خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
بامیان: دو تندیس بزرگ از بودا در بامیان به بلندای ۵۵ متر و ۳۸ متر، تا قبل از آنکه توسط گروه بنیادگرای طالبان در سال ۲۰۰۱ تخریب شوند، بزرگ‌ترین تندیس‌های بودا و بلندترین مجسمه‌های سنگی در جهان به‌شمار می‌آمدند، و برای زمانی طولانی از جاذبه‌های اصلی گردشگری در افغانستان بودند. اطراف تندیس‌ها صدها مغاره وجود دارد که گفته می‌شود قبل از اسلام راهبان بودایی در آن‌ها مشغول عبادت و آموزش آموزه‌های بودایی بوده‌اند. شماری از این مغاره‌ها پر از نقاشی‌های مذهبی بوده و در بیشتر این نقاشی‌ها تصویر زنان و مردان نقاشی شده‌است. برخی از این نقاشی‌ها مربوط به لحظاتی از زندگی بودا می‌شود. گفتنی است بامیان در عهد باستان مرکز مهم بوداگرایی بوده، و با قرارگرفتن در قلب جاده ابریشم استراحت‌گاهی برای کاروان‌ها بوده و راهبان بودایی را از سرتاسر منطقه جذب می‌نموده‌است. معابد صخره‌ای متعددی در درهٔ بامیان، در قلب رشته‌کوه‌های هندوکُش، در مسیری صعب‌العبور واقع هستند، که سرزمین‌های باستانی کاپیسا و باختر را به یکدیگر متصل می‌کرده.[۳۹] در بامیان معابد بودایی وجود دارند که در آن پیکره‌های گِلی رنگ‌آمیزی‌شده موجود بوده و احتمالاً در سدهٔ سوم میلادی بنا شده و هنوز تا سده‌های هفتم و هشتم میلادی فعال بوده‌اند. این معابد از هنر ساسانیان ایران و بعدها از فرهنگ هندی گندهارا و پُست-گوپتا تأثیر پذیرفته بودند. گمان می‌رود این نمادها توسط کیداری‌ها (بازماندگان کوشانیان) یا حتی هپتالیان ترویج داده شده باشند، و به‌گفتهٔ زائران چینی همچون هوان‌تسنگ، این‌ها بودائیانی زاهد و پارسا بودند.
بر روی تپه‌ای مشرف به جنوب، دو فرورفتگی کنده‌کاری‌شده تندیس‌های بودا را دربرمی‌گیرند. داخل این فرورفتگی‌ها را نقش‌های مذهبی با هاله‌های نوری رنگین فراگرفته‌بود.
در زیر تاق قوسی حافظ تندیس ۳۸ متری بودا، ایزد بزرگ خورشید، یا احتمالاً همان میترا، جامه‌ای از خفتان و ردایی آویخته بر تن دارد، که در قسمت سقف آن دو ردیف از شاهان اهداکنندهٔ خیرات دیده می‌شود.
در فرورفتگی‌های دیگر، پیکره‌های بوداسف (boddhisattva) با لُنگ‌هایی (dhōtī) بر تن و شال‌هایی آویخته بر سر دیده می‌شوند.
ساختار سقف تاق‌ها مشابه همتاهای آن در آسیای میانه است، درحالیکه قوس‌ها تقلیدی از معماری ایرانی است.
تزئینات پایگاه‌های مجاور در کَکراک و فولادی مشابه همتاهای خور در دوران واپسین بامیان هستند.
فُندُقِستان، معبدی کوچک در مسیر بامیان است که تندیس‌های زیبای آن از گِل نپختهٔ رنگ‌آمیزی‌شده، با قدمت سدهٔ هشتم میلادی با ویژگی تأثیرپذیری از سبک‌های همزیست‌گونهٔ متعدد ایرانی، هندی و آسیای میانه‌است.[۴۶] در این تندیس‌ها با سبکی ویژه از رئالیزم و خمشی فن‌ورانه، دوشیزهٔ هندی دلربا دستش را بر دست یک شاهزادهٔ محلی گذاشته که جامه‌ای تُرک‌مانند بر تن دارد.
نقاشی‌های بوداهای متین و بوداسف‌های سبک باروک با چهره و پوشاک عجیب که بیشتر برای پُر کردن پانتئون (معبد رومی) مساعد بودند.
معبد دیگر بودایی در غزنی در تپه‌سردار واقع است که قدمت آن به سده‌های سوم تا هشتم میلادی برمی‌گردد. یک هیئت ایتالیایی آثاری را کاوش کردند که نشان‌دهندهٔ تأثیر سبک‌ها و فرهنگ‌های گوناگون ذکرشده بوده و بک مقایسهٔ دقیق درونمایه‌ها کمک می‌کند.
خشت‌های نپخته و گچی و تندیس‌های رنگ‌آمیزی‌شده و زراندودشده (طلایی‌رنگ) نمایانگر هنر تندیس‌نگاری هستند که به مطالعهٔ تحول فرهنگ و گرایش‌های مذهبی طولانی‌مدت و گذر احیای بوداگرایی مهایانای اولیه و برهمن‌گرایی یاری می‌رساند.


فرهنگ در افغانستان

 

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
هنر و معماری اسلامی
هنر اسلامی یکی از دوران‌های شکوهمند تاریخ هنر و یکی از ارزشمندترین دستاوردهای بشری در عرصه هنری به‌شمار می‌آید و شامل انواع متنوعی از هنر همچون معماری، خوشنویسی، نقاشی، سرامیک و مانند آن‌ها می‌شود. خوشنویسی بارزترین هنر اسلامی است در سرزمین‌های اسلامی خط زیبا را نه فقط در نگارش قرآن، بلکه در اغلب هنرها به‌کار می‌بردند.
در خوشنویسی میر علی تبریزی هروی (درگذشت: ۸۵۰ ق. /۱۴۴۷) را واضع خط نستعلیق معرفی کرده‌اند و میر علی هروی (درگذشت: ۹۵۱ ق. /۱۵۴۴) ملقب به کاتب‌سلطانی از سرآمدان نستعلیق‌نویسی و از خوش‌نویسان بزرگ قرن دهم هجری است که خط او از نظر رعایت اصول، استحکام و همواری، صفا و شأن، تا زمان خود بی‌همتا بوده‌است. هنر نگارگری یا نقاشی هرگز آنگونه که در هنر مسیحیان یا بودائیان مورد احترام بوده در سرزمین‌های اسلامی مورد توجه قرار نگرفته‌است. نقاشی اسلامی به‌تدریج در سرزمین‌های اسلامی اهمیت یافت. با سقوط خلافت عباسی طی دوره ایلخانی هنرهای کتاب‌سازی و نقاشی رشد شگرفی کرد. تأثیر هنر چینی و نقاشی‌های آسیای شرقی و مرکزی در این دوران مشهود است. سنت نقاشی ایلخانی در دورهٔ تیموریان پی گرفته شد و در دورهٔ صفوی به اوج رسید. کمال‌الدین بهزاد، بزرگ‌ترین و مشهورترین نقاش (مینیاتور) اهل هرات عصر تیموری در قرن دهم هجری بود.
شاید یکی از مهم‌ترین نمودهای هنر اسلامی معماری باشد. به‌ویژه مساجد چهار ایوانه و ستون‌دار که معرف هنر معماری اسلامی است.این عمارت‌های باشکوه، می‌تواند تأثیر فرهنگ‌های متفاوت در درون تمدن اسلامی را نشان دهد. از نخستین بناهای اسلامی در افغانستان مسجد نه‌گنبد (حاجی پیاده یا نوبهار باستان) در بلخ است که در نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی به سبک سامانی بنا شده‌است.


فرهنگ در افغانستان

 

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
حکومت غزنویان از نظر هنردوستی و توجه به شاعران فارسی‌سرا از اهمیت بالایی برخوردار است. در زمان سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود غزنوی به مرکز فرهنگی آسیای میانه و هند تبدیل می‌شود.
آثار آن را می‌توان در تعداد زیادی از ویرانه‌های بناهای یزرگ و عظیمی نشان داد که هنوز در اطراف و محلات غزنی پراکنده‌اند. مؤلفین اولیه اسلامی عصر غزنویان، از تعداد زیاد باغ‌ها، مساجد، منارها، مدرسه‌ها و قصرهای غزنی یاد می‌کنند.
از آثار بجای‌مانده از عصر غوریان در افغانستان، منار جام در ولایت غور است که در سدهٔ دوازدهم میلادی، در عصر سلسلهٔ غوریان بنا شده و گمان می‌رود این منار یا بُرج پیروزی نمایانگر شهر فیروزکوه، پایتخت سلسلهٔ غوریان باشد. منار جام ۶۵ متر ارتفاع داشته و متشکل از یک قاعده هشت ضلعی است که ۹ متر عریض بوده و ۴ استوانه مخروطی مانند در بالای آنست. در اینجا یک راهزینه دوگانه درداخل قاعده و استوانه اولی است. تمام برج که از خشت پخته ساخته شده، در بیرون بواسطه خشت‌کاری تزئینی پوشانیده شده، به‌شمول شبکه‌کاری‌های که تشکیل‌کننده کتیبه‌ها و سوره ۱۹ قرآن (مریم) است. در همسایگی جام یک‌تعداد زیاد استحکامات و برج‌ها کشف شده‌است. این‌ها شاید بخشی از کارهای دفاعی محافظت‌کننده قلب سرزمین امپراتوری غوری باشد. در سال ۲۰۰۲، مرکز حفظ میراث جهانی یونسکو خواستار ثبت این منار در فهرست میراث فرهنگی جهان شد.[۵۵] یکی از آثار بزرگ غوری‌ها، مسجد جامع بزرگ هرات است. این مسجد شامل قبر غیاث‌الدین محمد غوری نیز است که در ۳–۱۲۰۲ در هرات می‌میرد. یادگار مهم دیگر مدرسه شاهی مشهد در شمال‌شرق هرات به‌امتداد ساحل چپ رود مرغاب است. بقایای غوری‌ها یا حداقل تعمیرات مربوط به زمان غوری‌ها در بامیان (شهر ضحاک و شهر غُلغُله) و در چشت غرب هرات نیز تشخیص شده‌است. یک منار مشهور از این‌زمان، منار دولت‌آباد در شمال بلخ است که در اوایل سدهٔ ۱۲ ساخته شده‌است. بالاخره کمان (تاق) مشهور بُست نیز می‌تواند مربوط به دوران غوری‌ها باشد. این ساختمان در پای ارگ بُست برافراشته شده و شاید مدخلی برای یک مسجد بزرگ یا خود ارگ باشد. تزئینات این کمان با منار دولت‌آباد قابل مقایسه‌است.


فرهنگ در افغانستان

 

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
دورهٔ تیموریان ۷۷۱ – ۹۱۱ ه‍. ق/۱۳۷۰–۱۵۰۶ م) به رغم نابسامانی و منازعات داخلی و خارجی، دوره رونق فرهنگ، هنر، ادبیات، تاریخ، ریاضی و نجوم بود. دربار هرات به‌سبب هنرپروری و هنرمندی فرمانروایان تیموری، محل تجمع و آمد و شد هنرمندان و ادیبان برجسته بود.
تیمور با اینکه بسیار خونریز بود ولی به دانش و هنر علاقه نشان می‌داد. از این‌رو هنرمندان و صنعتگران از کشتارهایش در امان بودند. فرزند او شاهرخ و نوه‌هایش الغ‌بیگ، بایسنقر میرزا و ابراهیم میرزا نیز این سـ*ـیاست را پی‌گرفتند. هنر نقاشی و خوشنویسی در دوره تیموری به شکوفایی قابل توجهی دست یافت. فرمانروایی شاهرخ را سرآغاز یک عصر جدید و تجدید حیات در بعضی از انواع هنر معرفی کرده‌اند.
در کتاب‌های پدیدآمده در این دوره شامل نفیس‌ترین مینیاتورها و استادانه‌ترین خوشنویسی‌ها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی گشته‌اند.
پاره‌ای از زیباترین نقاشی‌ها، ریشه در مکتب هرات دارند که به‌طور کامل با حمایت شاهزاده‌های تیموری در شهر هرات شکل گرفت و استاد بزرگ نقاشی یعنی کمال الدین بهزاد برخاسته از چنین مکتبی است. خطوط زیبای فارسی نظیر خط نستعلیق در دوره جانشینان تیمور شکل گرفت و آخرین مراحل تکاملی اش را در این دوره طی نمود. همچنین پاره‌ای از زیباترین آثار معماری ایرانی در این دوره به وجود آمد که از آن جمله می‌توان به مسجد گوهرشاد در مشهد و مسجد جامع گوهرشاد در هرات اشاره کرد. سلطان حسین بایقرا از فرمانروایان متاخر تیموری نیز حامی هنرها، علوم و ادبیات بود. ابوسعید پادشاه توانا، با کفایت، هنردوست این خاندان نیز خود هنرمندی قابل بود. میراث فرهنگی و هنری تیموریان در دوران صفوی در ایران و گورکانیان در هند پی گرفته شد.


فرهنگ در افغانستان

 

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
بلخ: شهری باستانی که با دیوارهای بلند دفاعی محاط بوده و توسط دژ بالاحصار واقع در شمال آن مستحکم می‌شده‌است. آثار تاریخی که در احاطهٔ این دیوارها قرار دارند عبارتند: از تپه زرگران، تپه‌ای مصنوعی که قدمت آن به سدهٔ دوم پیش از میلاد برمی‌گردد مقبرهٔ کاشی‌کاری‌شدهٔ خواجه ابونصر پارسا از جمله بناهای تاریخی بجای‌مانده از عصر تیموریان، متعلق به سال ۱۴۶۰/۶۱ میلادی است، و مدرسه سید سبحان‌قلی‌خان، متعلق به سدهٔ هفدهم، که از آن تنها یک ایوان (درگاه قوسی) با مقداری تزئینات باقی مانده‌است. آثار تاریخی دیگر در جنوب بلخ عبارتند از: تـ*ـخت رستم، و مسجد نه‌گنبد (حاجی پیاده یا نوبهار باستان) که در نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی به سبک سامانی بنا شده و یکی از نخستین بناهای اسلامی در افغانستان است.
غزنی: از شهرهای تاریخی افغانستان است و زمانی پایتخت غزنویان و غوریان (سده‌های یازدهم تا سیزدهم میلادی) و بعدها تیموریان (سده‌های پانزدهم تا شانزدهم میلادی) بود. در زمان سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود غزنوی به مرکز سـ*ـیاسی و فرهنگی آسیای میانه و هند تبدیل می‌شود. آثار آن را می‌توان در تعداد زیادی از ویرانه‌های بناهای یزرگ و عظیمی نشان داد که هنوز در اطراف و محلات غزنی پراکنده‌اند. مؤلفین اولیه اسلامی عصر غزنویان، از تعداد زیاد باغ‌ها، مساجد، منارها، مدرسه‌ها و قصرهای غزنی یاد می‌کنند. چیزهای زیادی از غارت در امان نمانده، اما حوزهٔ وسیعی از ویرانه‌های بناهای تاریخی، بین شهر کهنهٔ غزنی، که با حصاری احاطه شده، و روستای روضه واقع بر روی یک تپه، هنوز وجود دارد. دو منار بلند بجای‌مانده از دورهٔ غزنویان از ارزشمندترین این بناهاست که هنوز در وضع خوبی پابرجاست. هر دو منار از خشت پخته و در بالای پلان یک ستاره هشت ضلعی ساخته شده‌است. یکی از این‌ها توسط سلطان مسعود (مسعود سوم) ساخته شده و دیگری در جوار او توسط بهرامشاه اعمار گردیده‌است. آثار معماری اولیه اسلامی، که مشابه آن در شمال افغانستان و ترکستان نیز یافت می‌شود، در غزنی خودنمایی می‌کنند. قصر مسعود سوم مجموعه‌ای وسیع از چهار ایوان، یک مسجد و چند شبستان است. تزئینات باشکوه، از خشت پخته و گچ، با رنگ‌های روشن رنگ‌آمیزی شده‌اند. نقش‌های هندسی و متن‌های فارسی حک‌شده از ابتکارات غزنویان بوده که اوج شکوه و شوکت آنان را نشان می‌دهد. برخی از قطعات آن به موزیم کابل انتقال داده شدند. بسیاری از آرامگاه‌های شخصیت‌های مهم غزنوی در اطراف شهر پراکنده‌اند، که از آن جمله می‌توان به مقبرهٔ سَبُکتِگین، مقبرهٔ شاهِ شهید و آرامگاه سلطان محمود غزنوی (که ارزشمندترین آنهاست) و باغ آن که امروزه روضه نامیده می‌شود، اشاره کرد. تعداد زیادی ابزار بُرُنزی و سُفالی نیز در اطراف و محلات غزنی کشف شده‌اند.


فرهنگ در افغانستان

 

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
لشکری بازار: پایگاه باستان‌شناسی لشکری بازار که امروزه در منطقه‌ای بیابانی در امتداد سواحل رود هلمند، در بین بُست و لشکرگاه (مرکز ولایت هلمند) واقع است، در عصر غزنویان و غوریان و حتی بعد از آن مجموعه‌ای از قصرها، مسجد، و بناهایی همچون بازار و کارگاه‌های صنعتگران و هنرمندان را در خود جای داده بود که هنوز بقایای آن به‌شمول قصرهای متعدد مانند غزنی توسط حیاط‌ها با ایوان‌ها و مجسمه‌های گچی و نقاشی دیواری تزئین‌کننده دیوارها امروز دیده می‌شود. بازهم مانند غزنی، مواد تعمیراتی عمدتاً خشت بوده و خشت‌ها به عنوان یک اثر تزئیناتی بسیار مرغوب بکار رفته‌است. بزرگترین و جنوبی‌ترین سه قصر تشکیل‌کننده یک مستطیل حدود ۱۰۰ در ۲۵۰ متر است. اتاق‌های قصر بدور یک حیاط مستطیلی قرار دارد که در هر چهار جانب بواسطه یک ایوان جابجا شده در وسط هر جانب قراردارد. نقاشی‌های گچی و رنگی بالای دیوارها و پایه‌ها نشاندهنده محافظین کاملاً مسلح دربالای یک زمینه گل‌ها، حیوانات و مایه‌های دیگراست. دیوارهای با برج‌های نیم‌دایروی تقریباً تمام مجموعه را احاطه نموده‌است.
هرات: شهری بزرگ است، که بخش قدیمی آن (شهر کهنه) توسط بقایای دیوارهای عظیم گِلی احاطه شده‌است. بناهای پابرجا که در احاطهٔ این دیوارها قرار دارند عبارتند از: قلعهٔ اختیارالدین، دژی از خشت پخته، متعلق به سدهٔ پانزدهم میلادی، که بر روی یک بلندی قرار دارد، و مسجد جامع، که اگرچه قسمت اعظم آن نوسازی شده، نمونه‌هایی برجسته از تزئینات اسلامی، از خشت‌کاری‌های غوری متعلق به سدهٔ دوازدهم میلادی تا کاشی‌کاری‌های تیموری متعلق به سدهٔ پانزدهم و شانزدهم میلادی است.


فرهنگ در افغانستان

 

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
با این وجود، بناهای مهم شهر خارج از این دیوارها واقع هستند. درست در بخش شمالی این دیوارها کُهندِژ قرار دارد، که احتمالاً بقایای سدهٔ سیزدهم این شهر است. در بالای آن، بُقعهٔ شاهزاده ابوالقاسم واقع بوده، که یک زیارتگاه بجای‌مانده از عصر تیموریان متعلق سدهٔ پانزدهم است. کمی آنطرفتر بسوی شمال، مسجد گوهرشاد و شش منارهٔ بسیار ظریف کاشی‌کاری‌شده از خشت فاینز (faience) و متعلق به سده‌های چهاردهم و پانزدهم میلادی دیده می‌شود. همگی این‌ها بقایای مجموعه‌ای از سه بنای بجای‌مانده هستند: مصلای گوهرشاد، مدرسهٔ سلطان حسین بایقرا، و بقعهٔ میرِ شهید یا عبدالله الولید، بنایی گنبدی متعلق به سال ۱۴۸۵/۶، واقع در ۲۰۰ متری جنوب‌غرب دیوارهای شهر. در اوایل سدهٔ نوزدهم، منشوری با خط میخی از دورهٔ هخامنشیان و نشان‌ها و گوهرهایی از دورهٔ ساسانیان به‌طور تصادفی در هرات پیدا شده‌است.

کابل: شهری است بزرگ که بخاطر نوسازی‌های اخیر بر روی بناهای تاریخی، ویژگی و گستردگی آن نامشخص است. کابل در میان سه کوه شیردروازه، آسمائی و مَرَنجان واقع است. تنها بقایای موجود بالاحصار کابل و دیوارهای شهر بر روی تپهٔ شیردروازه است که مجموعه‌ای است از دژهای سنگی و گِلی و احتمالاً متعلق به عصر هپتالیان که بر روی آن نوسازی‌های گسترده صورت گرفته‌است. دیوارهای شهر در اصل تا پهنای کوه آسمائی و دشت اطراف دِه‌افغانان نیز امتداد می‌یافتند، و شش دروازه داشتند. در کابل شمار زیادی آثار تاریخی چشمگیر به‌طور تصادفی بدست آمده‌اند، از آنجمله آثار بودایی است که در سال ۱۹۰۵ در زیارت خواجه صفا در شیردروازه کشف شده‌اند، و قریب به ۱۰۰۰ سکهٔ یونانی و هخامنشی که در سال ۱۹۳۳ توسط کارگران ساختمانی در چمن حضوری بدست آمده‌اند.

مزار شریف: زیارتگاه علی بن ابی‌طالب (مسجد کبود یا روضهٔ شریف) از ارزشمندترین نمونه‌های معماری اسلامی شهر مزار شریف است که در دورهٔ سلطان حسین بایقرا بنا شده و در سال‌های اخیر نوسازی‌ها و تزئیناتی در ایوان ورودی و دیگر بخش‌ها صورت گرفته‌است. در قسمت جنوب‌غربی روضه گنبد و ایوان (بارگاه) بزرگی دیده می‌شود که احتمالاً متعلق به عصر تیموریان است. در داخل رواق کوچکی، در سمت چپ درب ورودی، سنگ قبری تزئین‌شده از مرمر وجود دارد که احتمالاً از عصر غزنویان است.


فرهنگ در افغانستان

 

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
پیشینهٔ دقیق قالی‌بافی معلوم نیست و تا آنجا که دانسته شده‌است به هزارهٔ پنجم و ششم پیش از میلاد در آسیای مرکزی برمی‌گردد. قالی پازیریک (به انگلیسی: Pazyryk Rug) قدیمی‌ترین فرش دنیا است که در سال ۱۳۲۸ (خورشیدی) (۱۹۴۹) توسط سرگی رودنکو، باستان‌شناس روس در دره پازیریک در کنار اشیاء باستانی دیگری در در گور یخ‌زدهٔ یکی از فرمانروایان سکایی کشف شد.
ارزش و اعتبار قالی افغانستانی را می‌شود از پیوند قدیمی و گسترده‌اش با بخش‌های متفاوت زندگی افغان‌ها پی برد. گاهی که شاهان این مرز و بوم هدیه ارزشمندی به همتایان خود می‌داده‌اند، به سراغ قالی می‌رفته‌اند و دوشیزگان دم بخت و نازدانه، قالی را مهم‌ترین بخش جهیزیه و ابزار شکوه عروسی خود می‌دیدند. با آن که قالی افغانستانی در بافت و ظرافتش شهرهٔ جهان است، در افغانستان هنوز از کارخانه‌های بزرگ تولیدی این فرش گران‌بها خبری نیست، بلکه قالی در خانواده توسط کودکان و زنان بافته می‌شود. این خانواده‌ها قالی بافی را بیشتر، راه درآمد و تأمین مصارف روزمرهٔ زندگی می‌دانند، تا هنر. نبود برق و اجازه نداشتن زنان در خانواده‌های سنتی برای انجام کار در بیرون از خانه، عوامل اصلی نبود قالیبافی‌های بزرگ عنوان می‌شود. مناطق مرکزی و شمال افغانستان، از گذشته تا امروز، مهم‌ترین مراکز تولید قالی این کشور شمرده می‌شوند. قالی افغانستانی، در بیشتر از سی طرح و نوع بافته می‌شود که ترکمنی، قزاق، بامیانی، مزاری، آقچه، جوزجانی و چوب‌رنگ، معروف‌ترین و ظریف‌ترین سبک‌های آن هستند.


فرهنگ در افغانستان

 

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
آمیزشی از قوم‌ها و قبیله‌های گوناگون در جغرافیای طبیعی متنوع افغانستان عمدتاً در شهرهای کوچک، روستاها و خیمه‌های عشایری زندگی می‌کنند. حدود ۲۴ درصد از این مردمان در روستاها به‌سر می‌برند.[۶۹] پوشاک سنتی بازتاب‌کنندهٔ این تغییرات جغرافیایی و مسکونی و همچنین بیان‌کنندهٔ هویت فردی و گروهی، اجتماعی و اقتصادی، مراحل چرخهٔ زندگی، و تغییر روندهای اجتماعی و سـ*ـیاسی است، که در نهایت به خلق سبک‌های جدید، و تبادل انواع پوشاک منجر می‌شود.
سرپوش: یکی از مشخص‌ترین پوشاک افغان‌ها نوعی دستار یا لُنگی (عمامه مانند) است، که در بین فارسی‌زبان‌ها «لنگوته» (واژه‌ای هندی[۷۱]) یا «دستار» و در بین پشتون‌ها «paṭkay» یا «pagṛi» یاد می‌شود، و طول آن بسته به نحوهٔ قدکردن (تاکردن) از ۳ تا ۶ متر می‌رسد. در مناطق قبایلی و روستایی، نوجوانان با پوشیدن لنگوته در واقع نشان می‌دهند که به سن بلوغ رسیده‌اند. در زیر دستار نوعی کلاه با اشکال و طرح‌های تزئینی متنوع پوشیده می‌شود. در بین مردم تاجیک و اُزبک، نوعی کلاه استوانه‌شکل و ابریشم‌دوزی‌شده مرسوم است. مردم هزاره نوعی کلاه عرقچین می‌پوشند که از پارچهٔ چیت یا نمد بافته می‌شود. کلاه‌های مردانهٔ دیگر نوعی کلاه پوستی (به ترکمنی: تیلپَک) است که از پوست گوسفند ساخته می‌شود و در بین مردم ترکمن مرسوم است.

مردم قرقیز: نوعی کلاه لحاف‌دوزی‌شدهٔ گِرد از پوستین می‌سازند و مردم نورستان هم نوعی کلاه پشمی با سرپوشی مسطح و لبه‌های خمیده می‌پوشند که به «پَکول» معروف است. در بین پشتون‌های قندهار یک نوع کلاه یخک‌دوزی‌شدهٔ استوانه‌شکل مرسوم است؛ نوعی کلاه با رنگ‌دانه‌های شیشه‌ای براق نیز در قندهار بافته می‌شود. پشتون‌های شرقی شینواری، نوعی کلاه مخروطی (به پشتو: دَروزَو خولَی) از کاه گندم می‌پوشند و همچنین در بین مردمان باشندهٔ کوه‌های بلند مناطق شمال شرقی، کلاه‌های نَمَدی گِرد مرسوم است. مردم بلوچ هم از قطعات شیشه در طرح کلاه استفاده می‌کنند. کلاه قره‌قولی که از پوست قره قول ساخته می‌شد، و در اوایل سدهٔ بیستم در بین قشر تحصیل‌کرده افغان مرسوم بود، دیگر از مُد افتاده‌است.


فرهنگ در افغانستان

 

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
تن‌پوش: تن‌پوش اصلی برای مردان، بانوان و کودکان نوعی پیراهن گشاد و آستین بلند است که از پنبه تهیه می‌شود و بر روی شلواری گشاد که «اِزار» یا «تُنبان» نامند، پوشیده می‌شود و شلوار را توسط بندی («اِزاربند») جمع و محکم می‌کنند. پیراهن مردان («کورتی» هم نامند) معمولاً فاقد یقه (یَخه) بوده و بر روی یک شانه دکمه دوخته شده،[۷۳] و طول آن از منطقه‌ای به منطقهٔ دیگر تغییر می‌کند، و ممکن است از زانو تا ساق پا یا پایینتر برسد. جلیقه، که «واسکَت» (شکل شکستهٔ واژهٔ انگلیسیِ Waistcoat) نامیده می‌شود، در همه جا متداول است و از مخمل سیاه و سرخ‌رنگ تهیه می‌شود و در قندهار و در بین کوچی‌های دیگر پشتون، بر روی جلیقه قیطان‌های طلایی می‌بافند و آن را «سَدری» می‌نامند. پوشاک مردم نورستانی مشخص‌ترین پوشاک در افغانستان است. مردان نورستانی شلوارهای سفید پشمی می‌پوشند که طول آن تا زانوی پا می‌رسد و در زبان کامویری رایج در منطقهٔ کامدیش «viṭ» نامیده می‌شود و بر روی ساق‌پوشی بلند و سیاه‌رنگ شبیه puttee «پاتَو» (ساق‌پوش سربازان در زبان هندی) پوشیده می‌شود.

این ساق‌پوش و یک نوع جوراب پشم‌باف تزئین‌شده با طرح‌های سنتی مناطق هزاره‌نشین، از پوشاک پای محلی افغانستان شمرده می‌شوند. نوعی کمربند («mālāa niśte») که با نقره آذین داده می‌شود و برای حمل خنجر («کاتره») پوشیده می‌شود هم منحصر به منطقهٔ نورستان است.[۷۴] بانوان نورستانی نوعی ساق‌پوش زیر دامن یا جامه‌ای (bāźü) بلند و فراخ می‌پوشند که با کمربندهای بافته‌شده (niśte) جمع می‌شود و در پشت شانه‌ها و پایین آستین با ترکیبی از تکه‌دوزی‌های سرخ و سیاه تزئین داده می‌شود. این نوع ساق‌پوش منحصر به منطقهٔ نورستان است و در هیچ جای دیگر افغانستان یافت نمی‌شود.
پاپوش: کفش پلاستیکی با رنگ و طرح‌های گوناگون، در سرتاسر افغانستان متداول است، و در بسیاری از مناطق نوعی دمپایی چرمی که «چَپلی» نامند، مرسوم است. در پکتیا هم نوعی دمپایی ساخته‌شده از حصیر («چَپلی مزاری») می‌پوشند. در نورستان نوعی دمپایی به نام (vācó) و چکمهٔ چرمی زانوبلند (chamūs)، یا با کف نرم (māsī) که در بین مردمان ترک‌زبان شمالی مرسوم است. «کلاوش» هم نوعی کفش است.


فرهنگ در افغانستان

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا