- عضویت
- 11/3/21
- ارسال ها
- 1,870
- امتیاز واکنش
- 19,816
- امتیاز
- 373
- سن
- 19
- محل سکونت
- ته قلب فاطیم:)❤️
- زمان حضور
- 76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
قصه ای کودکانه و آموزنده درباره بدجنسی
عنکبوت گرسنه و لاک پشت یک افسانه آفریقایی است. مردم آفریقا افسانه ها قصه های بسیار زیبایی دارند. بیشتر قصه ها ی آنها پر از حرف ها و پیام های ارزشمند اسست.
قصه شب “عنکبوت گرسنه و لاک پشت”: عنکبوت همیشه گرسنه بود. همه مردم دهکده از اشتهای او خبر داشتند. عنکبوت حریص هم بود و همیشه بیش از آنچه سهمش بود، می خواست. برای همین مردم سعی می کردند از او دوری کنند.
روزی، بیگانه ای به نام لاک پشت به سراغ عنکبوت آمد. لاک پشت از خانه اش خیلی دور شده بود و تمام روز زیر آفتاب داغ راه رفته بود. او خسته و گرسنه بود. عنکبوت مجبور شد لاک پشت را به خانه اش دعوت کند و برایش آب و غذا بیاورد. عنکبوت از این کار بیزار بود. اما می دانست اگر در برابر مسافری خسته و گرسنه مهمان نواز نباشد، همه ی مردم پشت سرش حرف خواهند زد.
بدجنس بودن
پس به لاک پشت گفت:”برای اینکه پاهایت را بشویی، در چشمه آب هست. اگر این راه را بگیری و بروی به آنجا می رسی. تا برگشتن تو، من هم شام را حاضر می کنم.”
لاک پشت راهی را که عنکبوت نشان داده بود، در پیش گرفت و به چشمه رسید و پاهایش را شست و به خانه عنکبوت برگشت، اما وقتی به خانه عنکبوت رسید، دوباره پاهایش از خاک پوشیده شده بود.
عنکبوت غذای خوشمزه درست کرده بود. لاک پشت که از طلوع خورشید چیزی نخورده بود با دیدن غذا خیلی خوشحال شد، اما عنکبوت با نارضایتی به پاهای لاک پشت نگاه کرد.
منبع :سرسره
عنکبوت گرسنه و لاک پشت یک افسانه آفریقایی است. مردم آفریقا افسانه ها قصه های بسیار زیبایی دارند. بیشتر قصه ها ی آنها پر از حرف ها و پیام های ارزشمند اسست.
قصه شب “عنکبوت گرسنه و لاک پشت”: عنکبوت همیشه گرسنه بود. همه مردم دهکده از اشتهای او خبر داشتند. عنکبوت حریص هم بود و همیشه بیش از آنچه سهمش بود، می خواست. برای همین مردم سعی می کردند از او دوری کنند.
روزی، بیگانه ای به نام لاک پشت به سراغ عنکبوت آمد. لاک پشت از خانه اش خیلی دور شده بود و تمام روز زیر آفتاب داغ راه رفته بود. او خسته و گرسنه بود. عنکبوت مجبور شد لاک پشت را به خانه اش دعوت کند و برایش آب و غذا بیاورد. عنکبوت از این کار بیزار بود. اما می دانست اگر در برابر مسافری خسته و گرسنه مهمان نواز نباشد، همه ی مردم پشت سرش حرف خواهند زد.
بدجنس بودن
پس به لاک پشت گفت:”برای اینکه پاهایت را بشویی، در چشمه آب هست. اگر این راه را بگیری و بروی به آنجا می رسی. تا برگشتن تو، من هم شام را حاضر می کنم.”
لاک پشت راهی را که عنکبوت نشان داده بود، در پیش گرفت و به چشمه رسید و پاهایش را شست و به خانه عنکبوت برگشت، اما وقتی به خانه عنکبوت رسید، دوباره پاهایش از خاک پوشیده شده بود.
عنکبوت غذای خوشمزه درست کرده بود. لاک پشت که از طلوع خورشید چیزی نخورده بود با دیدن غذا خیلی خوشحال شد، اما عنکبوت با نارضایتی به پاهای لاک پشت نگاه کرد.
منبع :سرسره
قصه عنکبوت گرسنه و لاک پشت
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com