خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,853
امتیاز واکنش
43,923
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
ز خورشید دانش چو پرتو گرفت ✴ هیولای جان صورت نو گرفت

چنان چون که تن زنده گردد به جان ✴ به دانش فروزند جان و روان

یکی گل در این نغز گل زار نیست ✴ که چیننده را ز آن دو صد خار نیست

گهی قیرگون. گه چو روشن چراغ ✴ جز این دو. جهان را دگر کار نیست

آن جا که تشریف و هنر نبوند جفت یکدگر ✴ ویران شود آن بوم و بر. دشمن بر آن کشور زند

ابلیس چون شد ده کیا. آتش زند در روستا ✴ شد روستا یاجوج را. هم سدش اسکندر زند

اجل آفتاب است ما شبنمیم ✴ چو او بردمد. ما گسسته دمیم

از کشتن و درویدن. آباد بود کیهان

از هرچه بگذری. سخن دوست خوش تر است ✴ از یار ناز خوش تر و از من نیازها

افراد بشر یک سر در اصل برابر دان ✴ نه زر خلاصی تو. نه اوست نفایه کان


جملات ادیب پیشاوری

 

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,853
امتیاز واکنش
43,923
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر پشه بگریزد از تندباد ✴ نباید زبان ملامت گشاد

اگر گرد بالا رود بر اثیر ✴ همان گرد دانش. نه مشک و عبیر

بترس از سگی کو کند روبهی

بسیار آب ها که نهان کرد زیر کاه ✴ تا کی کند زمانه نهان آب در کهش

بلی. این جهان بی محابا دغاست ✴ نبازید باکس یکی مهره راست

بود گوهر هرکسی خوی او ✴ که تن گاه زشت است و گاهی نکو

به آتش توان اهرمن روفتن ✴ که آهن به آهن توان کوفتن

پدر. مهربان کی بود بر پسر ✴ چو بالیده نبود به خوی پدر

پس از هر غمی نوبت شادی است ✴ گرفتار را رخ در آزادی است

پیر را تعلیم دادن مشکل است

تن بی وفا مرد چون دوک باد ✴ همه سور او شیون و سوک باد

تو تا زنده ای پرده کس مدر ✴ بدرد خدا پرده پرده در


جملات ادیب پیشاوری

 

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,853
امتیاز واکنش
43,923
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
تورا گرچه در مال افزایش است ✴ به اندازه دانشت ارزش است

تو نیکی از آن شهر و کشور مجوی ✴ که دارد در آن بی هنر آبروی

جز بدین سرخوشی کجا یارم کشیدن بار غم ✴ بار افزون تر کشد چون سرخوش باشد اشتری

چو برکنده شد گوش خر از بنه ✴ جهید هم چو آتش ز آتش زنه

گریزید و تیزید و شد هم چو باد ✴ پی شاخ شد. گوش بر باد داد

خورش. مرد را از پی زندگیست ✴ نه خود زندگی بهر چرندگی است

خوی کبک صلح و خوی باز جنگ ✴ شتاب است دیو و فرشته درنگ

سخن از سخن گوی دانا به است ✴ سخن های نادان ستوهی ده است

شنیدستم این نکته از رای زن ✴ که آهن به آهن توان کوفتن

دگر آن که گوشم ز دانا شنود ✴ بچین ناخن آن که رویت شخود

فرومانده مردم به گرداب در ✴ زند چنگ در هر گیاه ناگزر


جملات ادیب پیشاوری

 

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,853
امتیاز واکنش
43,923
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
که این دیده خوابیده یا کور به ✴ تن فتنه انگیز در گور به

نه از روی بد. بد بود آدمی ✴ که از خوی بد. بد شود آدمی

نیاموزی از دیو جز مکر و ریو

از این پیش گفتند ارباب هوش ✴ شفا بایدت. داروی تلخ نوش

این مثل اندر جهان از همه شهره تر است ✴ رشته اگر چه دراز. سر سوی چنبر برد

بدین دانه. آدم به دام اوفتاد ✴ بدین دام. طشتش ز بام اوفتاد

بگویم گرت هوش اندر سر است ✴ سخن هرچه کوته بود خوش تر است

به خشکی درون. ناو رانم همی ✴ که این نامه بر چون تو خوانم همی

جفا پیشه مردم نه مردم بود ✴ در این کالبد. مار و کژدم بود

جنگ از الفاظ خیزد وز معانی آشتی ✴ پارسی تو گفت و تازی انت و ترکی سن سنی

جهان ای برادر چو جام جم است ✴ نماینده سیرت مردم است

چاره بیگانه مردم سهل باشد. چاره چیست ✴ چون ز خویشم سر برآرد از گریبان دشمنی


جملات ادیب پیشاوری

 

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,853
امتیاز واکنش
43,923
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
چنین است هنجار فرخنده شیر ✴ که شرم است آیین شیر دلیر

چو آب اندر آمد ز بالا به شیب ✴ دگر سوی بالا نشد از نشیب

چو آشفته شد بر کسی خوی دهر ✴ کند انگبین در گلویش چو زهر

چو با دشمنم دوستی افکنی ✴ بود با من این دوستی دشمنی

چو بر سرت سایه کند مرغ بخت ✴ کند بر تو آسان همه کار سخت

چو خواهی ز کس نشنوی ناسزا ✴ مگو با وی آن چش سزاوار نیست

چو ز ین کاخ بد*کاره. بی درنگ ✴ بخواهی شدن. نام بهتر که ننگ

چو غنچه خون جگر می خور از درون لیکن ✴ به چشم خلق چو گل. تازه روی و خندان باش

حذر کن از آن کس که بدگوهر است ✴ شتر کره سال دگر اشتر است

خطر گر به کام نهنگی اش جای ✴ خطر کن. به کام نهنگ اندر آی


جملات ادیب پیشاوری

 

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,853
امتیاز واکنش
43,923
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
در این بـ*ـو*ستان گر گدا. گر شه است ✴ جدا بهر هر یک تماشاگه است

در فتنه بر ناکسی باز شد ✴ که با ناکسان یار و دمساز شد

در نهادت عشق بلبل باید و سودای او ✴ ور نه بانگ بلبلان هر مطربی دارد ز بر

دریدی تو ناکرده گز جامه را ✴ نخواندی تو پایان شه نامه را

ره چاره خود بر قضا بسته نیست ✴ ز دست قضا هیچ کس رسته نیست

شدن گربه را بسته چنگال و پوز ✴ بود موش را خرمی شام و روز

فلک ابله و بدگهر پرورد ✴ جهاندار. فضل و هنر پرورد

که تاند که خورشید روشن. به لای ✴ بینداید ای مرد نا سخته لای

که دوشیزه جفت جوان بایدش ✴ به کش اندرون مهربان بایدش

که دوشیزه را بر تهیگاه تیر ✴ از آن خوش تر آید که سایدش پیر

من این را بسی کرده ام آزمون ✴ که دانش. شود ز آزمایش فزون


جملات ادیب پیشاوری

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا