خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: در بندِ شیدایی
نویسنده: زمزمه
ژانر‌: عاشقانه، اجتماعی، تراژدی
نام ناظر: The unborn
خلاصه:
زمانی که پدری در کوشک گرفتاری‌ها خمیده می‌شود و نرده‌های آهنی، دستان پینه بسته‌اش را لمس می‌کنند؛ دختران، دربه‌در به دنبال گواهی اثبات بی‌گناهی پدر، دست به هرکاری می‌زنند؛ اما جاده شوربختی باز خود را نشان می‌دهد... .


نقد و بررسی رمان دربندِ شیدایی | Zemzemeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: MaRjAn، Karkiz، LIDA_M و 9 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
به نام حق
نقد رمان در بند شیدایی
«زیاد بخوان، زیاد بنویس و زیاد نوشته‌هایت را بریز دور»
زمزمه‌جان از بچه‌های خوب انجمن است و شاید جوان‌ترین نویسنده‌ی ما باشد؛ اما در عین حال سخت تلاش می‌کند و همین تلاش کارش را ارزشمند می‌کند. و این مهم‌ترین نقطه قوت رمان است! بسیاری از افراد، ایده‌های نابی در سر دارند که شجاعت نوشتن آن‌ها را ندارند.
خواندن رمان در بند شیدایی باعث شد یاد اولین نوشته‌هایم بیفتم؛ شاید حرفه‌ای نباشد، شاید ضعف داشته باشد اما مانندِ نوزادی نوپا و زیباست که کم‌کم شروع به یادگیری چیزهای تازه می‌کند!
علاوه بر اینکه این رمان به مراتب از اولین نوشته‌های من، بهتر نوشته شده بود.
بهتر است به سراغ نقد برویم که ترجیح می‌دهم بگویم آموزش خصوصی و تدریس نکات مهم نویسندگی.
رمان درباره دختری از خانواده‌ای متوسط است که دچار مشکلاتی می‌شوند که شاید سخت‌ترین مشکل، اتهام دزدی به پدر خانواده است؛ این ایده جدید و خوبیست؛ همانطور که در خلاصه و مقدمه به خوبی به آن پرداخته شده بود.
اما در طول داستان، ماجرای دستگیر شدن پدرِ «رستا» خیلی خلاصه تعریف شده بود و جای خالی توصیفات و تعریف وقایع در آن حس می‌شد!
وقایعی از قبیل چگونگی دستگیر شدن، واکنش مادر رستا، جزئیات اتهام دزدی، وقایع دادگاه و غیره.
حتی احساسات خود رستا و خواهرش نیز آنطور که باید و شاید نشان داده نشده بود؛ وقتی خلاصه و مقدمه به آن صورت احساسات مخاطب را تحت تأثیر قرار می‌دهند، مخاطب انتظار دارد این روند اتهام ناحق به پدرِ رستا بیشتر طول بکشد و بیشتر جزئیات داشته باشد!
احساساتِ آراد به مادرِ فوت شده‌اش درست نشان داده شده بود اما بعضی رفتارها و دیالوگ‌ها در متن رمان قابل درک نبودند.
میزان ثروت خانواده آراد هم قابل درک توصیف شده بود و آرام هم شخصیت جالبی داشت؛ اما درباره وضعیت خانواده رستا بهتر بود جزئیات بیشتری ارائه شود.
درباره وضعیت راستین برادر رستا و رامک، اینکه ده ماه از عزیزی که در خارج کشور است بی‌خبر باشی و کاری برای پیداکردنش انجام ندهی قابل قبول نیست! به هرحال سفارت‌خانه‌ها، افراد مورد اعتماد و شماره‌های تماس این وسط کشک نیستند!
اگر خانواده رستا طی این مدت کاری انجام داده‌اند، چرا ذکر نشده؟ و اگر نه چرا کاری نکرده‌اند؟! چگونه می‌توانند راحت به زندگی خود ادامه دهند؟
شخصیت پردازی ضعیف بود؛ یعنی نمی‌شد به راحتی شخصیت‌ها را درک کرد.
هر چه قدر هم که «رامک» روحیه بچه‌گانه‌ای داشته باشد، آنگونه با زن‌عموی خود صحبت نمی‌کند که درنهایت به دعوای عجیب و غریب ختم شود.
سایر شخصیت‌ها هم، ویژگی‌های روحیِ به خصوصی نداشتند؛ پروین به عنوان نامادری شخصیت گنگی داشت و پدر آراد هم قابل درک نبود.
داییِ رستا رفتار عجیبی داشت! نمی‌شد فهمید لوتی است یا کلاً اعصاب ندارد!
صنم هم شخصیتی مشابه رستا داشت و نمی‌شد تفاوت خاصی را میان آن‌ها حس کرد.
شخصیت آرام هم به طرز مشکوکی زیادی مهربان و ساده بود!
بسیاری از اتفاقات در متن رمان، باورپذیری کم و ضعیفی داشتند؛ که بعضی از آن‌ها با اضافه کردن جزئیات می‌توانند باورپذیرتر باشند!
مانند مهمانی‌ای که رامک و صدف رفتند؛ رفتار صنم و رستا به عنوان خواهران بزرگ‌تر، قابل قبول بود اما اتفاقاتی که افتاد طبیعی نبودند و نیاز به جزئیات بیشتری داشتند.
یا بی‌حال شدن رستا مقابل کلانتری و بردنش توسط آراد! خیلی خیلی تخیلی و غیرقابل باور بود!
منظورم این است که وقتی بر فرض یک نفر از شدت ضعف بی‌حال می‌شود، کاری که یک نفر خصوصاً یک پسر جوان انجام می‌دهد، تماس گرفتن با خانواده طرف است نه بردنش به خانه خودش! بهتر است این قسمت را ویرایش کنید.
یا رفتنِ رستا به محل کار پدرش برای به دست آوردن مدرک! وقتی که شما خودِ ماجرای اتهام دزدی را به خوبی ارائه نکرده‌اید، چگونه به سراغ پیدا کردن مدرک برای رفع اتهام می‌روید؟
به علاوه، به دست آوردن مدرک کار یکی دوتا دختر نیست!
نسبت دیالوگ‌ها به مونولوگ‌ها زیاد بود، دیالوگ‌ها هم خام و ناپخته بودند؛ بسیاری از دیالوگ‌ها لزومی نداشت وجود داشته باشند مثل احوال‌پرسی‌ها یا قربان صدقه رفتن‌ها؛ و جای خالی بعضی دیالوگ‌ها حس می‌شد مانند صحبت درباره موضوعات مهمی که در رمان اتفاق می‌افتد.
برای باورپذیری، بگذارید اینگونه بگویم، نویسنده باید تصور کند اتفاقی که در رمان می‌نویسد را برایش تعریف می‌کنند؛ آیا آن را باور می‌کند یا نه؟ یا اگر واقعاً خودش در آن موقعیت قرار بگیرد چنان اتفاق‌هایی می‌افتند یا نه؟
صد در صد اینگونه نیست که بگوییم باید همه چیز مطابق واقعیت باشد! بالاخره نویسندگی یعنی استفاده از قوه تخیل! اما وقتی داریم متنی می‌نویسیم که مخاطبینی قرار است آن را مطالعه کنند، بهتر است تخیل‌مان را به نوعی ارائه کنیم که برای خوانندگانِ رمان قابل درک و قابل حس باشد.
حتی وقتی قرار است اتفاقی را در رمان رقم بزنیم که تاکنون اتفاق نیفتاده، نیاز داریم به گونه‌ای آن را ارائه کنیم که مخاطب بتواند آن را تصور کند.
نکته دیگر، به نظر می‌آید نثر کتابی چندان مناسب نوشتن رمان نیست! نثر عامیانه مناسب‌تر بود اما حالا که با این نثر نوشته شده بهتر است نویسنده بیشتر روی احساسات تمرکز کند تا ارائه سبک خودمانی. البته با نثر کتابی هم می‌توان جَوِ خودمانی را ارائه کرد اما سخت‌تر است.
توصیفاتِ رمان در بعضی قسمت‌ها خوب و کافی بود اما در بعضی قسمت‌های دیگر خلاء توصیفات و جزئیات به خوبی حس می‌شد.
خب به نظر می‌آید که نویسنده قصد دارد اتفاقاتی در رمان رقم بزند که به ژانر عاشقانه مربوط می‌شود؛ و پیشنهاد می‌شود نکاتی که گفته شد را در ادامه حفظ کند تا این روند به خوبی انجام شود.
در کل می‌توان گفت ایده‌های کلیِ رمان، جدید و جذاب بودند اما شخصیت پردازی، باورپذیری، دیالوگ‌ها و توصیفات جای کار بیشتر دارد.
دو توصیه کلی به نویسنده داریم، یک اینکه حتماً حتماً نوشته‌های خود را بازخوانی و ویرایش کند؛ در فواصل مختلف زمانی! یعنی حتماً هرماه نوشته‌های خود را بخواند و با ماه قبل مقایسه کند.
دوم اینکه زیاد مطالعه کند؛ برای یک نویسنده هیچ چیز مثل زیاد خواندن مفید و کارآمد نیست!
موفق و موید باشید.

سپاس از نقدپذیری شما
آفسا، تیم نقد انجمن رمان 98


نقد و بررسی رمان دربندِ شیدایی | Zemzemeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: MaRjAn، Ryhwn، زینب نامداری و 10 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
به نام خالق قلم

قبلا وقتی می‌خواستم رمانی را بخوانم ابتدا به نام نویسنده و سابقه‌اش نگاه می‌کردم؛ اما حال سعی می‌کنم هر رمانی را و در هر ژانری بخوانم. از دل نوشته هایی که به نظر ساده می‌آید، خیلی چیزها می‌توان یافت کرد.
رمان دربند شیدایی رمانی است که با کمی تغییرات جزئی می‌توان به زیبایی رابـ*ـطه دختر و پدری را بیان کرد. یک موضوع اجتماعی فوق‌العاده زیبا.
نمی‌گویم ایده تکراری است؛ چون به نظر من همه ایده‌ها تکراری هستند و هیچ ایده‌ای نیست که به ذهن کسی نیامده باشد. مهم نوع دیدی است که نویسنده از آن بهش نگاه می‌کند. مهم خلاقیتی است که به کار می‌رود.
نشان دادن روابط پدر_دختری می‌تواند یک ایده بسیار جذاب و خواندنی باشد؛ اما به شرطی که از کلیشه ها کم کنیم. گفتم مهم نیس ایده ای که دارید قبلا نوشته شده باشد؛ اما یک شرط دارد. نباید اتفاقات تکراری را در داستان وارد کنیم. بعد از خواندن پارت دادگاه که رستا به التماس آراد افتاد، حدس زدم احتمالا با آراد ازدواج خواهد کرد و تنفر و بعد عشق. هرچند ممکن است شخصیت جدیدی به داستان اضافه شود که حدس من را از بین ببرد. همچنین دعوایی که در خانه سیف‌الله بود به قول خودمان کمی زیادی پیازداغ را زیاد کرده بودید که دیالوگ های زیاد آن پارت ها و بدون توصیفاتش باعث شده بود از زیبایی رمان کاسته شود.
یه پیشنهاد دوستانه. خیلی زود از زبان رستا به زبان آراد تغییر شخصیت دادید. من هنوز با شخصیت دخترک ارتباط نگرفته بودم که درگیر ماجراها شدیم. یکم زود وارد ماجرای اصلی شدید. پیشنهاد می‌کنم کمی بیشتر وقت روی شخصیت پردازی بزارید.
اگر مختصری از ویژگی‌های ریز هر کدام از شخصیت‌های اصلی‌، به اضافۀ اطلاعات کلی خلاصۀ زندگینامۀ آنها را پیش خودتون داشته باشید، موقع نوشتن داستان کمکتون می‌کند. چون باید حداقل ده بیست نکتۀ زنده و ملموس راجع به اشخاص در ذهنت باشد، تا نکته‌‌ای را در داستان راجع به آن‌ها آشکار کنی.
سه ژانر عاشقانه تراژدی و همین طور اجتماعی. فعلا نمی‌شود درباره شان نظری داد؛ چون معلوم است رمان هنوز به جاهای اوج و اصلی خود نرسیده است.
قلم زیبا و روان و البته ملموس نویسنده باعث شده بود رمان دلنشین شود. حداقل من به عنوان خواننده از قلمتان بسیار خوشم آمد و مطمئنم به مرور زمان و تمرین قلمتان پخته تر و زیباتر می‌شود.
بین دیالوگ ها و مونولوگ ها همیشه با تعادلی وجود داشته باشد که یکی از مهمترین اصل های رمان نویسی است. مونولوگ‌ها در پارت های ابتدایی خوب بود اما هر چه پیش تر میرفتیم من بیشتر دیالوگ به چشمم می‌خورد. این کمی حوصله سر بر است. میتونید با اضافه کردن مونولوگ‌های زیبا و کم کردن دیالوگ ها سطح رمان رو بالاببرید.
فکر میکنم رابـ*ـطه راستین و رستا با کمی ظریف کاری بیشتر زیبا تر می‌شود. رابـ*ـطه خواهر و برادری که پشت هم هستند و تمام تلاششان را برای بیرون آوردن پدرشان از زندان می‌کنند. به نظرم شما می‌تونید با کار روی شخصیت رستا که هم خواهر خوبی برای راستین باشه و همچنین دختری مسئولیت پذیر باشد و همچنین اضافه کردن ویژگی هایی منحصر به فرد مخصوص رستا رمان را به اوج خود ببرید.
فضاسازی رمان، کمی جای کار دارد. به خصوص توصیفات چهره و مکان. من بیشتر رمان دیالوگ دیدم که این باعث شده بود همان طور هم که گفتم، خیلی زود وارد روند رمان شویم و نتوانیم به خوبی با شخصیت‌ها ارتباط بگيريم.
هر چند فکر می‌کنم رمان اولتان باشد نه؟ اگر کار اول است که واقعا جای تحسین دارید و مطمئنم اگر به تلاش و همین طور نوشتن زیاد ادامه بدهید، رمان های بعدی تان مطمئناً عالی و زیباتر می‌شود.
در کل رمان دربند شیدایی رمانی با ایده پردازی و خلاقیت متوسط و قلم ملموس و زیبا میتوان در نظر گرفت که با کمی تغییرات در شخصیت سازی، کم کردن دیالوگ‌ها و همچنین خلاقیت بیشتر می‌توان رمان را به سطح عالی تبدیل کرد.

نیمچه نظر و نقد دوست قدیمی آشنا :boonb:
ان‌شالله دیدن موفقیت های بیشتر و توی اوج بودنت عزیزجان.


نقد و بررسی رمان دربندِ شیدایی | Zemzemeh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: MaRjAn، Whisper، Ryhwn و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا