به نام خالق قلم
قبلا وقتی میخواستم رمانی را بخوانم ابتدا به نام نویسنده و سابقهاش نگاه میکردم؛ اما حال سعی میکنم هر رمانی را و در هر ژانری بخوانم. از دل نوشته هایی که به نظر ساده میآید، خیلی چیزها میتوان یافت کرد.
رمان دربند شیدایی رمانی است که با کمی تغییرات جزئی میتوان به زیبایی رابـ*ـطه دختر و پدری را بیان کرد. یک موضوع اجتماعی فوقالعاده زیبا.
نمیگویم ایده تکراری است؛ چون به نظر من همه ایدهها تکراری هستند و هیچ ایدهای نیست که به ذهن کسی نیامده باشد. مهم نوع دیدی است که نویسنده از آن بهش نگاه میکند. مهم خلاقیتی است که به کار میرود.
نشان دادن روابط پدر_دختری میتواند یک ایده بسیار جذاب و خواندنی باشد؛ اما به شرطی که از کلیشه ها کم کنیم. گفتم مهم نیس ایده ای که دارید قبلا نوشته شده باشد؛ اما یک شرط دارد. نباید اتفاقات تکراری را در داستان وارد کنیم. بعد از خواندن پارت دادگاه که رستا به التماس آراد افتاد، حدس زدم احتمالا با آراد ازدواج خواهد کرد و تنفر و بعد عشق. هرچند ممکن است شخصیت جدیدی به داستان اضافه شود که حدس من را از بین ببرد. همچنین دعوایی که در خانه سیفالله بود به قول خودمان کمی زیادی پیازداغ را زیاد کرده بودید که دیالوگ های زیاد آن پارت ها و بدون توصیفاتش باعث شده بود از زیبایی رمان کاسته شود.
یه پیشنهاد دوستانه. خیلی زود از زبان رستا به زبان آراد تغییر شخصیت دادید. من هنوز با شخصیت دخترک ارتباط نگرفته بودم که درگیر ماجراها شدیم. یکم زود وارد ماجرای اصلی شدید. پیشنهاد میکنم کمی بیشتر وقت روی شخصیت پردازی بزارید.
اگر مختصری از ویژگیهای ریز هر کدام از شخصیتهای اصلی، به اضافۀ اطلاعات کلی خلاصۀ زندگینامۀ آنها را پیش خودتون داشته باشید، موقع نوشتن داستان کمکتون میکند. چون باید حداقل ده بیست نکتۀ زنده و ملموس راجع به اشخاص در ذهنت باشد، تا نکتهای را در داستان راجع به آنها آشکار کنی.
سه ژانر عاشقانه تراژدی و همین طور اجتماعی. فعلا نمیشود درباره شان نظری داد؛ چون معلوم است رمان هنوز به جاهای اوج و اصلی خود نرسیده است.
قلم زیبا و روان و البته ملموس نویسنده باعث شده بود رمان دلنشین شود. حداقل من به عنوان خواننده از قلمتان بسیار خوشم آمد و مطمئنم به مرور زمان و تمرین قلمتان پخته تر و زیباتر میشود.
بین دیالوگ ها و مونولوگ ها همیشه با تعادلی وجود داشته باشد که یکی از مهمترین اصل های رمان نویسی است. مونولوگها در پارت های ابتدایی خوب بود اما هر چه پیش تر میرفتیم من بیشتر دیالوگ به چشمم میخورد. این کمی حوصله سر بر است. میتونید با اضافه کردن مونولوگهای زیبا و کم کردن دیالوگ ها سطح رمان رو بالاببرید.
فکر میکنم رابـ*ـطه راستین و رستا با کمی ظریف کاری بیشتر زیبا تر میشود. رابـ*ـطه خواهر و برادری که پشت هم هستند و تمام تلاششان را برای بیرون آوردن پدرشان از زندان میکنند. به نظرم شما میتونید با کار روی شخصیت رستا که هم خواهر خوبی برای راستین باشه و همچنین دختری مسئولیت پذیر باشد و همچنین اضافه کردن ویژگی هایی منحصر به فرد مخصوص رستا رمان را به اوج خود ببرید.
فضاسازی رمان، کمی جای کار دارد. به خصوص توصیفات چهره و مکان. من بیشتر رمان دیالوگ دیدم که این باعث شده بود همان طور هم که گفتم، خیلی زود وارد روند رمان شویم و نتوانیم به خوبی با شخصیتها ارتباط بگيريم.
هر چند فکر میکنم رمان اولتان باشد نه؟ اگر کار اول است که واقعا جای تحسین دارید و مطمئنم اگر به تلاش و همین طور نوشتن زیاد ادامه بدهید، رمان های بعدی تان مطمئناً عالی و زیباتر میشود.
در کل رمان دربند شیدایی رمانی با ایده پردازی و خلاقیت متوسط و قلم ملموس و زیبا میتوان در نظر گرفت که با کمی تغییرات در شخصیت سازی، کم کردن دیالوگها و همچنین خلاقیت بیشتر میتوان رمان را به سطح عالی تبدیل کرد.
نیمچه نظر و نقد دوست قدیمی آشنا
انشالله دیدن موفقیت های بیشتر و توی اوج بودنت عزیزجان.