خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
ز خورشید دانش چو پرتو گرفت ✴ هیولای جان صورت نو گرفت

چنان چون که تن زنده گردد به جان ✴ به دانش فروزند جان و روان

یکی گل در این نغز گل زار نیست ✴ که چیننده را ز آن دو صد خار نیست

گهی قیرگون. گه چو روشن چراغ ✴ جز این دو. جهان را دگر کار نیست

آن جا که تشریف و هنر نبوند جفت یکدگر ✴ ویران شود آن بوم و بر. دشمن بر آن کشور زند

ابلیس چون شد ده کیا. آتش زند در روستا ✴ شد روستا یاجوج را. هم سدش اسکندر زند

اجل آفتاب است ما شبنمیم ✴ چو او بردمد. ما گسسته دمیم

از کشتن و درویدن. آباد بود کیهان

از هرچه بگذری. سخن دوست خوش تر است ✴ از یار ناز خوش تر و از من نیازها

افراد بشر یک سر در اصل برابر دان ✴ نه زر خلاصی تو. نه اوست نفایه کان


جملات ادیب پیشاوری

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر پشه بگریزد از تندباد ✴ نباید زبان ملامت گشاد

اگر گرد بالا رود بر اثیر ✴ همان گرد دانش. نه مشک و عبیر

بترس از سگی کو کند روبهی

بسیار آب ها که نهان کرد زیر کاه ✴ تا کی کند زمانه نهان آب در کهش

بلی. این جهان بی محابا دغاست ✴ نبازید باکس یکی مهره راست

بود گوهر هرکسی خوی او ✴ که تن گاه زشت است و گاهی نکو

به آتش توان اهرمن روفتن ✴ که آهن به آهن توان کوفتن

پدر. مهربان کی بود بر پسر ✴ چو بالیده نبود به خوی پدر

پس از هر غمی نوبت شادی است ✴ گرفتار را رخ در آزادی است

پیر را تعلیم دادن مشکل است

تن بی وفا مرد چون دوک باد ✴ همه سور او شیون و سوک باد

تو تا زنده ای پرده کس مدر ✴ بدرد خدا پرده پرده در


جملات ادیب پیشاوری

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
تورا گرچه در مال افزایش است ✴ به اندازه دانشت ارزش است

تو نیکی از آن شهر و کشور مجوی ✴ که دارد در آن بی هنر آبروی

جز بدین سرخوشی کجا یارم کشیدن بار غم ✴ بار افزون تر کشد چون سرخوش باشد اشتری

چو برکنده شد گوش خر از بنه ✴ جهید هم چو آتش ز آتش زنه

گریزید و تیزید و شد هم چو باد ✴ پی شاخ شد. گوش بر باد داد

خورش. مرد را از پی زندگیست ✴ نه خود زندگی بهر چرندگی است

خوی کبک صلح و خوی باز جنگ ✴ شتاب است دیو و فرشته درنگ

سخن از سخن گوی دانا به است ✴ سخن های نادان ستوهی ده است

شنیدستم این نکته از رای زن ✴ که آهن به آهن توان کوفتن

دگر آن که گوشم ز دانا شنود ✴ بچین ناخن آن که رویت شخود

فرومانده مردم به گرداب در ✴ زند چنگ در هر گیاه ناگزر


جملات ادیب پیشاوری

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
که این دیده خوابیده یا کور به ✴ تن فتنه انگیز در گور به

نه از روی بد. بد بود آدمی ✴ که از خوی بد. بد شود آدمی

نیاموزی از دیو جز مکر و ریو

از این پیش گفتند ارباب هوش ✴ شفا بایدت. داروی تلخ نوش

این مثل اندر جهان از همه شهره تر است ✴ رشته اگر چه دراز. سر سوی چنبر برد

بدین دانه. آدم به دام اوفتاد ✴ بدین دام. طشتش ز بام اوفتاد

بگویم گرت هوش اندر سر است ✴ سخن هرچه کوته بود خوش تر است

به خشکی درون. ناو رانم همی ✴ که این نامه بر چون تو خوانم همی

جفا پیشه مردم نه مردم بود ✴ در این کالبد. مار و کژدم بود

جنگ از الفاظ خیزد وز معانی آشتی ✴ پارسی تو گفت و تازی انت و ترکی سن سنی

جهان ای برادر چو جام جم است ✴ نماینده سیرت مردم است

چاره بیگانه مردم سهل باشد. چاره چیست ✴ چون ز خویشم سر برآرد از گریبان دشمنی


جملات ادیب پیشاوری

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
چنین است هنجار فرخنده شیر ✴ که شرم است آیین شیر دلیر

چو آب اندر آمد ز بالا به شیب ✴ دگر سوی بالا نشد از نشیب

چو آشفته شد بر کسی خوی دهر ✴ کند انگبین در گلویش چو زهر

چو با دشمنم دوستی افکنی ✴ بود با من این دوستی دشمنی

چو بر سرت سایه کند مرغ بخت ✴ کند بر تو آسان همه کار سخت

چو خواهی ز کس نشنوی ناسزا ✴ مگو با وی آن چش سزاوار نیست

چو ز ین کاخ بد*کاره. بی درنگ ✴ بخواهی شدن. نام بهتر که ننگ

چو غنچه خون جگر می خور از درون لیکن ✴ به چشم خلق چو گل. تازه روی و خندان باش

حذر کن از آن کس که بدگوهر است ✴ شتر کره سال دگر اشتر است

خطر گر به کام نهنگی اش جای ✴ خطر کن. به کام نهنگ اندر آی


جملات ادیب پیشاوری

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
نویسنده این موضوع
در این بـ*ـو*ستان گر گدا. گر شه است ✴ جدا بهر هر یک تماشاگه است

در فتنه بر ناکسی باز شد ✴ که با ناکسان یار و دمساز شد

در نهادت عشق بلبل باید و سودای او ✴ ور نه بانگ بلبلان هر مطربی دارد ز بر

دریدی تو ناکرده گز جامه را ✴ نخواندی تو پایان شه نامه را

ره چاره خود بر قضا بسته نیست ✴ ز دست قضا هیچ کس رسته نیست

شدن گربه را بسته چنگال و پوز ✴ بود موش را خرمی شام و روز

فلک ابله و بدگهر پرورد ✴ جهاندار. فضل و هنر پرورد

که تاند که خورشید روشن. به لای ✴ بینداید ای مرد نا سخته لای

که دوشیزه جفت جوان بایدش ✴ به کش اندرون مهربان بایدش

که دوشیزه را بر تهیگاه تیر ✴ از آن خوش تر آید که سایدش پیر

من این را بسی کرده ام آزمون ✴ که دانش. شود ز آزمایش فزون


جملات ادیب پیشاوری

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا