نویسنده این موضوع
بسم الله الرحمن الرحیم
نام رمان: جایی میان رویایم
نویسنده: FaTeMeH QaSeMi کاربر انجمن رمان ۹۸
ناظر: *ELNAZ*
ژانر: عاشقانه، فانتزی
خلاصه:
شبهایم تاریک بود و تار. کابوسهایم جانگداز بود و وهمناک. ز خواب، چو کودک مشتاق بازی واهمه داشتم. روزهایم گرچه روشن بود؛ اما چو کابوسهای شبانه مرا به لرزیدن وا میداشت؛ اما نمیدانم چه شد! روزهایم گویا تنگ و تاریک شده بودند؛ و شبهایم هرچه طولانیتر، دلنشینتر. شب را تا صبح، با نرگس چشمهایت، و لالایی صدایت سر میکردم؛ و صبح را، با کشیدن روی تو و انتظار؛ ولی حسرت گاهی چو طنابی که دور گردن پیچیده شده باشد؛ ذره ذره جانم را ز تنم بیرون میکشید. دوست داشتم به کوتاهی یک لبخند، دستهایت را دردست بفشارم؛ و در میان دستانت پنهان شوم؛ و بویت را به مشامم بکشم.
کاش میشد ز پشتپلکهایم بیرون میآمدی؛ و روبه رویم میایستادی.
وای از دست حسرتهای ناتمام من. وای از دست عشقی بیگانه که مرا اسیر خود کرده.
و وای از دست خوابهای که نه کابوس بودنش پیداست؛ و نه رویا بودنش.
*این رمان اختصاصی انجمن رمان ۹۸ نوشته شده؛ و هرگونه کپی برداری از آن پیگرد قانونی خواهد داشت.
#رمان_جای_میان_رویایم
#فاطمه_قاسمی
نام رمان: جایی میان رویایم
نویسنده: FaTeMeH QaSeMi کاربر انجمن رمان ۹۸
ناظر: *ELNAZ*
ژانر: عاشقانه، فانتزی
خلاصه:
شبهایم تاریک بود و تار. کابوسهایم جانگداز بود و وهمناک. ز خواب، چو کودک مشتاق بازی واهمه داشتم. روزهایم گرچه روشن بود؛ اما چو کابوسهای شبانه مرا به لرزیدن وا میداشت؛ اما نمیدانم چه شد! روزهایم گویا تنگ و تاریک شده بودند؛ و شبهایم هرچه طولانیتر، دلنشینتر. شب را تا صبح، با نرگس چشمهایت، و لالایی صدایت سر میکردم؛ و صبح را، با کشیدن روی تو و انتظار؛ ولی حسرت گاهی چو طنابی که دور گردن پیچیده شده باشد؛ ذره ذره جانم را ز تنم بیرون میکشید. دوست داشتم به کوتاهی یک لبخند، دستهایت را دردست بفشارم؛ و در میان دستانت پنهان شوم؛ و بویت را به مشامم بکشم.
کاش میشد ز پشتپلکهایم بیرون میآمدی؛ و روبه رویم میایستادی.
وای از دست حسرتهای ناتمام من. وای از دست عشقی بیگانه که مرا اسیر خود کرده.
و وای از دست خوابهای که نه کابوس بودنش پیداست؛ و نه رویا بودنش.
*این رمان اختصاصی انجمن رمان ۹۸ نوشته شده؛ و هرگونه کپی برداری از آن پیگرد قانونی خواهد داشت.
#رمان_جای_میان_رویایم
#فاطمه_قاسمی
✺اختصاصی - رمان نسیان وصال | فاطمه قاسمی کاربر انجمن رمان ۹۸
بی تقصیر است و دور از عزیزانش! مقصر نبود و نباید به جای دیگری مجازات میشد. من هم مقصر نبودم. اما اتفاقی بود که افتاده بود. باید تلاشم را میکردم بلند میشدم. او فراموش کرده بود، من که به یاد داشتم!
forum.roman98.com
در حال تایپ رمان جایی میان رویایم | FaTeMeH QaSeMi کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: