مشاعره

niloofar.H · 11/9/20

یک نقطه بیش فرق مبان رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که تو را شیطانیت کند

Janan_m · 11/9/20

دور دلم دیوار نیست
انکار من دشوار نیست
اصلا منی در کنار نیست
امنم حصارت نیستم

niloofar.H · 11/9/20

من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتنت زیباست

Janan_m · 11/9/20

تاوان دل بریدن از آ*غو*ش کوهسار
دریاست یا کویر؟ همین است زندگی!

niloofar.H · 11/9/20

یکی سوی راه نیکان گرای
به کردار و گفتار پاکان گرای

Janan_m · 11/9/20

یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی

niloofar.H · 11/9/20

وقتی دل سودایی میرفت به بستان ها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان ها

Janan_m · 11/9/20

ای که از روی هـ*ـوس لبخند بر ناکس زدی
دست خود را ناشیانه روی خار و خس زدی

niloofar.H · 11/9/20

یوسف از این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیت کنند

Janan_m · 11/9/20

دمی سرسبزی ما را به پای سرخوشی مگذار
درختی مثل من هرسال ناچار از شکوفایی‌ست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی