خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

FatemehAbaspor

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/6/24
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
1
امتیاز
13
سن
24
محل سکونت
مازندران شهرستان بابل
زمان حضور
1 روز 1 ساعت 23 دقیقه
رمان آئیکه(لالایی)
ژانر:عاشقانه اجتماعی
خلاصه:علی مردجوانی که بخاطریک اتفاق تواوج جوانی بی خواب میشه یک بی خوابی ابدی،چی میشه که لالایی خواب توی گوشش طنین اندازبشه وآرامش به زندیش برمیگرد


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Karkiz

بردیا مهرزاد

ناظر آزمایشی + گوینده آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/2/24
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
640
امتیاز
153
زمان حضور
16 روز 3 ساعت 18 دقیقه
رمان آئیکه(لالایی)
ژانر:عاشقانه اجتماعی
خلاصه:علی مردجوانی که بخاطریک اتفاق تواوج جوانی بی خواب میشه یک بی خوابی ابدی،چی میشه که لالایی خواب توی گوشش طنین اندازبشه وآرامش به زندیش برمیگرد
باسلام، ناظر شما HASTI❅
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما...:گل:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Karkiz، FatemehAbaspor، HASTI❅ و 2 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,913
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 24 دقیقه
سلام، وقت همکاران عزیز بخیر باشه:morningb:

نام رمان: هنوز مطمئن نیستم.
ژانر: فانتزی، عاشقانه

ناظر پیشنهادی: Della࿐


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Karkiz، بردیا مهرزاد، MaRjAn و یک کاربر دیگر

sahere

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/6/24
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
4
امتیاز
13
سن
14
زمان حضور
4 ساعت 54 دقیقه
ژانر: تخیلی ، عاشقانه


مقدمه : من آرام هستم دختر پادشاه جان و ملکه میا ، زندگیم تا ۱۷ سالگیم مثل اسمم آرام و بدن اتفاق خاصی بود ، ولی هرچه به ۱۸ سالگی نزدیک تر میشدم پدرم اصرار بیشتر به ازدواجم داشت طوری که هر روز یک خاستگار داشتم تا روزی که بالاخره فهمیدم دلیل وحشتناک این اصرار چیه و اون...


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Karkiz، بردیا مهرزاد، Della࿐ و یک کاربر دیگر

بردیا مهرزاد

ناظر آزمایشی + گوینده آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/2/24
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
640
امتیاز
153
زمان حضور
16 روز 3 ساعت 18 دقیقه
سلام، وقت همکاران عزیز بخیر باشه:morningb:

نام رمان: هنوز مطمئن نیستم.
ژانر: فانتزی، عاشقانه

ناظر پیشنهادی: Della࿐
باسلام، ناظر شما Della࿐
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما...:گل:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Karkiz، YeGaNeH، Della࿐ و یک کاربر دیگر

بردیا مهرزاد

ناظر آزمایشی + گوینده آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/2/24
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
640
امتیاز
153
زمان حضور
16 روز 3 ساعت 18 دقیقه
ژانر: تخیلی ، عاشقانه


مقدمه : من آرام هستم دختر پادشاه جان و ملکه میا ، زندگیم تا ۱۷ سالگیم مثل اسمم آرام و بدن اتفاق خاصی بود ، ولی هرچه به ۱۸ سالگی نزدیک تر میشدم پدرم اصرار بیشتر به ازدواجم داشت طوری که هر روز یک خاستگار داشتم تا روزی که بالاخره فهمیدم دلیل وحشتناک این اصرار چیه و اون...
باسلام، ناظر شما reyhaneh banoo
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما...:گل:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Karkiz، reyhaneh banoo، YeGaNeH و یک کاربر دیگر

آرال

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/6/24
ارسال ها
51
امتیاز واکنش
380
امتیاز
63
سن
18
زمان حضور
1 روز 16 ساعت 22 دقیقه
موضوع:رقص بید
ژانر: فانتزی، عاشقانه
خلاصه:آوا دختری که ذاتا مقتدره یک تنه همه رو حریفه،کسی که صاحب ملک و املاک زیادیه و یک خاندان به خونش تشنه ن توطئه هایی بر علیه آوا باعث یه تصادف سخت میشه...آوای قصه میمیره اما آیا آوای جدیدی که متولد میشه می‌تونه همون آدم قبل باشه؟
پایان خوش
ناظر پیشنهادی:YeGaNeH
علت انتخاب ناظر:تسلط بهتر بر ژانر رمان


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Karkiz، -FãTéMęH-، MaRjAn و یک کاربر دیگر

بردیا مهرزاد

ناظر آزمایشی + گوینده آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/2/24
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
640
امتیاز
153
زمان حضور
16 روز 3 ساعت 18 دقیقه
موضوع:رقص بید
ژانر: فانتزی، عاشقانه
خلاصه:آوا دختری که ذاتا مقتدره یک تنه همه رو حریفه،کسی که صاحب ملک و املاک زیادیه و یک خاندان به خونش تشنه ن توطئه هایی بر علیه آوا باعث یه تصادف سخت میشه...آوای قصه میمیره اما آیا آوای جدیدی که متولد میشه می‌تونه همون آدم قبل باشه؟
پایان خوش
ناظر پیشنهادی:YeGaNeH
علت انتخاب ناظر:تسلط بهتر بر ژانر رمان
باسلام، ناظر شما YeGaNeH
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما...:گل:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Karkiz، -FãTéMęH- و YeGaNeH

lida2024

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/6/24
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
5
امتیاز
3
سن
43
زمان حضور
2 ساعت 34 دقیقه
اسم رمان :ماه وسنگ
ژانر:عاشقانه
خلاصه:
با بدنی لرزان به داخل اتاق دویدم و در را قفل کردم و پشت در وا رفتم .

چند لحظه بعد صدای بغض آلود و خفه از بغضش از پشت در آمد .التماس میکرد « نیلوفر باز کن در رو ... ببخش من رو » با تمام توانم فریاد زدم « برو از اینجا ....تو باعث این اتفاقی...اگه به اون نامرد میگفتی که من زنتم هرگز به خودش اجازه نمی‌داد که به من نگاه بندازه چه برسه که بخواد به من دست بزنه » با صدایی که از خشم و بغض دو رگه شده بود فریاد زد « اون بیشرف رو میکشم ... به خدا از زمین محوش می کنم »

صدایم از شدت فریاد های چند دقیقه قبل ، گرفته بود، زار زدم

« همه حق داشتن که میگفتند نباید عاشقت بشم ... اما من خودم رو گول زدم ، من دوستت داشتم . اما حالا ازت متنفرم ،نمی بخشمت . من این عشق یه طرفه رو ، این دیوانگی محض رو نمی‌خوام . میرم به خدا که میرم و فراموشت میکنم ...»

با مشت محکم به در کوبید و فریاد زد « تو نمیتونی بری ... نمی‌ذارم بری » فریاد زدم

« مگه تو همین دیشب نگفتی که من رو ترک می‌کنی ؟ » « غلط کردم نیلی ... من بدون تو نمیتونم ...عاشقتم »


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Karkiz، -FãTéMęH-، بردیا مهرزاد و 2 نفر دیگر

بردیا مهرزاد

ناظر آزمایشی + گوینده آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/2/24
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
640
امتیاز
153
زمان حضور
16 روز 3 ساعت 18 دقیقه
اسم رمان :ماه وسنگ
ژانر:عاشقانه
خلاصه:
با بدنی لرزان به داخل اتاق دویدم و در را قفل کردم و پشت در وا رفتم .

چند لحظه بعد صدای بغض آلود و خفه از بغضش از پشت در آمد .التماس میکرد « نیلوفر باز کن در رو ... ببخش من رو » با تمام توانم فریاد زدم « برو از اینجا ....تو باعث این اتفاقی...اگه به اون نامرد میگفتی که من زنتم هرگز به خودش اجازه نمی‌داد که به من نگاه بندازه چه برسه که بخواد به من دست بزنه » با صدایی که از خشم و بغض دو رگه شده بود فریاد زد « اون بیشرف رو میکشم ... به خدا از زمین محوش می کنم »

صدایم از شدت فریاد های چند دقیقه قبل ، گرفته بود، زار زدم

« همه حق داشتن که میگفتند نباید عاشقت بشم ... اما من خودم رو گول زدم ، من دوستت داشتم . اما حالا ازت متنفرم ،نمی بخشمت . من این عشق یه طرفه رو ، این دیوانگی محض رو نمی‌خوام . میرم به خدا که میرم و فراموشت میکنم ...»

با مشت محکم به در کوبید و فریاد زد « تو نمیتونی بری ... نمی‌ذارم بری » فریاد زدم

« مگه تو همین دیشب نگفتی که من رو ترک می‌کنی ؟ » « غلط کردم نیلی ... من بدون تو نمیتونم ...عاشقتم »
باسلام، ناظر شما Mitra_Mohammadi
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما...:گل:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Karkiz و -FãTéMęH-
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا