مشاعره

moh@mad · 14/3/20

yeganeh yami گفت:
نمی دانم چه نفرینی گریبان گیر مجنون است
که وحشی می کند چشمانش اهوان صحرا را!.

ای دل به بند دوری او جاودانه باش
ای صبر پاسبان در بند خانه باش
ای سر به خاک تنگ فرو رو ، ترا که گفت
در بند کسر حرمت این آستانه باش

yeganeh yami · 14/3/20

شده که سنگ صبور همه باشی ولی
نتوانی به کسی درد دلت را گویی؟!

Asal_Zinati · 14/3/20

یا رب، دل مارا تو به رحمت جان ده
درد همه را به صابرین درمان ده

ارمین · 15/3/20

هر چيز که بشکند ز بها افتد و ليک دل را بها و قدر بود تا شکسته است

Asal_Zinati · 15/3/20

تنهـــا نـــه کاسه ســر ما کــوزه می شـود
این کاسه کوزه بر سر دنیا شکسته است

yeganeh yami · 15/3/20

ته این جاده به تنهایی ما ختم شده است
تو بگو کی و کجا سمت دلم می آیی؟!

Asal_Zinati · 15/3/20

یاد ایامی، که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم

yeganeh yami · 15/3/20

من قرن هاست ریشه دواندم درون تو
بگذار حس کنم که درختی تناورم!

Asal_Zinati · 15/3/20

من از بینوایی هرگز ننالم
که هرچه کرد بامن، آن آشنا کرد.

yeganeh yami · 15/3/20

دل شکستی و شبی یک نفر از جنس خودت
خنده ای تلخ به چشمان ترت خواهد کرد!

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی