خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سیده کوثر موسوی

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/21
ارسال ها
1,870
امتیاز واکنش
19,815
امتیاز
373
سن
19
محل سکونت
ته قلب فاطیم:)❤️
زمان حضور
76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
قصه ای کوتاه و آموزنده درباره اذیت کردن

قصه شب”چرا دماغ خرس های قطبی سیاه است”: زمستان ها، در قطب، خرس سفید قطبی را نمی شود دید. خرس سفیدی از روی یک تکه یخ به روی تکه یخ دیگری می جهد، مثل این است که باد، یک گلوله برفی را از سویی به سویی می اندازد. اگر کنار دریا بایستد، خرس سفید مثل تپه ای است که برف روی آن را پوشانده است، ولی همه اینها در صورتی است که دماغ خرس قطبی دیده نشود.

اذیت
همه جا سفید است، اما توپ کوچک سیاه رنگی بالا و پایین می رود. این خرس است که می دود. او به خاطر دماغش بیشتر وقت ها گرسنه می ماند، چون همه آن را می بینند و فرار می کنند. می گویند در زمان های گذشته دماغ خرس سفید هم مانند بقیه بدنش سفید بود.
در آن زمان او نه تنها یواشکی خود را به شیر آبی و سگ آبی نزدیک می کرد، بلکه از انسانها هم نمی ترسید. وقتی مردان قطب برای شکار می رفتند، او آهسته به چادرهای آنها نزدیک می شد و زن ها و بچه ها را می ترساند و خوراکی های آنها را هم می دزدید.





منبع :سرسره


قصه چرا دماغ خرس های قطبی سیاه است

 
آخرین ویرایش:

سیده کوثر موسوی

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/21
ارسال ها
1,870
امتیاز واکنش
19,815
امتیاز
373
سن
19
محل سکونت
ته قلب فاطیم:)❤️
زمان حضور
76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
اذیت
همه جا سفید است، اما توپ کوچک سیاه رنگی بالا و پایین می رود. این خرس است که می دود. او به خاطر دماغش بیشتر وقت ها گرسنه می ماند، چون همه آن را می بینند و فرار می کنند. می گویند در زمان های گذشته دماغ خرس سفید هم مانند بقیه بدنش سفید بود. در آن زمان او نه تنها یواشکی خود را به شیر آبی و سگ آبی نزدیک می کرد، بلکه از انسانها هم نمی ترسید. وقتی مردان قطب برای شکار می رفتند، او آهسته به چادرهای آنها نزدیک می شد و زن ها و بچه ها را می ترساند و خوراکی های آنها را هم می دزدید.

سرانجام مردم خسته شدند و تصمیم گرفتند خرس را ادب کنند. روزی تمام صیادان از چادرهای خود بیرون آمدند و دسته جمعی به راه افتادند. خرس آنها را دید که دور می شوند و مثل همیشه تصمیم گرفت سراغ زن و بچه های آنها برود و کمی از ماهی دودی آنها بخورد. هنوز به چادرها نزدیک نشده بود که صیادان با مشعل های سوزان برگشتند و به او حمله کردند. خرس به هر طرف می رفت با آتش و سگهای شکاری رو به رو می شد. بیچاره خرس دزد! تمام بدنش از لکه های سیاه رنگ پوشیده شد.

ولی از همه بدتر آن بود که یکی از شکارچی ها، با مشعلش، دماغ خرس را سوزاند و از همان روز دماغ خرس سیاه شد. خرس به دورترین نقطه قطب فرار کرد. تمام زمستان را آنجا گذراند تا لکه هایش از بین برود. در بهار سال بعد، تمام بدن خرس، سفید شده بود، ولی دماغش همان طور سیاه مانده بود.

اول، خرس نمی فهمید که چرا همه از او فرار می کنند و و نمی تواند چیزی شکار کند. ولی بعد فهمید که همه جانوران، دماغ سیاه او را می بینند! حالا، وقتی خرس سفید می خواهد به جانوران دیگر نزدیک شود، دماغ خود را با پنجه اش می پوشاند. اما از آن به بعد، خرس از انسانها دوری می کند و خوشش نمی آید دور و بر آنها بگردد.

گردآورنده: پریوالوا
مترجم: المیرا لطفی

برگرفته از کتاب “قصه هایی برای خواب کودکان”


منبع :سرسره


قصه چرا دماغ خرس های قطبی سیاه است

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا