با نام و یاد خدا
«نقد و بررسی داستان کوتاه انهدام دمع»
نقد را میتوانم از نقات قوت این داستان کوتاه آغاز کنم، داستان کوتاه انهدام دمع، با شروعی پر قدرت، آغاز شد! اعدام یکی از شخصیتهای رمان بدون بیان دلیل ان در پارتهای اولیه، باعث همراهی خواننده میشود.«نقد و بررسی داستان کوتاه انهدام دمع»
یکی از جذابیت کتاب خواندن، دخیل بودن قوهی تخیل خواننده در تصور روند رمان است، حال کدام عنصر در نویسندگی، مصعولیت چنین سنگی را به دوش میکشد؟ فضاسازی و حسآمیزی...
تخیل زمینهی رمان، مانند مکان اطراف و... از جمله قسمتهای است که فضاسازی ان را به نمایش میگذارد. فضاسازی داستان خوب بود ولی در بعضی جاها هم کمبود ان به وضوح حس میشد،در حدی که من نویی به عنوان خواننده هیچ تصوری از لوکیشن رمان نداشتم، مخصوصا در مورد بیان ویژگیهای اطراف...
حس آمیزی، برادر فضاسازی قائلی انتقال احساسات خواننده را به دوش میکشد، به صورتی که میتوان فضاسازی را مقدمهای برای حسآمیزی خواند. انتقال احساسات رمان در حد متوسط بود، ولی نویسنده با کمی ظریف کاری که در ادامه به آنها نیپردازم میتوانست خیلی بهتر ان را به نمایش بگذارد و حتی اشک خواننده را نیز در بیاورد!
نویسنده باید خود را به جای شخصیت بگذارد و با استفاده از حواس پنجگانه اعم از، بویایی، شنوایی، بینایی، لامسه و چشایی، هر آنچا شخصیت، نسبت به شخصیت سازی میبیند و... را به نمایش بکشد، حتی میتواند این کارها را با چاشنی آکون های تزیئنی ادبی نظیر ارایههای ادبی، انجام دهد تا قلم رمان زیباتر جلو کند! حسآمیزی صحیح از نظر من به دو قسمت تقسیم میشود که این دو قسمت خود مکمل یک دیگر اند و اگر یکی از انها کم و یا استفاده نشود حسآمیزی رمان دچار لطمهی
بزرگ میشود، حال این دوقسمت چیست؟ یک انتقال احساسات به طور مستقیم، دو انتقال احساسات به طور غیر مستقیم!
منظور از انتقال احساسات به طور مستقیم، همان بیان احساسات است، مانند، من عصبی هستم!
اما بیان احساسات به طور غیر مستقیم کمی پیچیده و دشوارتر از مورد اول است!
در مورد دوم، نیاز است تا واکنشهای جسمی و روحیه هر مصاص(احساس) را در نظر گرفت و آن را در طول رمان به چالش کشید!
روند رمان به خوبی و با کمی سکون بت پیش میرفت، با این حال کنجکاوی های ریزی هم به سراغت میامد، نویسنده زیرکانه دیدگاه دانای کل را انتخاب کرده که نسبت به جهش های شخصیت در داستان کاملا دیدگاهی مناسب بود!
دیگر داستانی وجود نداره که کلیشه نباشد! در زیر و بم داستانها کلیشههایی هرچند جزئی به چشم میخورد. حال بزرگترین کلیشه از این داستان که کاملا محسوس بود، شخصیت سازی و شخصیت پردازی آن بود. دیگر شخصیتهایی با زیبایی همچون حوریهای بهشتی و الههها کلیشه است و در بسیاری از رمان ها دیده میشود، نویسنده با خاص کردن شخصیت خود میتواند کمی از این کلیشه بودن بکاهد! با استفاده از ویژگیهای ظاهری منحصر به فرد، وجود یک خال در صورت، یا شکستگی ابرو، وجود یک تیک عصبی نسبت به شخصیت رمان و... و خیلی از راههای دیگر شخصیت خودش را منحصر به فرد کند!
در مورد ایدهی داستان انهدام دمع ، نمیتوانم نقدی را اراعه دهم، زیرا من ناظر این داستان نیز هستم و از پی رنگ و ایدهی ان با خبرم! با این حال میتوان گفت ایدهای جذاب و پر ماجرایی را این داستان کوتاه در پیش دارد!
داستان کوتاه انهدام دمع، روند خوب و متوسطی را در پیش داشت! هرچند در بعضی قسمت ها نقات ضعف به چشم میخورد و در برخی دیگر نقات قوت آن لبخند به لـ*ـب من منتقد میآورد و خستگیام را در میکرد!
با تشکر از صبوری و انتقاد پذیریه شما!
نقد و بررسی رمان انهدام دمع | mobina .hfکاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com