- عضویت
- 11/3/21
- ارسال ها
- 1,870
- امتیاز واکنش
- 19,816
- امتیاز
- 373
- سن
- 19
- محل سکونت
- ته قلب فاطیم:)❤️
- زمان حضور
- 76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
قصه ای کودکانه و آموزنده درباره خوبی کردن
تونس کشوری در شمال قاره آفریقاست. بیشتر مردم تونس را عربها تشکیل می دهند، ولی اقلیتهای بربر و اروپایی نیز در آن زندگی می کنند. حکومت این کشور جمهوری است و بیشتر مردم نیز مسلمان هستند. زبان رایج عربی است و با خط عربی نوشته می شود. پایتخت این کشور تونس نام دارد.
قصه شب “گل نیلوفر مهربان و هفت جواهر رنگین کمان”: کنار جنگل سرسبزی، جویباری بود و کنار آن جویبار، گل نیلوفری سبز شده بود. گل نیلوفر هر روز صبح یکی از گل هایش را باز می کرد و به دوستانش که خروس، غازسفید، اردک خال خالی بودند سلام می کرد.
آن روز از آسمان باران زیادی بارید. هوا پشت سر هم صاف و ابری می شد. وقتی باران تمام شد، آسمان خیلی قشنگ و تمیز شد. در همان وقت رنگین کمان زیبایی مثل یک پارچه ی ابریشمی سحرآمیز در آسمان پیدا شد.
نیکویی
گل نیلوفر از قطره های بارانی که روی گلبرگ هایش نشسته بود شاد و سرحال بود. به همین خاطر با خوشحالی سرش را بالا گرفت و یکی از گلهایش را باز کرد. وقتی نگاهش به آسمان افتاد، رنگین کمان را دید. از خوشحالی لبخندی زد و به رنگین کمان سلام کرد. در همان وقت ملکه ی رنگین کمان پیش گل نیلوفر آمد و گفت:”صبح به خیر گل نیلوفر. بگو ببینم تو می دانی رنگین کمان چند رنگ دارد؟ می توانی آنها را بشماری و به من بگویی؟”
منبع :سرسره
تونس کشوری در شمال قاره آفریقاست. بیشتر مردم تونس را عربها تشکیل می دهند، ولی اقلیتهای بربر و اروپایی نیز در آن زندگی می کنند. حکومت این کشور جمهوری است و بیشتر مردم نیز مسلمان هستند. زبان رایج عربی است و با خط عربی نوشته می شود. پایتخت این کشور تونس نام دارد.
قصه شب “گل نیلوفر مهربان و هفت جواهر رنگین کمان”: کنار جنگل سرسبزی، جویباری بود و کنار آن جویبار، گل نیلوفری سبز شده بود. گل نیلوفر هر روز صبح یکی از گل هایش را باز می کرد و به دوستانش که خروس، غازسفید، اردک خال خالی بودند سلام می کرد.
آن روز از آسمان باران زیادی بارید. هوا پشت سر هم صاف و ابری می شد. وقتی باران تمام شد، آسمان خیلی قشنگ و تمیز شد. در همان وقت رنگین کمان زیبایی مثل یک پارچه ی ابریشمی سحرآمیز در آسمان پیدا شد.
نیکویی
گل نیلوفر از قطره های بارانی که روی گلبرگ هایش نشسته بود شاد و سرحال بود. به همین خاطر با خوشحالی سرش را بالا گرفت و یکی از گلهایش را باز کرد. وقتی نگاهش به آسمان افتاد، رنگین کمان را دید. از خوشحالی لبخندی زد و به رنگین کمان سلام کرد. در همان وقت ملکه ی رنگین کمان پیش گل نیلوفر آمد و گفت:”صبح به خیر گل نیلوفر. بگو ببینم تو می دانی رنگین کمان چند رنگ دارد؟ می توانی آنها را بشماری و به من بگویی؟”
منبع :سرسره
قصه گل نیلوفر مهربان و هفت جواهر رنگین کمان
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com