دل نوشته حرمان | ronak.a کاربر انجمن رمان ۹۸

ronak.a · 18/9/21

هزار و یک شب دلش گرفته.
هر طرف را میکاود.
هزار و یک جیب خالی.
هزار و یک قلب شکسته
هزار و یک تنها و یتیم.
شهر من قصه گو ندارد
شهرزاد داستان هایش را اتش زد.

ronak.a · 19/9/21

درمانده ایم.
در جریانی که...
شاید هم کمی خسته ایم.
حوض ما مثل همیشه بی رنگ بود.
ماهی قرمز بازیگوش بارش را بسته و جایی برای زندگی ندارد.
شاید او هم خاطراتش مثل کودکی ما که در کوچه پس کوچه های
بازار بزرگ که به دنبال قطره ای رنگ خوشبختی بودیم دفن شده.
شاید هم دیگر آرزویی باقی نمانده...

ronak.a · 19/9/21

تابستان شهر من
حال و هوای ستم دیده ترین فصل خدا را دارد.
ادم هایش برای غم و درد ها و گریه هایشان...
پاییز نمیخواهند.
برگ های سبز هم خیلی وقت است جایش را به تنفر زرد داده.
خش خش استخوان هایمان زیر افتابی که
غروب میکند. خبر از تاریکی میدهد.
میگویند بهار نامه ای گذاشته.
که دیگر نمی اید.
میگوید دلی برای...

ronak.a · 19/9/21

زندانی نبودم.
زندان را ندیدم...
اما میگویند:
-بوی ترس میدهد.
شاید هم بوی یک طلب از جنس کلاه برداری.
شاید هم یک جان از دست رفته به قیمت پس گرفتن رویای کودکی.
و چشم هایی که در حسرت حکم تو خالی طناب های شیطانی میسوزد.
شاید هم زندان های ما پر شده از
بیگناه های گناهکار.
تاوان پس دادن برای باور های...

ronak.a · 19/9/21

از دور که نگاهش میکنم.
پول تو جیبی های مادرش شاید جواب ندهد.
چشم های خسته اش میگفت
چشم های خواهرش دیگر دید درست و حسابی ندارد.
نمیدانم کوچه پس کوچه های ناصر خسرو برایش چه خوابی دیده.
شاید برایش چاره پیدا کند.
شاید هم کمی آنطرف تر
گوشه گوشه خیابان...

ronak.a · 19/9/21

کاش روی در دیوار شهرم شعر های نیما را بنویسند شاید کمی
درد دلم کم بشود:
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه ی رنگ پریده ، خون سرد ؟
هر که با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
قصه ام عشاق را دلخون کند
عاقبت ، خواننده را مجنون کند
آتش عشق است و...

ronak.a · 28/9/21

گوش هایمان را گرفته ایم.
چشم هایمان را چشم بند زدیم.
شاید هم میبینیم و میشنویم و کاری نمیکنیم.
نمیدانم!
شاید هم گم شدن در باتلاق گمراهی راهی جلوی پایمان بگذارد...

ronak.a · 28/9/21

کاش دقیقه ها بمیرند.
کاش ثانیه ها قدم نزند
وقتی کوچه پس کوچه های اینجا...
راهی برای فرار ندارند.

ronak.a · 28/9/21

عجب معمایی شده
حل کردن معمای های حل شده این حوالی...
میگوید حل شده!
شاید فقط روی کاغذ های اداره ای...

ronak.a · 28/9/21

خدایا...
میشود گوشه چشمی به این بیغوله هم بیندازی...
میشود؟
شاید هم نگاه کردی و بنده هایت برایمان کاری نمیکنند.
میگویند تو امتحان میکنی...
ما ماندیم
سر سفره تلخ ترین امتحان...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر فعال انجمن

کاربر فعال انجمن

کاربر فعال انجمن

کاربر فعال انجمن

کاربر فعال انجمن

کاربر فعال انجمن

کاربر فعال انجمن

کاربر فعال انجمن

کاربر فعال انجمن

کاربر فعال انجمن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین