حضور
30 روز 11 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
- به حرفم گوش میدی؟
- نه، گوش نمیدم، اما از اینجا رفتن رو انجام میدم.[3]
چرا این خواب راه بیرون رفتن نداشت؟ این دیگر چجور خواب آشفته‌ای بود؟ هیچ کنترلی روی این خواب نداشت. شاید هم خواب نمی‌دید. شاید توسط موجودات فضایی دزدیده شده بود و ویکی ملکه مادرشان بود!
ویکی غر زد:
-‌ خدایا، تو خیلی عجیبی.
ماری که هنوز به ویکی اعتنا نمی‌کرد، به طرف دیوار رفت و با تلاش برای یافتن دری مخفی، دستانش را روی آن کشید. اگر خواب نمی‌دید، پس چطور به آنجا آورده شده بود؟ هیچ در مخفی پیدا نمی‌شد. قدمی به عقب برداشت و دوباره به اطراف اتاق نگاه کرد.اگر او خواب نمی‌بیند و این یک سفینه فضایی نبود، پس تنها احتمال ممکن دیگر این بود که او مرده و به جهنم رفته، اما آیا واقعاً انقدر بد بوده‌ است که تا ابد با ویکی گیر بیفتد؟
- اوه, نه که با تو گیر افتادن، خیلی بهشتی و باحاله.
ماری با تعجب به طرف تـ*ـخت بیمارستان چرخید. با اطمینان می‌دانست که هیچ کدام از افکارش را بلند به زبان نیاورده. گیر افتادن با ویکی که ذهن خوانی می‌کند باید سطح عمیق‌تری در جهنم باشد.
ویکی به او چشم‌غره رفت. او به وضوح این افکار را هم شنیده بود. ماری با صدای بلند پرسید:
-‌ من اینجا چیکار می‌کنم؟
-اگه با دقت گوش کنی، بهت میگم!
مری منتظر ماند تا او ادامه دهد. ویکی روی تـ*ـخت بیمارستان درحالی که دست‌هایش هنوز روی سـ*ـینه‌اش درهم گره خورده بود، با اخمی روی چهره‌اش نشسته بود. به جز بانداژ دور سرش، عادی به نظر می‌رسید. شاید چیرلیدر برای مشاوره روانشناسی اینجا بود؟
-‌ اوه، ها ها! خیلی خنده دار بود.
ماری دوباره پرسید:
-‌ من اینجا چی کار می‌کنم ویکی؟
چشمان ویکی به سمتی دیگر سرخورد و از ماری دور شد و شانه‌هایش را خم ‌کرد.
- نمی‌دونم چجوری این رو توضیح بدم. من هیچی از اون پیشه جادو جنبل نمیدونم.
ماری داشت اوقاتش تلخ می‌شد.
- پیشه جادو جنبل؟
-‌ بسیار خوب، قضیه از این قراره، من تو کمام و به کمکت نیاز دارم چون یه چیزی اینجاست که داره سعی میکنه منو بگیره. نمی‌دونم چیه اما اون یه چیز شبح مانند اسرارآمیزه و تو ملکه اشباح اسرارآمیزی، پس تو تنها کسی هستی که میتونه بهم کمک کنه.
-‌ شبح مانند اسرارآمیز؟
از لیست واژه‌های ویکی داشت بیزار می‌شد، یا ترجیحا از جمله‌ی «پیشه جنبل و جادو» ویکی.
-‌ اره. پس یه تخته اویجا بیار یا یه چیز دیگه و از شرش خلاص شو!
-‌ ابدا. کلمه (کما) رو تو فرهنگ لغت بگرد. به بیدار بودن و وراجی کردن نمیگن کما.
-‌ یه راهنمایی می‌کنم! ما هر دومون ناهشیاریم. همونطور که گفتم ما داریم یه خواب رو با هم می‌بینیم.
_________________
3- تو این جمله ماری با کلمات بازی کرد و یه جورایی فعل یکسانی برای هر دو جمله استفاده کرد. منم سعی کردم طبق متن بهترین فعل رو استفاده کنم که به هر دو جمله بیاد.


در حال ترجمه رمان اشباح درکمین | ماری هراس‌انگیز (2) | cute_girl مترجم ویژه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، Mobina.85، FaTeMeH QaSeMi و 10 نفر دیگر

cute_girl

مترجم ویژه رمان ۹۸
مترجم انجمن
  
عضویت
1/8/20
ارسال ها
196
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
288
محل سکونت
کره ماه
زمان حضور
30 روز 11 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
نه، این قطعاً یک کابوس بود. به ویکی کمک کند؟ چه غلطا؟ به طرف دیوار رفت و شروع به لگد زدن به آن کرد. می‌خواست فرار کند. دیگر انتظار نداشت که اسکاتی با پرتو های نورانی او را به سمت بالا بکشاند، دیگر منتظر مردان سبز کوچک نبود، دیگر در این جهنم عذاب نمی‌کشید، دیگر با ویکی صحبت نمی‌کرد.
-‌ تو داری چی کار می‌کنی؟
-‌‌ می‌خوام برم. لطفاً دنبالم نیا.
ویکی در تختش تقریبا دست و پا زد. این کار او را مثل ماهی که از آب بیرون افتاده باشد کرد.
-‌ من از این کار بیشتر از تو خوشم نمیاد، اما دیگه کی می‌تونه به من کمک کنه؟
ماری مدام به دیوار لگد می‌زد. اما هیچ اتفاقی نمی‌‌افتاد. کفش‌هایش حتی یک خش هم روی دیوار نمی‌انداخت. با ناامیدی دست از کارش کشید.
به سمت ویکی چرخید. او یک جورهایی کلید بیرون رفتن از آنجا بود.
-‌ منظورت چیه که ما یه خواب رو با هم می‌بینیم؟
-‌‌ اوم، درست همون که گفتم. قبلاً این کار رو نکردی؟
-‌ نه.
-‌ بله، صحیح. به هر حال، تو اینجایی، من اینجام. ممکنه همینطور به من گوش بدی.
از میان دندان های بهم فشرده‌اش، پرسید:
-‌ میتونی این موجود شبح وار مرموز رو توصیف کنی؟
شاید اگر می‌گذاشت ناخودآگاه‌اش هر چیزی که در این خواب می‌خواهد را انجام بدهد، بعد به برنامه خواب های معمولی‌اش مثل لـ*ـب خوانی شیرماهی های ارغوانی از آهنگ های کوئین برمی‌گشت. جوری که سیبل شیر ماهی ها بالا و پایین می‌پریدند خواب‌آور بود.
-‌ نمی‌دونم. من تو کمام، یادته؟ من فقط این لرز ترس و سرما رو حس می‌کنم، و انگار یه چیزی خودش رو روی من می‌کشه. می‌دونم که این حالت اصلا عادی نیست. اون شیطانیه.
-‌ و تو از من می‌خوای که از شرش خلاصشم؟
-‌ تو یا بافی خون‌آشام قاتل، اگر شماره‌ش رو داشته باشی. اوه، بافی واقعیه؟ یا شاید فرشته؟ من بیشتر ترجیح می‌دم یه خون‌آشام تنومند خوشتیپ داشته باشم که روی این موضوع کار کنه.
ماری شروع به گشتن به دنبال چیزی کرد که ویکی را با آن بکشد. این یک راه مطمئن برای پایان دادن به این دردسر بود. آنجا هیچ چیز بدیهی وجود نداشت. ماری چشمانش را بست و با تمام نیروی اراده خود یک گیوتین را تصور کرد. یک گیوتین خوب و بزرگ. هنگامی که چشمانش را باز کرد، هیچ گیوتینی در کار نبود، اما ویکی با تحقیر به او خیره شده بود.
-‌ تو اونی هستی که به مشاوره روانشناسی نیاز داری.
دندان‌هایش را به هم فشرد تا از جیغ کشیدن خودداری کند. در اتاق با فردی که کمترین علاقه را به او داشت گیر کرده بود، بدون هیچ راهی برای فرار، دیوانه کننده بود. نقشش را خوب بازی کرده بود. به ویکی اجازه داده بود به او در مورد آن موجود شبح‌وار مرموز بگوید. پس در کجا بود؟


در حال ترجمه رمان اشباح درکمین | ماری هراس‌انگیز (2) | cute_girl مترجم ویژه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: Tabassoum، Mobina.85، YeGaNeH و 9 نفر دیگر

cute_girl

مترجم ویژه رمان ۹۸
مترجم انجمن
  
عضویت
1/8/20
ارسال ها
196
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
288
محل سکونت
کره ماه
زمان حضور
30 روز 11 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع

-‌ ماری چشماتو باز کن.
با گیجی به ویکی نگاه کرد. او آن کسی که صحبت می‌کرد نبود.
-‌ چشماتو باز کن، ماری. وقت بیدار شدنه.
پلکی زد. اتاق پیچ و تاب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال ترجمه رمان اشباح درکمین | ماری هراس‌انگیز (2) | cute_girl مترجم ویژه انجمن رمان۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • خنده
Reactions: Tabassoum، Mobina.85، YeGaNeH و 7 نفر دیگر

cute_girl

مترجم ویژه رمان ۹۸
مترجم انجمن
  
عضویت
1/8/20
ارسال ها
196
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
288
محل سکونت
کره ماه
زمان حضور
30 روز 11 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
کایل پلک زد و ذره‌ای طولانی‌تر به او نگاه کرد.
-‌ چی؟
-‌ نشنیدی؟
-‌ چیو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال ترجمه رمان اشباح درکمین | ماری هراس‌انگیز (2) | cute_girl مترجم ویژه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Tabassoum، Mobina.85، YeGaNeH و 7 نفر دیگر

cute_girl

مترجم ویژه رمان ۹۸
مترجم انجمن
  
عضویت
1/8/20
ارسال ها
196
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
288
محل سکونت
کره ماه
زمان حضور
30 روز 11 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
-‌ ویکی تو کماست.
با شنیدن این حرف به تندی سرش را بالا آورد.
-‌ چی؟
-‌ ویکی از موقع تصادف تو کما بوده. خیلی وضعش وخیم نیست، اما نمی‌تونه بیدارشه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال ترجمه رمان اشباح درکمین | ماری هراس‌انگیز (2) | cute_girl مترجم ویژه انجمن رمان۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: Tabassoum، Mobina.85، YeGaNeH و 7 نفر دیگر

cute_girl

مترجم ویژه رمان ۹۸
مترجم انجمن
  
عضویت
1/8/20
ارسال ها
196
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
288
محل سکونت
کره ماه
زمان حضور
30 روز 11 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
او و کی به یک قرار عاشقانه رفته بودند که با تصادف و داغان شدن ویکی خاتمه یافته بود. کی بر سر ماری فریاد زده بود و در کل مدرسه شایعه‌ای پیچید مبنی بر این‌که ماری یک جور جادوگر است. اتفاقات آن زمان فراموش شده بود. و همه اتفاقات آن روزها تبدیل به یک خبر قدیمی شده بود، اما از آن موقع به بعد ماری و کیروش دیگر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال ترجمه رمان اشباح درکمین | ماری هراس‌انگیز (2) | cute_girl مترجم ویژه انجمن رمان۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tabassoum، Mobina.85، YeGaNeH و 5 نفر دیگر

cute_girl

مترجم ویژه رمان ۹۸
مترجم انجمن
  
عضویت
1/8/20
ارسال ها
196
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
288
محل سکونت
کره ماه
زمان حضور
30 روز 11 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماری ناهارش را از داخل کیفش درآورد و با یک صدای نصفه نیمه‌ گفت:
- ویکی تو کماست.
- چطوری فهمیدی؟
- کایل بهم گفت. تو چی شنیدی؟
- اینکه کیروش وقتی داشته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال ترجمه رمان اشباح درکمین | ماری هراس‌انگیز (2) | cute_girl مترجم ویژه انجمن رمان۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: M O B I N A، Tabassoum، MĀŘÝM و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا