- عضویت
- 11/3/21
- ارسال ها
- 1,870
- امتیاز واکنش
- 19,816
- امتیاز
- 373
- سن
- 19
- محل سکونت
- ته قلب فاطیم:)❤️
- زمان حضور
- 76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
قصه ای کودکانه و آموزنده درباره شایعه
هندوستان سرزمین بزرگی است که در قاره آسیا قرار گرفته است. در این کشور دین های مختلفی مانند هندویی، بودایی، اسلام، مسیحیت، یهودیت، سیک، زرتشتی و … پیروان بسیاری دارد. همه ی این مردم با دین ها و زبان های مختلف در کنار هم در صلح و صفا زندگی می کنند. واحد پول کشور هندوستان روپیه است.
قصه شب “فرار حیوان ها”: یکی بود، یکی نبود. در جنگلی که پر از درختهای نارگیل بود، خرگوشی زیر یکی از همین درختها لانه داشت. خرگوش کمی ترسو بود و همیشه با خودش فکر می کرد:”اگر زمین تکه تکه شود، چه کار کنم؟ اگر کوه ها به زمین بیفتند چه کار کنم؟ اگر آسمان نصف شود چه کار کنم؟”
یک روز که خرگوش مشغول همین فکرها بود، یک نارگیل بزرگ تالاپی روی لانه اش افتاد. خرگوش از جا پرید و فکر که زمین تکه تکه شده است و یا کوه ها افتاده اند. او شروع کرد به دویدن و با عجله فرار کرد.
اینم بخون، جالبه! قصه “مادربزرگ عنکبوت”
خرگوش دیگری تا او را دید، پرسید:”چرا فرار می کنی؟”
خرگوش اول جواب داد:”از من چیزی نپرس و فرارکن!”
خرگوش دومی پرسید:”چرا نپرسم؟ چرا فرار کنم؟ بگو چه شده؟” و به دنبال دوستش شروع به دویدن کرد.
خرگوش اول همانطور که می دوید با وحشت گفت:” زمین تکه تکه شده است و کوه ها افتاده اند.”
خرگوش دومی هم با وحشت سرعتش را زیادتر کرد. آنها در راه خرگوش های بسیاری دیدند. وقتی بقیه ی خرگوش ها از ماجرا باخبر شدند، آنها هم به دنبالشان با وحشت دویدند. خرگوش ها دسته دسته فرار می کردند. بعد آهوها، بزهای کوهی، گاوهای وحشی، کرگدن ها، ببرها، فیل ها و زرافه ها به دنبال آنها شروع کردند به دویدن. همه از هم می پرسیدند:”چه شده است؟” و همه جواب می دادند:” زمین تکه تکه شده. آسمان دارد به زمین می افتد و کوه ها دارند کج می شوند.”
شیری که در همان جنگل زندگی می کرد، فرار آنها را دید و پرسید:”چه شده؟” اما هیچکس جوابی نداد. شیر نعره ای کشید و ناگهان همه حیوان ها ایستادند. شیر غرید و گفت:”چه خبر است؟ چرا جوابم را نمی دهید؟ چرا فرار می کنید؟”
منبع :سرسره
هندوستان سرزمین بزرگی است که در قاره آسیا قرار گرفته است. در این کشور دین های مختلفی مانند هندویی، بودایی، اسلام، مسیحیت، یهودیت، سیک، زرتشتی و … پیروان بسیاری دارد. همه ی این مردم با دین ها و زبان های مختلف در کنار هم در صلح و صفا زندگی می کنند. واحد پول کشور هندوستان روپیه است.
قصه شب “فرار حیوان ها”: یکی بود، یکی نبود. در جنگلی که پر از درختهای نارگیل بود، خرگوشی زیر یکی از همین درختها لانه داشت. خرگوش کمی ترسو بود و همیشه با خودش فکر می کرد:”اگر زمین تکه تکه شود، چه کار کنم؟ اگر کوه ها به زمین بیفتند چه کار کنم؟ اگر آسمان نصف شود چه کار کنم؟”
یک روز که خرگوش مشغول همین فکرها بود، یک نارگیل بزرگ تالاپی روی لانه اش افتاد. خرگوش از جا پرید و فکر که زمین تکه تکه شده است و یا کوه ها افتاده اند. او شروع کرد به دویدن و با عجله فرار کرد.
اینم بخون، جالبه! قصه “مادربزرگ عنکبوت”
خرگوش دیگری تا او را دید، پرسید:”چرا فرار می کنی؟”
خرگوش اول جواب داد:”از من چیزی نپرس و فرارکن!”
خرگوش دومی پرسید:”چرا نپرسم؟ چرا فرار کنم؟ بگو چه شده؟” و به دنبال دوستش شروع به دویدن کرد.
خرگوش اول همانطور که می دوید با وحشت گفت:” زمین تکه تکه شده است و کوه ها افتاده اند.”
خرگوش دومی هم با وحشت سرعتش را زیادتر کرد. آنها در راه خرگوش های بسیاری دیدند. وقتی بقیه ی خرگوش ها از ماجرا باخبر شدند، آنها هم به دنبالشان با وحشت دویدند. خرگوش ها دسته دسته فرار می کردند. بعد آهوها، بزهای کوهی، گاوهای وحشی، کرگدن ها، ببرها، فیل ها و زرافه ها به دنبال آنها شروع کردند به دویدن. همه از هم می پرسیدند:”چه شده است؟” و همه جواب می دادند:” زمین تکه تکه شده. آسمان دارد به زمین می افتد و کوه ها دارند کج می شوند.”
شیری که در همان جنگل زندگی می کرد، فرار آنها را دید و پرسید:”چه شده؟” اما هیچکس جوابی نداد. شیر نعره ای کشید و ناگهان همه حیوان ها ایستادند. شیر غرید و گفت:”چه خبر است؟ چرا جوابم را نمی دهید؟ چرا فرار می کنید؟”
منبع :سرسره
قصه فرار حیوان ها
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com