خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

محمد زارعی

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/1/21
ارسال ها
13
امتیاز واکنش
454
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
عنوان اثر: مجموعه آن شب
ژانر: اجتماعی، عاشقانه، تراژدی
نویسنده: محّمد زارعی
ناظر: ^ ناریــــــــن ^
خلاصه اثر:
«گاهی وقتا باید حس کنی جز خودت برای یه نفر دیگه هم مهمی؛ اونقدر مهم که کل وجودت رو به آ*غو*ش بکشه و عاشقانه نوازشت کنه. نوازشی از جنس دوست داشتن، نوازشی که چشمات رو بسته نگه داره و وجودت رو آماده کنه. نوازشی که بیدارت کنه، بیدار و درنده؛ درنده مثل یه حیون وحشی و بی رحم. بی رحمی تویِ ذات هر آدمی هست! فقط کافیه بگردی و پیداش کنی و بیدار شه؛ اونوقته که بوی خون مستت می کنه و دریدن زنده نگهت می داره...!»
مجموعه پیش رو تحت عنوان «مجموعه آن شب» در چند فصل و هر فصل دارای چند قسمت به نگارش درآمده است.
این اثر برای اولین بار داستان هایی را در ژانر های مختلف مورد بررسی قرار می دهد و از سوژه های نو و به دور از کلیشه و متفاوت به نگارش درآمده است. رابـ*ـطه های دروغین، انگیزه یک قاتل سریالی، عشق یک دلقک تا جدایی یک طرفه و اختلاف طبقاتی تنها بخشی از موضوعاتیست که در این مجوعه از دیدگاهی دیگر و بی پرده به آن پرداخت شده است. این مجموعه به صورت انحصاری قرار است منتشر شود. فصل های این مجموعه عبارتند از:
* دخترکش
* پارادوکس
* احساسات یک دلقک
* میم درست مثل مادر
* آل
* یک عمر تباهی
* آلزایمر
* و...

لینک داستان: داستان کوتاه - مجموعه آن شب | محمد زارعی کاربر انجمن رمان 98


داستان کوتاه مجموعه آن شب | محمد زارعی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MĀŘÝM، حنانه سادات میرباقری، نازپری احمدی و 5 نفر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نقد و بررسی مجموعه داستان‌های آن شب
به نام حضرت دوست که هر چه هست از اوست
*نکته: این نقد بخشی از رمان رو لو می‌دهد!

(به صد نویسنده ایده‌ای یکسان بده و خواهی دید که صد داستان برای خواندن خواهی داشت)
این سخن از "جوی فیلدینگ" به خوبی در این مجموعه معنا می‌شود، چرا که مجموعه آن شب، سعی کرده موضوعات تکراری و کلیشه‌ای را با دیدی نو بازنویسی کند و در مورد برخی از داستان‌ها مانند "احساسات یک دلقک" بسیار موفق بوده. منتها ایده داستان "آل" موضوع جدیدی بود که با ژانر های داستان همخونی زیادی داشت و از موضوع کلیشه‌ای و فانتزی خود فاصله گرفته بود. مجموعه‌ی داستان های آن شب، یک مجموعه‌ی خاص و جدیدتری نسبت به نوشته های اخیر است و ارزش خواندن را دارد. این مجموعه سطح و کیفیت نسبتا بالایی دارد و نقد آن کمی ریزبینانه می‌باشد. نام مجموعه، نامی بود که از اپیزود (میم مثل مادر) بهره گرفته شده بود و زیبا بود اما جذاب نبود. زیرا که این کار نسبتا تکرار مکرری دارد و در بسیاری از این گونه‌ داستان‌ها به چشم می‌خورد. بنابراین پیشنهاد می‌کنم، نامی جدید و متناسب با ژانرهای داستان‌ها، برگزینید. اپیزود ها هم هم نام‌های زیاد جذابی نداشتند و در واقع هیچ‌کدام جدید و جذب کننده نبودند‌. به نویسنده گرامی، توصیه می‌کنم که در انتخاب نام‌ها خلاقیت به خرج دهد و نامی انتخاب کند که در نگاه اول موضوع را لو ندهد. در شروع متن و خلاصه داستان، بازی با کلمات به خوبی شکل گرفته بود و تکرار موجود در متن، زننده نبود و احساسات نویسنده را منتقل می‌کرد اما حس می‌کنم، جای بهتر شدن هم دارد چرا که وقتی نویسنده دو چیز را قید می‌کند و یکی را توضیح می‌دهد، خواننده منتظر توضیح و تفسیر بعدی هم می‌ماند. به طور مثال در متن زیر، توضیحات نصفه مانده است:(نوازشی که چشمات رو بسته نگه داره و وجودت رو آماده کنه. نوازشی که بیدارت کنه، بیدار و درنده؛ درنده مثل یه حیون وحشی و بی رحم) پس توصیه می‌کنم، توضیح کوتاهی هم راجب (بیداری) بدهید. متن زیبا بود اما این متن در پایان اپیزود اول هم مشاهده شد که در آنجا، متن خیلی بهتری می‌توانست جای بگیرد و با احساسات خواننده بازی کند، همانطور که "ارنست همینگوی" می‌گوید:
- قسمت سخت نوشتن یک رمان، تمام کردن آن است.
باز اگر بخواهم در مورد شروع بگویم، لازم است قید کنم، مقدمه شما منحصرد به فرد بود ولیکن بیشتر شبیه توضیحات و حرف‌های خود نویسنده بود و جدا از داستان‌ها، حرف می‌زد. منتها نمی‌توان این نوع شروع را ایراد دانست چون در مقدمه دست نویسنده کاملا باز است و بسته به سلیقه او، نوشته می‌شود. سبک و قالب نوشته‌ها تماما ادبی بود و این انتخاب و یکدستی متن شایان تقدیر است. ولی احساس می‌کنم، نویسنده می‌بایست متن را چندبار بیشتر بخواند و بررسی کند تا متوجه یکسری ایرادات تایپی و غیره بشود. (عبور نور مهتاب از پنجره ی کوچیک کلبه را روشن کرده بود)
به طور مثال در متن بالا، اگر کلمه (کوچیک) با (کوچک) جایگزین شود، یکدستی حفظ می‌شود و در غیر این صورت، این کلمه برای خواننده زننده می‌شود. تمام دیالوگ‌های در متن عامیانه بود و در اینجا هم یکدستی حفظ شده بود اما متاسفانه بیشتر دیالوگ‌‌ها مسلسلی و بدون احساس بودند. به طور مثال:
(- وای چی کردی تو پسر؟
- تولدت مبارک خانومی.
- تولدم؟ وای مرسی عزیزم!! مرسی که تولدمو یادت مونده بود؛ حسابی سورپرایز شدم...
- اصلا کار من، سورپرایز کردنه.
جعبه را به آرامی باز کردم و با چشمانی مملو از هیجان به داخل جعبه نگاه کردم.
- وای انگشتر طلا!؟)
نویسنده حالات کارکتر را تا حدی نشان داده اما اصلا هیچ نشانه‌ای از احساسات شخصیت نیست. او خوشحال است؟ چقدر خوشحال؟ چگونه خوشحال شده است؟ و ... همه‌ی این‌ها سوالاتیست که در ذهن خواننده بی جواب می‌ماند و در اینجا فضاسازی که شامل حالات، توصیفات و... می‌شود، ناقص می‌ماند.
سعی کنید هنگام نوشتن شخصیت را تصور کنید و ذره ذره‌ی حالت و احساسش را بنویسید. در نگاه کلی در مورد توصیفات باید بگویم، نویسنده، مخصوصا در مونولوگ‌ها حالات، مکان و هیجانات را خیلی خوب توصیف کرده اما در مورد حسی که دیالوگ‌ها باید داشته باشند کم کاری کرده. همچنین می‌توانست کمی در توصیفات چهره هم بیشتر جلوه نمایی کند. در این گونه‌ داستان‌ها توصیفات عمیق و زیاد لازم نیست اما حداقل خواننده باید بداند با یک فرد مو بلند طرف است یا طاس؟ با یک فرد لاغر طرف یا چاق؟ همانطور که گفتم توصیفات طولانی نیاز نیست و اشتباه است، اما از هر شخصیت چه فرعی و چه اصلی یک تصویر اولیه باید در ذهن شکل بگیرد. جز تصویر، خواننده نیاز دارد کمی شخصیت‌ها را بشناسد ولی در این مجموعه شخصیت‌ها خیلی حضور کمرنگی داشتند و نام و نشان هیچ کدام ماندگار نبود. حال اگر از این مبحث بگذریم و به دیالوگ‌ها توجه کنیم، باید قید کنم که دیالوگ‌ها نباید طولانی باشند به طور مثال:
(آره؛ ولی اشتباه کردم. ببین می تونی بزنی امشب ناکارمون کنی. آروم تو رو خدا. اصلا مگه قرار نبود بری آژانس؟ من رو برسون، خودتم برو.)
دیالوگ‌های طولانی باعث می‌شود، خواننده نتواند حالت و احساس شخصیت را درک کند و متن برایش خسته کننده می‌شود. پس بهتر است دیالوگ‌ها بیشتر و کوتاه‌تر باشند. نسبت دیالوگ‌ها به مونولوگ‌های متن خیلی کم‌تر بود اما اگر همین دیالوگ‌ها، قوی‌تر و منسجم‌تر در ذهن خواننده تداعی شود، برایش کافی‌است. نکته مثبت دیگر این مجموعه این است که نویسنده با زیرکی در هر اپیزود، راوی‌ای متناسب انتخاب کرده و این کار باعث همزاد پنداری بیشتری بین خواننده و نویسنده می‌شد. سیر داستان خیلی یکدست نبود. یعنی به طور مثال در اپیزود "دخترکش" در کافه معطلی زیادی داشتیم اما زمان تصادف یکهو همه چیز عوض شد و من خواننده را در ابتدا کمی گیج کرد. در کل در پایان تمام اپیزود‌ها کمی شتاب زدگی دیده می‌شد و انگار نویسنده دوست داشته سریع داستان ها را تمام کند و به سراغ بحث بعدی برود. اما سعی کنید خط سیر اتفاقات و اپیزود‌ها را را یکسان نگه دارید. چرا که عناصر داستانی عبارتند از توصیفات، شخصیت پردازی و خط سیر اتفاقات. همانطور که گفتم، توصیفات جای کار دارد، شخصیت پردازی باید قوی‌تر انجام شود و سیر هم باید سرعت یکسانی به خود بگیرد. همچنین توصیه دیگرم به نویسنده این است که کمی اپیزود‌هارا طولانی‌تر کند و برای پایان کار عجله نکند. از نوشتن کنار گیره نکنید و ایرادات را ویرایش کنید، مجموعه شما جای زیادی برای پیشرفت دارد.

قصد من به هیچ‌وجه تخریب نبود و امیدوارم درپیشرفت نویسنده موثر بوده باشم.
نکته: این مجموعه تا پست ۱۵ توسط بنده نقد شده است.
*همچنین هر گونه شباهت بین نقد‌ها امری منطقیست و همه‌ی ما طبق یک اصول نقد می‌کنیم.
پایان.
1400/4/13
نویسنده: محمد زارعی
منتقد: حنانه سادات میرباقری

محمد زارعی
حنانه سادات میرباقری


کادر نقد رمان 98


داستان کوتاه مجموعه آن شب | محمد زارعی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، ~حنانه حافظی~، ~ریحانه رادفر~ و 5 نفر دیگر

Monster1010

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
25/5/21
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
56
امتیاز
83
زمان حضور
8 ساعت 1 دقیقه
تاریخ نقد:۱۴۰۰/۰۴/۱۴

محمد زارعی

Monster1010

در ابتدا قبل از این که برم سر مسئله‌ی نقد باید بگم موارد کلیشه‌ی خارج از عناصر به عهده‌ی ناظر و ویراستار رمان هست ما منتقدها موظفیم برحسب عناصر داستانی که پنجاه تا هستن و یاد گرفتیم رمان رو نقد کنیم که البته چون داستان شما هنوز پایان نیافته بعضی از موارد رو شامل نمیشه.
***
♡به نام خالق هنر♡
♤عنوان: هرچند کلمه‌ی شب کلیشه هست اما به‌خوبی با رمانتون ارتباط پیدا کرده مخصوصاً در اپیزود دخترکش که شروع رمان هست و تاثیر زیادی داره.

♤ژانر: ژانرهاتون صحیح هستند و از همه مهم‌تر باید بگم که ژانرها برحسب مقدار تاثیرگذاریش داخل محتوای رمان چیده می‌شن که مال شما در این مرحله هم موفق بوده.

♤خلاصه(ها): خلاصه‌ها خوب بودن.

♤ نقد محتوا:
♤فضاسازی: فضای حاکم به جو داخل داستان رو به خوبی میشه احساس کرد و در رابـ*ـطه با قیدها که بسیاری از نویسنده‌ها به عنوان فضاسازی قبل دیالوگ تلقیش می‌کنن و معتقدن باید نوشته بشه باید بگم این اشتباهه و حتی برحسب گفته‌های نویسندگان بزرگ هم قیدها دوست نویسنده نیستند و شما این نکته رو هم داخل رمان رعایت کردید.
♤سیر: سیر هر اپیزود متعادل هست و در عین حال خواننده رو برای مطالعه به چالش می‌کشه.
♤لحن: لحن‌های عامیانه و ادبی داخل محتوا با هم مخلوط نشدن و همون‌طور که انتظار می‌رفت تنها دیالوگ‌ها عامیانه بودن.
♤گره‌گشایی: همه‌چیز در این مورد تکمیل بود.
♤حس‌آمیزی: احساسات داخل رمان رو به معنای واقعی می‌شد لمس کرد و ازش لـ*ـذت برد!
♤توصیفات: تشبیهات، توصیف مکان و... تو سطح بالایی هستند و در این شکی نیست.
***
نگاهی به عنوان خواننده...
اگه بخوام به عنوان یه خواننده‌‌ی ساده به دقت هر اپیزود رو مطالعه کنم باید بگم محتوای جذاب، جالب و از همه مهم‌تر آموزنده‌ای داره
☆برقرار باشید☆


داستان کوتاه مجموعه آن شب | محمد زارعی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: حنانه سادات میرباقری، MĀŘÝM، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 3 نفر دیگر

LIDA_M

کاربر حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/4/20
ارسال ها
1,796
امتیاز واکنش
20,432
امتیاز
428
محل سکونت
Cemetery
زمان حضور
78 روز 19 ساعت 52 دقیقه
به نام خدای قلم
نقد و بررسی داستان کوتاه "آن شب"

دیالوگ های یک رمان نقش قابل توجهی در حس آمیزی رمان/داستان کوتاه کتابی یا ادبی ایفا می‌کنند.
"آن شب" مجموعه‌ای کتابی بود که بیشتر حس آمیزی های آن بر پایه دیالوگ هایش بود.
به شخصه در تمامی اپیزود‌ها به غیر از اپیزود اول با تکیه بر دیالوگ‌ها حس کاراکتر را درک می‌کردم. درمورد این‌که چرا اپیزود اول را جدا کردم در ادامه توضیح خواهم داد.
دیالوگ‌ها برای حس آمیزی کافی نیست و قطعا اصلی‌ترین قسمت حس آمیزی بر دوش توصیف‌ها است.
توصیف های رمان خوب بود ولی این خوب بودن برای داستان کافی نبود! توصیف‌ها کمی مصنوعی بودند که نویسنده‌ی عزیز با چند بار خواندن متن داستان و تصور آن قطعا متوجه منظورم خواهد شد. باید بگویم که بهتر است نویسنده مونولوگ ها را با توصیفات بیشتر کند تا ناهماهنگی میان دیالوگ و مونولوگ درست شود!
این بیشتر کردن توصیفات باعث درک بیشتر و راحت خواننده از فضا و حس آمیزی بهتری است!
حال می‌رسیم به این‌که چرا اپیزود اول را از دیگر اپیزود‌ها جدا کردم؟!قطعا بهترین اپیزود مجموعه "آن شب" اپیزود "دختر کش" است! بی نقص نیست ولی برای بهترین بودن بین داستان های "آن شب" اکثر نقض ها را دارا است.
اپیزود "احساسات یک دلقک" و "آل" هم می‌توانست خیلی موفق‌تر باشد اگر طولانی‌تر بود و حس آمیزی قوی‌تری داشت.
درواقع اپیزود‌ها درحدی که برای یک بازتاب درست از داستان و شخصیت‌ها کافی است ادامه‌دار نبودند!
علت این‌که چرا همه اپیزود‌ها از سه بخش تشکیل شده است را درک می‌کنم ولی معنایی که هر داستان قرار است برساند متفاوت است پس مدت زمان متفاوتی را نیاز دارد که داستان خود را برای خواننده تعریف کند!
قطعا اپیزود "آل" و "پارادوکس" هر کدام به دلایل متفاوت باید طولانی‌تر باشد!
حال که بحث اپیزود "پارادوکس" شد باید بگویم به عنوان یک خواننده درکی از اتفاقاتش نداشتم!
یک‌هو بازی عوض شد و آن ماشین و آن‌همه پز مربوط به شخص دیگری بود و کات داستان تمام شد!
البته به عنوان منتقد هدف و علت وجود آن اپیزود را درک می‌کنم ولی قطعا هر خواننده‌ای نمی‌تواند به سادگی آن را درک کند!
قلم نویسنده قطعا خوب است ولی هنوزم نیاز به تجربه دارد تا بهتر شود.
در اپیزود حساسی مثل "آل" و "میم درست مثل مادر" نویسنده باید حرفه‌ای‌تر عمل کند و بعضی چیزها را طوری به تصویر بکشد که آن‌قدر که احتیاج است خواننده را به اوج احساس ببرد!
اسم اشاره به یک شب خاص دارد که قطعا انتظار می‌رود یک شب خاص محور توجه باشد!
ولی در اپیزود ها نویسنده فقط یک گوشه یا به عبارتی صحنه پایانی را در شبی خاص نمایش داده بود و ادامه اصلی دیگر داستان در روزها و شب ها بود که این هم جنبه های خوب دارد هم بد.
جنبه‌ی خوب آن خوراندن آن به درک خواننده است و جنبه‌ی بد انتظاری که از اسم می‌رود را کاملا برآورده نمی‌کند!
بهتر است نویسنده کمی بیشتر اتفاقات را در یک شب متمرکز کند و در باقی روزها به اتفاقات مکمل‌تری بپردازد.
کلمه شب کمی به نظر کلیشه می‌آید ولی ایرادی ندارد، اسم اپیزود ها جالب بود ولی درحدی جذاب نبود که ذهن خواننده را به چالش بکشد و خواننده تشنه به دنبال اسم، داخل داستان باشد!
راستش نقش کلمه‌ی "درست" را در اسم "میم درست مثل مادر" را نفهمیدم!
"درست" یک پیشوند اضافه است و اسم را بی دلیل طولانی می‌کند!
سیر داستان سریع‌تر از حد کافی بود و نویسنده در نوشتن عجله کرده بود!
راستش ایده های برگزیده شده جالب بودند و از آن گونه ایده‌ها که قطعا در دنیای واقعی متوجه آن هستیم ولی دیگر برایمان عادی شده، "آن شب" به ما یاد آوری کرد که قبل قضاوت افرادی مثل شخصیت داستان "آل" دو بار فکر کنیم.
البته چیز هایی وجود دارد که می‌تواند داستان "آل" را مورد انتقاد شدید یا به عبارتی دیس قرار بدهد.
از جمله آن‌ها، بچه‌دار شدنش است. بهتر است این‌کار اشتباه باشد یا حداقل مقصدی داشته باشد زیرا طبق چند فرضیه اثبات شده در آن گونه مکان‌ها خود شخص یا صاحب آن‌جا قطعا از به وجود آمدن هر گونه اشتباه این‌چنینی جلو‌گیری می‌کند و حتی در صورت بروز، حتی اگر از آن شخص دیگر برایش فایده‌ای نداشته باشد هم آن کودک را به هر شکل ممکن حذف می‌کنند!
بهتر است نویسنده‌ی عزیز بیشتر روی داستانش کار کند.
این قضیه درمورد اپیزود های دیگر هم صدق می‌کند. به هرحال اطلاعات جزئی‌تری را در اختیار خواننده باید قرار بگیرد تا حداکثر فرضیه‌ها را نقض کند.
یک مثال دیگر اپیزود اول است که اولا کشتن انسانی به این صورت نیازمند این است که فرد بیمار باشد یا حداقل در این کار تجربه‌دار؛ اگر شخصیت بیمار است بهتر است تاثیر آن روی رابـ*ـطه‌اش با آن دختر هم اثر بگذارد و اگر نه نویسنده دلایل بیشتری را بازتاب کند.
بعد هم‌که سهل انگاریش درمورد ری‌اکشن آن دختر و آن صدای مشکوک بعدش و... کمی دور از تجربه‌ی 15 قتل است.
کمی درمورد علائم نگارشی ضعیف عمل شده بود و گاهی اشکالات تایپی از روانی متن کم می‌کرد.

با توجه به این‌که نویسنده می‌داند چه از نوشته‌اش می‌خواهد با رفع نقض های اشاره شده در نقد من و همکارم می‌تواند نوشته‌ای کم نقض‌تر را ارائه دهد.
با تشکر از انتقاد پذیری شما
LIDA
کادر نقد رمان 98


داستان کوتاه مجموعه آن شب | محمد زارعی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: حنانه سادات میرباقری، MĀŘÝM، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

نازپری احمدی

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
30/1/21
ارسال ها
232
امتیاز واکنش
2,369
امتیاز
178
زمان حضور
9 روز 54 دقیقه
به نام خالق لوح و قلم

تاریخ نقد:پانزدهم تیرماه هزاروچهارصد


نویسنده: محمد زارعی

منتقد: نازپری احمدی


نقادی و ارزیابی به معنای تحقیر نمودن و نابود ساختن انرژی دیگران نیست، نقادی بسیار خوب است، اگر آن را مایه‌ی شهرت خود ندانیم؛

"حکیم ارد بزرگ"

انتقاد سازنده، انتقادی است که با مبانی و اصول درست به منظور پيشرفت و بهبود کارها انجام می‌گیرد

خب، قبل از شروع خسته نباشید می‌گم به استاد زارعی عزیز و امیدوارم تا آخر مجموعه‌ی آن‌شب همین‌طور پر قدرت و پر انرژی ادامه بدید؛

مجموعه‌ی آن‌شب یک مجموعه‌ی داستان کوتاه و آموزنده است که با شروع هر اپیزود و آغاز هر فصل یک داستان جدید از زندگی افراد مختلف را در شرایط و قشرهای متفاوت شرح می‌دهد، داستان‌هایی که مخاطب را بیش از پیش درگیر روندِ ماجرا می‌کند و این از ذوق و استعداد نویسنده نشات می‌گیرد.

ایده‌ی فلش فورواردها و فلش بک‌ها، "به قول معروف آنچه گذشت‌"هایی که به پارت قبل زده می‌شد، واقعا جذاب و نو بود و بنده تا به حال چنین ایده‌ای رو توی هیچ رمان یا مجموعه‌ی داستانی ندیده بودم و این مورد نیز ابتکاری نو در نوشتن ‌داستان‌ و یا رمان‌ هست و امتیاز مثبتی را به همراه دارد.

یک داستان خوب و جذاب باید مخاطب را وادار به مطالعه و اندیشه کند، یعنی مخاطب بعد از پایان هر اپیزود با فکر و اندیشه و تامل بیشتر به نکات ریز داستان دقیق شود تا هدف نویسنده را از نگارش هر قسمت از مجموعه داستان متوجه شود، که در این مرحله نیز نویسنده با دانش و آگاهی کامل موفق شده بود تا به راحتی مخاطب را به چالش بکشد.

یک کار جذاب باید مخاطب را تا آخر مسیر داستان با خود همراه کند، به طوری که مخاطب در اواسط داستان از مطالعه‌ی اثر منصرف نشود، خوشبختانه مجموعه‌ی آن‌شب مخاطب را تا لحظه‌ی آخر با خود همراه می‌کرد، بدون این‌که مخاطب لحظه‌ای از مطالعه‌ی داستان خسته و یا دلزده شود.

به جرات می‌توانم بگویم ایده‌های مختص به هر اپیزود، بکر و ناب بودند و همین امر باعث می‌شد مخاطب برای اپیزود بعدی و دانستن ماجرای بعدی کنجکاو تر و مشتاق‌تر شود.

توصیفات هر اپیزود به طور عالی و بی کم و کاست در قالب یک داستان "کوتاه" روایت شده بود و هیچ کمبودی در توصیفات و فضاسازی داستان احساس نمی‌شد.

اسم و ژانر داستان مطابق با مجموعه‌ی آن‌شب ‌می‌باشد چون به طور کلی تمامی اپیزودها به یک شب ناخوشایند ختم می‌شدند.

سیر داستان به عنوان یک مجموعه داستان کوتاه، متعادل است و نویسنده به خوبی توانسته احساسات را به‌جا و بی‌کم و کاست توصیف کند و همچنین فضاسازی را به صورت دقیق برای مخاطب به تصویر بکشد و روایت داستان را به موقع و بی هیچ مطلب اضافه‌ای به اتمام برساند.

لحن رمان به صورت ادبی بود و مکالمه‌ها به صورت محاوره‌ای بیان شده بودند، به منولوگ‌ها و دیالوگ‌ها دقت شده بود و این مورد هم از نظر بنده در نوشتن بسیار مهم است و باید به دقت روی این مسائل توجه کرد.

اگر با دقت و ریزبینانه به تحلیل هر اپیزود بپردازیم، هدف نویسنده در لابه‌لای جملات و روایت داستان به وضوح دیده می‌شود،

به طور مثال در اپیزود دخترکش نویسنده بر روی کاراکتر سوران تاکید بسیاری کرده است!
چرا؟!
سوران پسری جذاب و مهربان است ولی با باطنی درنده!
نویسنده در اینجا به این مسئله تاکید کرده که هر قاتل و یا شخصیت منفی حتما نباید ظاهری غلط اندازی داشته باشد، شاید مورد اعتماد ترین افراد اطرافمان‌هم شخصیتی پنهان دارند که کاملا با خود واقعیشان متفاوت است و نباید صرفا به دلیل ظاهر بی نقص به هر کسی اعتماد کرد!

در اپیزود‌پارادوکس نویسنده طعنه زده به دروغ‌ها و ارتباطات امروزی و اینکه چرا برای بزرگ جلوه دادن شخصیت خود باید به دروغ های عجیب و غریب و غیر قابل باور متوسل شویم؟! شخصیت واقعی خودمان چه ایرادی دارد؟!

در اپیزود احساسات یک دلقک به احساسات شخصی پرداخته شده که زیر نقابی از شادی، دنیایی از تنهایی و غم و قلبی شکسته را پنهان ساخته، برای شادی مردم نقش یک آدم شاد را بازی می‌کند و مردم با شادی به حرکات او چشم می‌دوزند ولی غافل هستند از اینکه او نیز می‌تواند دنیایی از خستگی و درد را به دوش بکشد.
و اما نامه‌ی آخر پری داستان به دلقک!
شاید نویسنده مطلبی مهم را در لابه‌لای نامه‌ی عاشقانه پری برای مخاطبین خود گوش زد کرده است!

در اپیزود میم مثل مادر نویسنده به مشکل عمده‌ی جامعه که دیو منفور اعتیاد است پرداخته، و داستان پسربچه‌‌ای کم سن و سال و مادرش را روایت می‌کند که شاید روزانه هزاران بار از کنار چنین اشخاصی گذر می‌کنیم و به کارهای شخصی و دغدغه‌های بی مورد زندگی می‌پردازیم، ولی غافلیم از اینکه شاید جایی کودکی با جسه‌ای کوچک مقابل مشکلاتِ بزرگ، مردانه ایستاده!

و در اپیزود آل قصه‌ی تلخ زندگی زنی را به تصویر می‌کشد که برای درست کردن سرنوشت تلخش جنگیده است و امروز بعد از سال‌ها ایستادگی در مقابل مشکلات و بد بیاری‌های زندگی همه او را موجودی منفور به اسم آل می‌شناسند!

سخن پایانی:
به طور کلی مجموعه‌ی آن‌شب، شامل داستان‌هایی است از بطن جامعه، مجموعه‌ای از واقعیات تلخ اجتماعات امروزی که برای آگاهی دادن به قشر نوجوان و جوان در قالب یک مجموعه‌ی داستان کوتاه نگارش شده است.

مطالعه‌ی این اثر را به تمامی شما عزیزان توصیه می‌کنم!



:گل:خسته نباشید و قلمتون سبز استاد:گل:


داستان کوتاه مجموعه آن شب | محمد زارعی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • گریه‌
  • عالی
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Z.A.H.Ř.Ą༻، MĀŘÝM و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا