خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
مکانیزم تأثیرگذاری علوم
در فهمهای فقهی
یکی از موضوعاتی که درباب تأثیر گذاری علوم بر فهمهای فقهی بسیار قابل تعقیب است، تعیین و مشخص نمودن مکانیزم تأثیر گذاری علوم جدید است و مرادمان از علوم جدید همان علوم بشری است، علمی که مبتنی بر مشاهده و فرضیه و آزمون است، علمی که بیشتر، جنبه کاربردی آن مورد نظر و لحاظ است.
این علم، همان تصرف در عالم و موجودات است و بدینصورت است که حتی اندیشمندان جدید، شرف و امتیاز انسان را هم به ادراک همین علوم نسبت می‏دهند و رسیدن به آن را غایة القصوی کمالانسانی فرض می‏نمایند.
علم جدید، در واقع صورتی از علم دنیا است، علمی که در ابعاد مختلفی همچون انسان‏شناسی، بیولوژیکی، روانشناسی انسانی، جامعه‏شناسی، پزشکی و.... بحث می‏کند.
تاثیر گذاری این علوم در فقه، به نحوی غیر مستقیم است، به این معناکه فقیه و پژوهشگر دینی، با اقتباس این علوم، در ناحیه ادراک مسائل و در فهم موضوعات، توانایی لازم را پیدا می‏کند و به کمک همین علوم، توان آن را می‏یابد که موضوع‏شناسی کند. یعنی جهان‏بینی فقیه در نتیجه آشنائی با این علوم، عمق و گسترش می‏یابد، دیگر به مسائل نگاهی خشک و منفرد از یافته‏های بشری را کافی نمی‏داند این علوم «بشری» در واقع به منزله پیش فرضهایی هستند که دست فقیه را می‏گیرند و وی را به سمت شناخت موضوعات به پیش می‏برند.
«دخالت علوم بشری در معرفت فقهی، به علوم متداول در حوزه‏های علمیه محدود نمی‏شود و علوم غیر حوزوی از رهگذر موضوع‏شناسی نقشی تعیین کننده و کلیدی در فهم حکم شرعی و عمل به آن بازی می‏کنند.»28
مگر ما نمی‏گوییم که فقه، رسالتی هم برای اداره دنیای مردمان دارد، مگر نه این است که غزالی، فقه را علم دنیا معرفی می‏کند! پس چه مانعی دارد که فقه امروزی و فقاهت جدید، از علوم بشری کمک بگیرد واز آنها استفاده ببرد. علم جدید، یک ضرورت حیاتی، انسانی و اجتماعی است و بدون آن، در جهان امروز نمی‏توان مدارج تعالی را طی کرد، علم جدید در واقع پلکان ترقی بشر است، اما نه علم گسسته از تعالی‏های روحی و معنوی، علم گسسته از تعالی‏های روحی و معنوی رهزن است و در حکم تیغ تیزی در کف زنگی سرخوش است، نشانه‏اش این است که علم جدید همانگونه که در بهبود زندگی و بهتر زندگی کردن نقش آفریده در راه استکمال روحی انسان چندان تأثیری ننهاده و... ولی در عین حال، ما برای حیات بشر به عالمان جدید، سخت نیازمندیم و بیشتر از آن به جهت دادن علم نیازمندیم، یعنی کاری کنیم که علم جدید منشأ خشیت الهی شود، راه اساسی اش‏آن است که دین، علم را درعرصه عملی اجتماعی به استخدام خویش درآورد. در واقع با این عمل است که انتظار مردم، که حل هر مشکلی را از علما و فقها می‏خواهند، برآورده می‏شود،علم در بینش فقیه، در بخش اقتصاد، کشاورزی، کار، بیمه، خدمات درمانی، تشریح، پزشکی، تأسیسات صنعتی، بازرگانی خارجی، روابط بین الملل و... وسعت ایجاد کرده و به فقیه امکان می‏دهد که واقع بینانه‏تر به مسائل نگاه کرده و واقع بینانه‏تر بیاندیشد.


موضوع شناسی فقهی و ارتباط آن با علوم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
نتیجه اینکه در تأثیری که علوم بشری بر قوه اجتهادی فقیه می‏نهد، باید به نتیجه‏دهی غیر مستقیم علوم اصرار ورزید، البته در پاره‏ای از بخشها این تأثیر مستقیم هم می‏تواند باشد، همچون مسائل پزشکی پس مکانیزم تأثیر گذاری علوم در اجتهاد و فقاهت، چه به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم، جای انکار ندارد.
نقش علم بشری در گزاره‏شناسی فقهی
برخی گزاره‏های فقهی، همچون «نوشیدنی حرام است، چون مسکر است» و یا «نماز، حکم خدا و واجب است» و یا «خوردن و آشامیدن، مبطل روزه است» و... گزاره‏هایی هستند که از متن کتاب و سنت استخراج و برگرفته می‏شوند.
گزاره‏هایی دیگر وجود دارد که دقیقا بر گرفته از عرفیات اجتماعی، جهانی و امور متداول در عرف است این گزاره‏ها، در واقع گزاره‏هایی خارجی هستند که خود را بر فقه بار می‏نمایند، اثبات این گزاره‏ها، نیازمند به شناخت دو امر است: 1ـ موضوعات خارجی 2ـ علومی که دخیل در موضوع‏شناسی هستند زیرا تشخیص فعلیت حکمی که فقیه می‏خواهد صادر کند و نسبت به موضوعات خارجی حکم صادر نماید، بستگی دارد به اینکه فقیه، تخصصهایی غیر از تخصص حکم‏شناسی داشته باشد و تخصصی فراتر از درک مبادی اجتهاد داشته باشد.
«چنانچه موضوع یک حکم و احراز وجود و عدم وجود آن امری تخصصی باشد، قول کارشناسی و متخصص مربوطه درباره آن، معتبر خواهد بود و این امر به نوبه خود، دخالت علوم بشری در عمل به احکام شرعی را نشان می‏دهد.»29
به عنوان مثال در این گزاره «الکل حرام است، چون مسکر است.» نمی‏توان به متون کتاب و سنت استناد جست، بلکه اثبات این قضیه، در گرو بررسی تخصصی و آزمایشگاهی علوم تجربی است، زیرا این گزاره، گزاره‏ای است تخصصی، نه عرفی.
مثال دیگر، اثبات حرمت زنا، مبتنی بر یک پیش فرض است و آن «اختلاط میاه» است، اثبات این گزاره فقهی، «زنا، حرام است» و موجب حد است مبتنی بر این نکته است که، مساله «اختلاط میاه» از جنبه علوم تجربی اثبات شود و نیز مضرات اجتماعی و پیامدهای سوء اجتماعی آن هم مورد تصویب قرار گیرد، که در این صورت، این گزاره فقهی، به صورت برهانی اثبات می‏شود.
در مسأله طلاق، عیوبی برای فسخ عقد نکاح وجود دارد، که در صورت پیدا شدن آن عیوب، در زن و یا مرد، (هر کدام به تناسب جنسیت آنها) طرف مقابل، حق فسخ دارد. اما سخنی که هست، این است که با گسترش علم پزشکی، می‏توان در مورد برخی از امراض، به پزشک مراجعه کرد و در عین حال تشخیص یا عدم تشخیص برخی از آن شرایط، طبیعة به عهده علم پزشکی قرار خواهد گرفت.
امام خمینی، در بحث ناتوانیهای ****، مدت یکسال را مطرح کرده‏اند، که مسلم است در این یکسال می‏توان به نظر حاکم شرع، به پزشک متخصص مراجعه کرد و خود مسأله‏ای قابل استفاده در فقه است.
«لو ثبت عنن الرجل فان صبرت فلاکلام، و ان لم تصبر و رفعت امرها الی حاکم الشرع لاستخلاص نفسها منه اجّلها سنة کاملة من حین المرافعة...»30
اگر ناتوانی **** مرد ثابت شود و زن با همین شرایط صبر کند، مسأله‏ای نیست اما اگر صبر ننماید و کار را به حاکم شرع واگذارد، حاکم، به مدت یکسال مهلت می‏دهد.
به همین گونه می‏توان در مسائل مربوط به سن بلوغ دختران قضاوت نمود، یعنی برای حکم فقیه در خصوص سن بلوغ دختران، قطعا مسأله ژنتیکی، جغرافیایی و پزشکی و شرایط زیستی مطرح می‏شود و لذا نمی‏توان حکم قطعی برای سن بلوغ در نظر گرفت، مگر اینکه شرایط زیستی، جغرافیایی و طبیعی، از نظرگاه علوم تجربی اثبات و معین شده باشد.31


موضوع شناسی فقهی و ارتباط آن با علوم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
جایگاه فقه در طبقات علوم
یکی از مسائل مهم این بحث اینست که فقه در طبقات علوم، در کجا قرار دارد؟ ابتدائا ملاک علمی بودن مجموعی از مسائل را مورد اشاره قرار می‏دهیم. منظور از علم، مجموعه گزاره‏هایی سیستم‏مند است که موضوع و روش و اهداف وغایاتی دارد، به این معنا، علم یک کیف نفسانی نیست، بلکه پدیده‏ای تاریخی می‏شود که هویت تاریخی و اجتماعی می‏یابد، اینجاست که درباره علم فقه، کسی که می‏خواهد تحقیق و پژوهشی انجام بدهد باید بداند با چه علمی سرو کار دارد و به همین جهت جایگاه این پرسش، که فقه در کدام طبقه علمی قرار دارد روشن می‏شود.
از جهت اینکه فقه، در مجموعه آموزه‏های دینی کار می‏کند، موضوع آن، گزاره‏های دینی و وحیانی است اما از آنجا که با متد و روش خاصی می‏خواهد در این آموزه‏ها به پژوهش و اجتهاد بپردازد، علمی بشری است و لذا در یک جمع‏بندی کوتاه و مختصر می‏توانیم بگوییم، علم فقه، علمی انسانی، الهی است به این معنا که روشها و قواعد آن، انسانی ولی موضوعات آن الهی و دینی است، پس به یک اعتبار علم فقه، علمی انسانی است، یعنی به لحاظ متد و روش، و به اعتبار دیگر علمی الهی است به اعتبار موضوعاتی که مورد پژوهش قرار می‏گیرد.
تحول مبانی فقه در تحولات علمی
یکی از مهمترین مسائلی که در فقه اسلامی بایستی مورد لحاظ قرار بگیرد، این است که آیا فقه اسلامی در مبانی خودش، بر اثر رابـ*ـطه و پیوندی که با تحولات علمی و بهره‏وریی که از آنها دارد، متحول می‏شود یا خیر؟
پاسخ این است که قطعا تأثیرات علمی، مبانی را نیز متحول می‏سازد، یعنی اگر کتاب و سنت به گونه‏ای در سابق مورد استناد قرار می‏گرفته و یا اینکه با مراجعه به اجماع و عقل، نوعی استنباط پیش می‏آمده، تحولات علمی گرچه ناظر به منابع اصلیه است ولی قطعا مبنا سازیها، دستخوش تحول جدی قرار می‏گیرد و این مسأله، چیزی است که در دوره‏های درخشان تمدن اسلامی ثابت شده است.
بنابراین علومی که امروزه دخیل در استنباط می‏باشند، قطعا جزء مبانی استنباط خواهند بود و جزء مسائل واجب استنباطی و یا مبانی آن قرار خواهند گرفت.
«هر هدفی ازاهداف اسلام که بر علم توقف داشته باشد آن علم هم واجب خواهد شد، مثلاً طبابت دراسلام واجب کفایی است، بنابراین علم طب، که طبابت است نیز واجب خواهد شد اما اینکه چه مقدار علم طب باید خواند، به حسب زمان تغییر خواهد کرد و به تبع آن وظیفه شخص در این رابـ*ـطه تغییر خواهد کرد و یا در رابـ*ـطه با دستور «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة» جهت نیرومند شدن مسلمانان،علوم نظامی واجب خواهد شد و فراگیری آن به حسب زمان فرق خواهد کرد مثلاعلم اتم‏شناسی یا سلاحهای هسته‏ای در زمان حاضر جهت دفاع از اسلام و کیان آن واجب خواهد شد.»32 علاوه بر این مساله، تشکیل حکومت اسلامی و لزوم استقلال و ثبات آن، اقتضا دارد که علوم فراوانی دخیل در این موضوع بشوند، دخالت علوم در اداره جامعه بشری و چتر عام و کلی فقاهت بر این موضوع ایجاب می‏کند که ترابطی جدی میان فقه و علوم بر قرار شود و همین ترابط، مبانی اجتهاد را دستخوش تغییر و تحول می‏سازد، البته با حفظ چارچوب‏های کلی و منابع اصلیه (کتاب، سنت، اجماع و عقل) و البته این مسأله درجاهایی است که درک صحیح از احکام دینی، وابستگی و توفقی جدی بر علوم بشری داشته باشد، در اینجا است که توصیه به تحول فقه در پرتو معرفتهای بشری، معنا می‏یابد. والا علوم بشری به عنوان علوم بشری در حدی نیستند که بتوانند تکلیفی را برای فقاهت مشخص بسازند زیرا فقاهت و فقه از درون خود دارای پـویایی لازم بوده و از مکانیسمی تـحول‏پذیر و تـحول بخش بر خوردار است.
نقش تحولات علوم در تحول فقه
از بحثی که در بخش گذشته بیان داشتیم، این نکته به خوبی روشن شد که تحولات حاصل شده در علوم در تحول فقه بی تأثیر نخواهند بود، البته در جاهایی که بالضروره، فقه دینی به تخصصهای علمی نیاز پیدا می‏کند، مانند مسائل مربوط به دفاع، پزشکی و تخصصهای دیگر علمی، و البته این قضیه، بیشتر از سنخ استنتاج حکم از مقدمات است که آن مقدمات از طریق تصور یا تصدیقات علمی در استنباط‏های فقهی دخالت می‏کنند.


موضوع شناسی فقهی و ارتباط آن با علوم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
«فهم این رابـ*ـطه گاه به نحو قطعی میسر است و هیچ دلیلی وجود ندارد که در کشف این نوع ارتباط هم قائل به شکاکیت کلی باشیم. ممکن است کسی ادعا کند که در مقام ترجیح تئوریهای علمی بر یکدیگر هیچ راهی برای وصول به صدق تئوریها نداریم، ولی همین نسبی گرایان، به نظر نمی‏رسد در مورد استنتاجات کلی و منطقی و «دخالت مقدمات در نتیجه» چنین تشکیکی را روا دارند، این گونه تشکیکات نا معقول‏ترین نوع تشکیک است که در آن صورت باب هر گونه گفتگو را باید بست، به نظر می‏رسد در مسأله ارتباط احکام با معارف بیرونی، با چنین وضعی روبروهستیم.»33نتیجه اینکه همانگونه که تحولات علمی قطعی و مسلم اند، و این تحولات در استنباط احکام مدخلیت دارند، تحول متزاید و رو به افزایش علوم، در تحول فقه نیز تأثیر گذارده و نوع فقاهت را به حال پیشین خود باقی نمی‏گذارند.
بنابراین اگر ثابت شد که درک فلان مسأله فقهی با مراجعه به علم شیمی میسر است، قطعا تحولی که در علم شیمی حاصل می‏شود، ارتباط وثیقی باتحول در معرفت فقهی خواهد داشت.
نسبت شریعت و فقه با علوم
درک تناسب فقه و علوم، منوط به این نکته است که دریابیم علم و دین چه نسبتی با هم دارند، زیرا فقه برگفته از دین است و بنابراین هر نسبتی که دین با علوم دارد، دقیقا همان نسبت را فقه، با علوم خواهد داشت. واقع این است که دین و علم با یکدیگر سرسازگاری و توافقی کامل و بیّن دارند.
در اسلام، روی علم نافع تکیه و تأکید شده است و علم، هم در این اندیشه تنها علم دین و یا علم عقاید و علم کلام نیست و یامقصود از علم در اندیشه اسلامی، تنها این نیست که نفع به آخرت داشته باشد. منظور از علم نافع، علمی است که به نوعی به حال انسان سودمند واقع شود، چه سود و نفع مادی باشد و چه سود و نفع معنوی و اخروی.
امروزه علومی را می‏بینیم که خدمات بزرگی را انجام داده‏اند و برای بشریت ارمغانی حیات بخش عرضه نموده‏اند رفاه، آسایش، راحتی، سرعت و دستیابی به یافته‏هایی علمی که در کمتر از یک دقیقه به افراد و محافل علمی ارائه می‏شود، فی‏الواقع از ارزش فوق العاده‏ای برخوردار است و خود، سودمندی علوم رایج و متداول امروزین را حکایت می‏کند. در ادعیه مربوط به حج، پس از نوشیدن آب زمزم آمده است از خداوند متعال می‏خواهیم «اللّهم اجعله علما نافعا» خدا یا این آب را وسیله دریافت علم نافع و سودمند قرار بده.
در اندیشه اسلامی، تکیه و تأکید فراونی در باب به دست آوردن علم نافع شده است، علم در اندیشه اسلامی منحصر به علوم یادشده در بالا نیست، بلکه هر چه نافع افتد، می‏توان از آن در طریق مطلوب نفع برد و بهره جست و البته از تأکیدی که به طور مطلق، در اندیشه دینی ما روی علم شده است، به دست می‏آوریم که هر علمی، در صورتی که نافع باشد، بایستی از آن بهره برد و کمک جست. مگر نه این است که امروز «سیانتیسم»علم گرایی محض، مدعی اداره انسان و اجتماع‏های بشری است و تمام روابط پیچیده اجتماعی را بر مبنای علم توجیه می‏کنند، البته ما مدعی این نیستیم که علم جدید، شریعت است و قادر است راهی را فرا روی انسان بگذارد.


موضوع شناسی فقهی و ارتباط آن با علوم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
«البته کسی نمی‏گوید که علم جدید، شریعت است، حتی اُگوست کنت که در فلسفه او متد دکارت به متدولوژی تبدیل شد و عاقبت کار او از خلال فلسفه و سـ*ـیاست تحصلی و متدولوژی به «دین بشریت» کشید، نمی‏گفت که علم جدید، شریعت است، بلکه شریعتِ علمی بنا کرد. حقیقت علم جدید هر چه باشد، در این معنا تردیدی نیست که این علم، علم دنیا است و اگر برای رفع حوایج و حل مسائل روزمره زندگی و امور معیشت به آن رو می‏کنند و اکنون ناچار باید به آن رو کنند این همه تعارف و تعظیم و شیفتگی، وجهی ندارد، اگر صفات شریعت به علم جدید نمی‏دادند و هر قوم و طایفه و شخص بسته به قوه قبول و نیازی که داشت به آن رو می‏کرد، مشکلی پیش نمی‏آمد.»34
با همین تلقی و دریافت از علم است که به این نتیجه می‏رسیم که اسلام هیچگونه تضاد و تعارضی با علم ندارد و قدر مشترکهای فراوانی میان حقیقت علم و حقیقت دین وجود دارد که البته اثبات این نکته، مقالی دیگر را می‏طلبد.
نکته متین دیگری که باید بر این نکات، افزوده گردد، این است که مبنای علم جدید، عقل و خرد انسان است، همان عقل و خردی که مبنای اصلی داوری‏ها و مبنای اصلی در دیانت و شریعت است، «العقل ما عبد به الرحمان واکتسب به الجنان.»35 عقل وسیله عبودیت خدای رحمان و وسیله کسب بهشت و جنان است، همان عقلی که اولین مخلوق الهی و مفتخرترین نام در اندیشه شیعی است چگونه می‏شود که اندیشه اسلامی چنین در اوج به عقل نگاه کند ولی محصولات آن را نادیده بیانگارد اندیشه اسلامی، با بُت شدن علم «سیانتیسم» و با بُت شدن عقل «RATIONALISM» مخالف است، نه با بهره وری از علم و عقل. بنابراین می‏توان نسبت اسلام و دین با عقل و علم را به خوبی دریافت و نظر دین درباره دنیا، علم، عقل را هم به خوبی درکنمود.
مسأله دیگری که قابل یاد کردن است این است که اسلام، مخالف جهل است و فضل و شرف علم و عالمان در کلمات دینی تصدیق شده است، اما در حقیقت مشکل عجیبی که وجود دارد این است که آیا می‏توان گفت که دین با علم و فلسفه جدید مخالفت دارد؟ و آن را نفی می‏کند؟ آیا کسی می‏تواند فتوا دهد که دین، باعلم جدید سرناسازگاری دارد؟ اگر کسی چنین نکته‏ای را بازگوید، قطعا دین را نشناخته و موضوع دین، درباره دنیا، طبیعت و نیازهای انسان را نشناخته و از سرعدم معرفت، چنین نسبتی را به دین داده است، مگر بزرگانی در گذشته پرافتخار دنیای اسلام، طب و ریاضیات و نجوم و طبیعیات را به بالندگی و رشد و شکوفایی نرساندند و در عین حال از میان همانان کسانی یافت می‏شدند که احکام فقهی راهم از متون و منابع دینی استخراج می‏کردند و چون با علوم تجربی آشنایی داشتند، فتواهای دقیقتری هم صادر می‏کردند و همین تذکر کافی است که به ما بگوید: بایستی در طریق استنباط حکم شرعی و موضوع‏شناسی، به علوم تجربی و بشری متداول در زمان مراجعه نمود.
«یک دلیل سرراست و روشن بر این مدعا این است که هر حکمی موضوعی دارد و فهم حکم متوقف برفهم موضوع آن است و از آنجا که موضوعات احکام فقهی، گسترده و متنوع اند و هر دسته‏ای از آنها به علمی خاص مربوطند، لذا آشنایی با آن علم به فهم دقیق‏تر و صحیح‏تر موضوع و از رهگذر آن به فهم دقیق‏تر و صحیح‏تر حکم شرعی خواهد انجامید.
بدون شک آشنایی با علم اقتصاد در فهم احکام اقتصادی و آشنایی با علم و فلسفه سـ*ـیاست در فهم احکام سـ*ـیاسی دین و نحوه دخالت دین در این مقولات مؤثراست و از این نظر هیچ تفاوتی میان این علم و علم نجوم، که در فهم احکام مربوط به وقت وقبله از آن استفاده می‏شود، نیست.»36 اجمالاً بالندگی کامل فقه هم، در گرو بهره وری از علوم جدید است و بدون این مسأله نمی‏توان فقهی ناظر به شئون اجتماعی و اداره نظام انسانی و پاسخگوی به خلأها و نیازهای عصر را تنظیم نمود.


موضوع شناسی فقهی و ارتباط آن با علوم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقش آشنایی با علوم بشری
در روشن‏بینی فقهی
آشنایی فقیه با علوم بشری و علوم جدید و به عبارتی، علوم تجربی در فرآیند عمل اجتهاد و برداشتهای مطلوب و بایسته فقهی، سهمی عمده و وافر دارد، به عنوان مثال، می‏توانیم مقوله تجارت و بازرگانی را در نظر بگیریم، کتاب التجاره، درکتب فقهی، مبتنی بر نیازهای یکصدسال قبل و یا بیشتر نوشته شده و متأسفانه اکنون هم بدون هیچگونه تغییری، همان مکاسب و همان کتاب التجاره، مورد توجه است. آیا می‏توان با این شیوه فقاهتی، جامعه‏ای بزرگ، اسلامی، و جهانی را اداره کرد و آیا با توجه به همان متون هم اکنون بیشتر از همانکه گفته‏اند، می‏توان حکم فقهی صادر کرد؟ مسلّما خیر.
در این صورت است که متد اجتهادی گذشته، نمی‏تواند پاسخگوی مسایل زمان حاضر باشد، لذا بایستی تحولی بنیادی در متد فقهی صورت یابد و فقیهان را سزد که در علوم جدید، علوم تجربی بشری، سـ*ـیاسی و... تأمل کنند و از یافته‏های آنها در راستای برداشتهای فقهی بهره جویند زیرا مثلاً در همین مقوله تجارت، امروزه تجارت، جنبه سرمایه‏داری بین‏المللی یافته و به صورت مدرن و شبکه‏ای، در شبکه‏های بزگ اقتصادی جهان، عمل تجارت سیر می‏کند و هم اکنون، ما که در کشوری اسلامی، با دولتی دینی به سر می‏بریم، عمدتا ناگزیر از چنین روابطی با جهان هستیم. لذا بر فقیهان است که با مسائل و عناوینی همچون بورس، بازار بورس، پورسانت، ارز، دلار، خرید و فروشهای تلفنی آشنایی داشته باشند، تا در مقام صدور حکم، بتوانند در باب تجارت، فتوایی مطلوب صادر نمایند.
«اینکه باید کارشناسان فقهی، حوزه‏های علمیّه و فقهای به نام حوزه، تعمّق نمایند که آیا معاملات بورس، اسلامی و مشروع است یا نه؟ و آیا می‏توان سرمایه داریمخصوص و ویژه شرعی داشت، که چنین معضلاتی در آن یافت نشود یا نه؟.»37
علامه شهید مطهری، در جای جای نوشته‏های خودش که مربوط به حوزه‏ها و رسالت آنها چیزی نوشته این ضرورت را به شکلی محسوس نمایانده است و لذا در قسمتی ازنوشته‏های خودش، به روش فقهی مرحوم آیت ا... بروجردی اشاره می‏کند، که ایشان در نتیجه همین روش و در نتیجه توجهش به علوم روز در صدور فتوا، از روشن بینی خاصی برخوردار بوده است.
«یکی از مزایای برجسته معظم له، سبک و روش فقهی ایشان بود... معظم له که به تاریخ فقه آشنا بودند و اسلوبهای فقهی را می‏شناختند و یکی از مزایا و امتیازاتشان همین آشنایی با روشهای فقهی شیعه و سنی بود، فقها و اصولیین در مبحث اجتهاد و تقلید و در مبجث قضا، چندین علم را نام می‏بردند که مقدمه اجتهاد شمرده می‏شوند... این علوم، عبارت است از نحو، صرف، لغت، منطق، کلام، اصول، تفسیر، حدیث، رجال و... متأخرین، یعنی از یک قرن پیش به این طرف، این چنین معتقد شده و در کتب خود تصریح کرده‏اند که آن چیزی که عمده و مهم و اساسی است علم اصول است و لهذا عملاً چندان توجهی به سایر علوم نمی‏کنند... معظم له عملاً چنین نبود اوّلاً به تاریخ فقه آشنا بود و ثانیا بر حدیث و رجال حدیث تسلط کامل داشت، در نتیجه همه اینها جو و محیطی را که آیات قرآن در آن نازل شده و همچنین جو و محیطی را که اخبار و احادیث در آن صدور یافته و محیطهایی که فقه در آنجاها تدریجا رشد کرده و پرورش یافته کاملاً می‏شناخت و بدیهی است که این بینش ، به ایشان روشن بینی خاصی داده بود.»38


موضوع شناسی فقهی و ارتباط آن با علوم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
امید است که حوزه‏های دینی دنیای اسلام، در خصوص آشنایی با علومی که به نوعی دخیل در کار استنباط و کشف احکامند، آشنایی یافته و تلفیقی میان علوم حوزوی رایج و علوم بشری و تجربی صورت گیرد.
پی‏نوشتها
1. ر.ک. عباسعلی اختری، زمان و مکان و تحول موضوعات احکام، مجموعه مقلات کنگره نقش زمان و مکان، ج 4، ص 25-24.
2. محمود شهابی، تقریرات درس خارج اصول شهید سید محمد باقر صدر، جر 2، ص 77.
3. نائینی، فواید الاصول، ج 4، ص 289.
4. همان، 561.
5. امام خمینی، صحیفه نور، ج 21، ص 98.
6. مرتضی مطهری، ده گفتار، ص 100.
7. علامه حلّی، قواعد الاحکام، ص 119.
8. پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مجله فقه اهل بیت در تاریخ 13/11/72.
9. فقه اهل بیت، شماره اول، ص 22.
10. السید محمد باقر الصدر، دروس فی علم الاصول، الحلقة الاولی، لبنان، 1978، ص 158.
11. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 486.
12. مکارم شیرازی، مجله نقد و نظر، شماره 5، سال دوم، ص 19.
13. همان، ص 19.
14. امام خمینی قدس‏سره ، نامه به مجلس شورای اسلامی مورخ 22/11/61.
15. محقق اردبیلی، مجمع الفایدة و البرهان، ج 8، ص 492.
16. همان، ج 8، ص 492.
17. حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج 12، ص 85.
18. همان، ص 262.
19. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 22، ص 428.
20. کفایة الاحکام، ص 241.
21. محقق اردبیلی، مجمع الفایدة و البرهان، ج 8، ص 57.
22. امام خمینی، کتاب البیع، ج 2، ص 279.
23. امام خمینی، صحیفه نور، ج 21، ص 98.
24. امام خمینی، مکاسب محرّمه، ج 1، ص 38.
25. مجله نقد و نظر، سال اول شماره 3و47 ابوالقاسم فنایی، ص 284.
26. همان، ص 287.
27. همان.
28. نقد و نظر، سال 2، شماره 5، ص 96.
29. همان.
30. امام خمینی، تحریرالوسیله، ج 2، ص 294.
31. ر.ک، مجموع آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی.
32. مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی، ج 6، ص 232.
33. صادق لاریجانی، مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی قدس‏سره ، ج 3، ص 210، انتشار/ 1374.
34. دکتر رضا داوری، فلسفه در بحران، چاپ امیرکبیر، 1373، ص 96.
35. اصول کافی، ج 1، کتاب العقل و الجهل.
36. مجله نقد و نظر، سال اول، شماره سوم و چهارم، ابوالقاسم فنایی، ص 292.
37. همان، 145.
38. شهید مطهری، مقاله خدمات آیت ا... بروجردی چاپ شده در کتاب تکامل اجتماعی انسان، ص 93 تا ص 203.


موضوع شناسی فقهی و ارتباط آن با علوم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا