خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~XFateMeHX~

کاربر برتر
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/4/20
ارسال ها
7,078
امتیاز واکنش
10,094
امتیاز
428
زمان حضور
35 روز 22 ساعت 26 دقیقه
خورشید خانوم از پشت کوه در اومد

خنده به لـ*ـب با پیرهن زر اومد

یواش یواش توآسمون که چرخید

یکی یکی ستاره ها رو اون چید

دامنشو تکون داد ونور پاشید

گل باز شد خندید به روی خورشید

دستی کشید وناز کرد اون گلا رو

توی دلم حس کردم من خدارو


اشعار کودکانه شاد

 

~XFateMeHX~

کاربر برتر
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/4/20
ارسال ها
7,078
امتیاز واکنش
10,094
امتیاز
428
زمان حضور
35 روز 22 ساعت 26 دقیقه
یه موش چاق وگنده

اومد تو آشپزخونه

دادزدم ومن گفتم

برگرد برو تو خونه

اگه مامان ببینه

جیغ می زنه می ترسه

بعدش بابام با جارو

حسابتو می رسه

با اون چشای ریزت

دنبال چی می گردی

نون وپنیر وگردو

داشتی کجا می بردی؟

حتما که خاله سوسکه

منتظرت نشسته

تو سفره ی قشنگش

یه دسته گل گذاشته

نترس پنیرو بردار

زودتر برو به خونه

20 شعر کودکانه شاد برای کودکان مهد کودک و پیش دبستانی


اشعار کودکانه شاد

 

~XFateMeHX~

کاربر برتر
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/4/20
ارسال ها
7,078
امتیاز واکنش
10,094
امتیاز
428
زمان حضور
35 روز 22 ساعت 26 دقیقه
من یه کتاب دارم
پر از گل و ستاره
یه خونه عروسک
هزار تا قصه داره

کتاب خوشگل ما
قصه می گه برامون
قصه مادربزرگ
تو شب های زمستون

تو باغ قصه ما
حیووانا مهربونن
پرنده ها تو باغش
با هم آواز می خونن

هر کی کتاب می خونه
اینو باید بدونه
کتاب برای همه
یه دوست مهربونه


اشعار کودکانه شاد

 

~XFateMeHX~

کاربر برتر
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/4/20
ارسال ها
7,078
امتیاز واکنش
10,094
امتیاز
428
زمان حضور
35 روز 22 ساعت 26 دقیقه
دمپایی ابری

یه دمپایی ابری

بابام برام خریده

گل داره رنگارنگه

هیچ کس اونو ندیده

وقتی که راه می رم من

همش می گه فیس وفیس

خوشم میاد از صداش

وقتی که اون میشه خیس

مامان می گه عزیزم

اینقدر نرو راه باهاش

یک کمی آروم بشین

خسته شدم از صداش

منم می گم با خنده

دوست ندارم بشینم

اما دلم نمی خواد

غم توچشات ببینم


اشعار کودکانه شاد

 

~XFateMeHX~

کاربر برتر
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/4/20
ارسال ها
7,078
امتیاز واکنش
10,094
امتیاز
428
زمان حضور
35 روز 22 ساعت 26 دقیقه
شش دانه قاشق
شش دانه بشقاب
نان و نمکدان
یک کاسه ی آب
دیگی پر از آش
یک شام ساده
در دور سفره
یک خانواده
با مهربانی
با هم نشستند
در سـ*ـینه شادی
بر چهره لبخند
گفتند اول
نام خدا را
خوردند با هم
نان و غذا را
یک سفره ی خوب
یک شام دلخواه
بعد از غذا هم
الحمدلله


اشعار کودکانه شاد

 

~XFateMeHX~

کاربر برتر
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/4/20
ارسال ها
7,078
امتیاز واکنش
10,094
امتیاز
428
زمان حضور
35 روز 22 ساعت 26 دقیقه
یک دونه چوب کبریت شمع تولدم بود
مهمان من در این جشن تنها دل خودم بود

شاید به کارهایم یا شعر من بخندی

کیک تولدم بود یک تکه نان قندی

یک مورچه مرا دید ازکیک من کمی خورد

یک ریزه کند و آن را با خود به لانه اش برد

در راه هر که را دید دعوت به جشن ما کرد

برگشت و چند مهمان همراه با خود آورد

با این که دوستانش خیلی زیاد بودند

از کیک کوچک من خوردند و شاد بودند


اشعار کودکانه شاد

 

~XFateMeHX~

کاربر برتر
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/4/20
ارسال ها
7,078
امتیاز واکنش
10,094
امتیاز
428
زمان حضور
35 روز 22 ساعت 26 دقیقه
دلم می خواد که الان مثل یه بره باشم

مشغول بازی کردن توکوه ودره باشم

صبح تا غروب با دوستام بریم توی چراگاه

حواسمون جمع باشه یه وقت نیفتیم تو چاه

اما اگه یه روزی گرگه بیاد تودره

چند تامونو می خوره چند تامونو می بره

بهتره زودتر بیام ازاین خیالا بیرون

تا جون من بمونه از این خطر در امون


اشعار کودکانه شاد

 

~XFateMeHX~

کاربر برتر
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/4/20
ارسال ها
7,078
امتیاز واکنش
10,094
امتیاز
428
زمان حضور
35 روز 22 ساعت 26 دقیقه
دو بچه ی ناز نازی آورده خاله سوسکه

یکی شبیه خاله اون یکی شکل موشه

بچه های اون دوتا خیلی قشنگ ونازند

با نمک وتوپولو هردوتاشون سیاهند

این دوتا نورسیده هنوز اسمی ندارند

صبح تا حالا رو هراسم خط سیاه کشیدند

شب شده وهنوزم به جایی نرسیدند

از بس که اسم نوشتند خسته شدند خوابیدند

صبح شدو خاله سوسکه نشست کنار موشه

با خنده گفت که سو سو یه اسم خوبی میشه

می خنده آقا موشه زود میگه باشه باشه

اسم موموهم خوبه باز نگو که نمیشه


اشعار کودکانه شاد

 

~XFateMeHX~

کاربر برتر
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/4/20
ارسال ها
7,078
امتیاز واکنش
10,094
امتیاز
428
زمان حضور
35 روز 22 ساعت 26 دقیقه
عشق خدا قلعه ای است

محکم و امن و عظیم

هرکه در آن راه یافت

حفظ شد از ترس و بیم

هر که نیاید در آن

گم شود و جان دهد

قلعه عشق خدا

قدرت ایمان دهد


اشعار کودکانه شاد

 

~XFateMeHX~

کاربر برتر
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/4/20
ارسال ها
7,078
امتیاز واکنش
10,094
امتیاز
428
زمان حضور
35 روز 22 ساعت 26 دقیقه
بابام می ره سر کار

بابام یه باغبونه

شب بوی باغ و گل رو

با خود می یاره خونه

کارش تو پارک شهره

درخت و گل می کاره

بابام به باغبونی

به گل، علاقه داره

منم به کار بابا

خیلی علاقه دارم

دلم می خواد که من هم

درخت و گل بکارم


اشعار کودکانه شاد

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا