- عضویت
- 10/10/20
- ارسال ها
- 1,202
- امتیاز واکنش
- 12,617
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- نیمهی تاریک وجودم...!
- زمان حضور
- 53 روز 19 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
بینمون سکوت شده بود و داشتیم راه کوچه رو طی میکردیم که فاطمه به آسمون نگاه کرد و گفت:
- خوبه روزه و انقدر تاریکه.
قدمزنان، به آسمون ابری روز نگاه کردم و گفتم:
- احتمالاً بارون بیاد!
از کوچه خارج و وارد خیابون سوتوکور شدیم. پرنده هم پر نمیزد و شاید فقط دوتا از مغازهها باز بود!
فاطمه آروم گفت:
- چه جای...
- خوبه روزه و انقدر تاریکه.
قدمزنان، به آسمون ابری روز نگاه کردم و گفتم:
- احتمالاً بارون بیاد!
از کوچه خارج و وارد خیابون سوتوکور شدیم. پرنده هم پر نمیزد و شاید فقط دوتا از مغازهها باز بود!
فاطمه آروم گفت:
- چه جای...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان اصیل و خونخوار (جلد اول) | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: