مشاعره با واژه‌ی انتخابی

b_a244 · 6/3/22

moh@mad گفت:
افسوس که ایام جوانی بگذشت
دوران نشاط و کامرانی بگذشت

تشنه به کنار جوی چندان خفتم
کز جوی من آب زندگانی بگذشت

جویبار لطفا

چشم من جویبار گشت ز گریه

سرو من سوی جویبار نیامد

گریه لطفا

Saba hosseinzadeh · 7/3/22

از چ بگویم یارم؟
از گریه شبانگاهم ، یارم؟
یا از بختک روحم،یارم؟

با یار لطفا

Saba hosseinzadeh · 7/3/22

b_a244 گفت:
چشم من جویبار گشت ز گریه

سرو من سوی جویبار نیامد

اسیر گریه ی بی اختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست

با خویشتن لطفا :not_worthy:

b_a244 · 8/3/22

Saba hosseinzadeh گفت:
از چ بگویم یارم؟
از گریه شبانگاهم ، یارم؟
یا از بختک روحم،یارم؟

با یار لطفا

چشم سرخوش یار من میخانه می‌ریزد بهم

محفل مستانه را رندانه می‌ریزد بهم

دل پریشان می‌کند امواج گیسوی نگار

تا که موی آن پری بر شانه می‌ریزد بهم

گیسو لطفا :rose:

b_a244 · 8/3/22

Saba hosseinzadeh گفت:
اسیر گریه ی بی اختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست

با خویشتن لطفا

هر نفسی شور عشق در دو جهان افکنی

آتش سودای خویش در دل و جان افکنی

جان و دل خسته را ز آرزوی خویشتن

گه به خروش آوری گه به فغان افکنی

با فغان لطفا

moh@mad · 8/3/22

b_a244 گفت:
هر نفسی شور عشق در دو جهان افکنی

آتش سودای خویش در دل و جان افکنی

جان و دل خسته را ز آرزوی خویشتن

گه به خروش آوری گه به فغان افکنی

با فغان لطفا

ز دوست آنچه کشیدیم سزای دشمن بود
فغان ز دوست که در دشمنی چه بی باک است

صفای چشمه ی روشن نگاه دار ای دل
اگر چه از همه سو تند باد خاشاک است

لطفا با سپهر

M.hate · 8/3/22

خداوند كيوان و گردان سپهر فروزنده ي ماه و ناهيد و مهر
ابرو

b_a244 · 9/3/22

M.hate گفت:
خداوند كيوان و گردان سپهر فروزنده ي ماه و ناهيد و مهر
ابرو

واژه انتخاب نکردین!

moh@mad · 23/3/22

M.hate گفت:
خداوند كيوان و گردان سپهر فروزنده ي ماه و ناهيد و مهر
ابرو

مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش سرخوشی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

لطفا با چشم

b_a244 · 24/3/22

moh@mad گفت:
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش سرخوشی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

لطفا با چشم

بیماری چشمان تو بیمارم کرد
در دام غم و غصه گرفتارم کرد
یک روز امید زندگی داد به من
روز دگر از زمانه بیزارم کرد

امید لطفا

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

عضو تازه وارد انجمن

همراه رمان ۹۸

همراه رمان ۹۸

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

کاربر ممتاز

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

کاربر ممتاز

عضو تازه وارد انجمن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین