مشاعره

D E V I L · 8/11/19

شادمان گفتی؛ از آن عاشقِ تنها چه خبر؟
خبری نیست... بپرس از غم دنیا چه خبر؟!

~ZaHrA~ · 8/11/19

راه پنهانی میخانه نداند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دگر

D E V I L · 8/11/19

‌‌ریخت گر خونِ دلم را چشمِ او، جُرمِ من است...
خود به دستِ سرخوش دادم ساغرِ لبریز را !!

~ZaHrA~ · 8/11/19

آمدی آرام جان باشی
شدی آشوب جان

D E V I L · 8/11/19

نه که این بار چو هربارِ دگر خواهم رفت...
نیست باز آمدنم باز، اگر خواهم رفت...

~ZaHrA~ · 8/11/19

تا من بديدم روي تو اي ماه و شمع روشنم
هر جا نشينم خرمم هر جا روم در گلشنم
هر جا خيال شه بود باغ و تماشاگه بود
در هر مقامي که روم بر عشرتي بر مي تنم

moh@mad · 12/11/19

منزل گه دل ها همه کاشانه ی عشق است
هر جا که دلی گم شده در خانه ی عشق است
ویرانه ی جاوید بماند دل بی عشق
آن دل شود آباد که ویرانه ی عشق است

~ZaHrA~ · 12/11/19

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام

Natasha · 12/11/19

من از آن روز که در بند توام، آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

~ZaHrA~ · 12/11/19

من اگر خوبم و گر بد تو برو خود را باش
که گنـ*ـاه دگری بر تو نخواهند نوشت

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی