- عضویت
- 7/6/21
- ارسال ها
- 20
- امتیاز واکنش
- 326
- امتیاز
- 118
- سن
- 16
- زمان حضور
- 2 روز 19 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
سری به سمت چهره بیبی تکان دادم و گفتم:
- بیبی جون ما خیلی خوشحالیم که تونستیم بهتون کمک کنیم و عذر خواهی هم لطفاً نکنید، شما بزرگ ما هستید و احترام بهتون واجب.
تارا در ادامه پاسخ من، نجوا کرد:
- بیبی اگر ما الان بریم فردا صبح باز مزاحم تون میشیم.
بیبی لبخند ریزی زد و نجوا کرد:
- شما مراحمید عزیزان، خوش حال هم میشم فردا ببینم...
- بیبی جون ما خیلی خوشحالیم که تونستیم بهتون کمک کنیم و عذر خواهی هم لطفاً نکنید، شما بزرگ ما هستید و احترام بهتون واجب.
تارا در ادامه پاسخ من، نجوا کرد:
- بیبی اگر ما الان بریم فردا صبح باز مزاحم تون میشیم.
بیبی لبخند ریزی زد و نجوا کرد:
- شما مراحمید عزیزان، خوش حال هم میشم فردا ببینم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان آسمان زندگی ما روشن است | zareyan کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com