- عضویت
- 10/7/20
- ارسال ها
- 1,918
- امتیاز واکنش
- 23,591
- امتیاز
- 368
- محل سکونت
- ~OVEN~
- زمان حضور
- 104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
نویسندگان: علی اکبر نوایی
منبع: اندیشه حوزه 1381 شماره 34
با توجه به گسترش دامنه نیازهای فقهی و مسائل نو پیدای اجتماعی، پیدایش حکومت اسلامی در ایران و گستردگی سؤالات و خواستهها، لزوم تجدید نظر در کیفیت دریافتهای فقیهان و تحول در کیفیت نگاه به مسائل، جهت پاسخگویی به آنها را ملموس و عینی مینماید و این نکته را در ذهن و اندیشه یک کاوشگر دینی بر مینشاند که آیا برای پاسخ به نیازمندیهای جامعه اسلامی، نیازی به موضوعشناسی فقهی وجود دارد یا خیر؟ و اینکه آیا برای شناخت موضوعات، میتوان به علوم تهیوئی و مقدمی همچون لغتشناسی، ادبیات، صرف، نحو، منطق، معانی، بیان و علم رجال بسنده نمود، یااینکه علاوه بر این علوم، که همگی در خدمت حکمشناسی میباشند، به علوم دیگری که دخیل در موضوعشناسی هستند، همچون ریاضی، نجوم، پزشکی، روانشناسی و... نیاز میباشد یا خیر؟
این مسأله از برآیندهای مطلوبی در فتوی و پاسخگویی به شبهات برخوردار است و منجر به بالندگی فقه در عرصههای مختلف سـ*ـیاسی، اجتماعی و اقتصادی خواهد گردید. بدین روی در این نوشتار دو نکته را مورد ارزیابی و تحلیل قرار میدهیم.
1ـ نقش موضوعشناسی در استنباطهای فقهی.
2ـ نقش علوم بشری و تجربی در موضوعشناسی و در نتیجه در استنباطهای فقهی.
امید، که چنین گامی مؤثر افتد.
مفهوم موضوع
چون بحث اساسی در خصوص موضوعشناسی است، مناسب است که ابتدا به تعریف موضوع پرداخته شود.
افعال مکلفینی که احکام بر آنها تعلق میگیرد، دو صورت دارد.
الف: پارهای از افعال، لازم است و به چیز دیگری ارتباط پیدا نمیکند، مانند نماز، روزه، قیام، رکوع، دروغ، نفاق و غیره. در این گونه موارد، حکم، عبارت است از وجوب، که متعلق آن، نماز، روزه، قیام، رکوع و... است و گاهی از اینها به موضوع تعبیر میشود، پس در این تعریف، موضوع با متعلق حکم برابر دانسته شده است.
ب: پارهای دیگر از افعال مکلف، متعدی است. یعنی فعل او با چیز دیگری ارتباط پیدا میکند، مانند خوردن، آشامیدن، تصرف نمودن، غصب کردن و... در اینگونه موارد، حکم شرعی به فعل مکلف تعلق میگیرد، مانند خوردن، و خوردن نیز به چیزی ارتباط پیدا میکند، مثل خوردن غذا، نوشیدن آب یا مسکرات، در این مثال، خوردن، متعلَّق است و آن چیزی که خورده میشود، متعلَّق متعلَّق یا موضوع نامیده میشود و برای بیان حکم، باید از همدیگر تفکیک شوند، پس به طور خلاصه، میتوان گفت، موضوع حکم شرعی در اصول، قیود و شرایطی است که حکم شرعی برآنها بارشده و فعلیت حکم، متوقف بر فعلیت و تحقق آنها است.1
شهید صدر، در خصوص تعریف موضوع مینویسند:
«متعلَّق متعلَّق، عبارت است از اشیای خارجی که متعلَّق آن، بر آن تعلق گرفته است، مانند قبله و وقت نماز، خمر در لاتشرب الخمر و عقد در اوفوا بالعقود و این همان چیزی است که موضوع نامیده میشود.»2
موضوع حکم، به اموری گفته میشود که در حکم، وجود او مفروض گرفته شده باشد، یعنی در صورتی شارع مکلفان را وامیدارد که این موضوع، محقق شده باشد. از این روی، رابـ*ـطه میان موضوع و حکم رابـ*ـطه میان شرط و نتیجه شرط یا مقدم و مؤخر است و شبیه رابـ*ـطهای است که میان علت و معلول است مانند ماه رمضان که موضوع تکلیف به روزه است و استطاعت، که موضوع تکلیف به حج است و بلوغ که موضوع هر تکلیفی است.
منبع: اندیشه حوزه 1381 شماره 34
با توجه به گسترش دامنه نیازهای فقهی و مسائل نو پیدای اجتماعی، پیدایش حکومت اسلامی در ایران و گستردگی سؤالات و خواستهها، لزوم تجدید نظر در کیفیت دریافتهای فقیهان و تحول در کیفیت نگاه به مسائل، جهت پاسخگویی به آنها را ملموس و عینی مینماید و این نکته را در ذهن و اندیشه یک کاوشگر دینی بر مینشاند که آیا برای پاسخ به نیازمندیهای جامعه اسلامی، نیازی به موضوعشناسی فقهی وجود دارد یا خیر؟ و اینکه آیا برای شناخت موضوعات، میتوان به علوم تهیوئی و مقدمی همچون لغتشناسی، ادبیات، صرف، نحو، منطق، معانی، بیان و علم رجال بسنده نمود، یااینکه علاوه بر این علوم، که همگی در خدمت حکمشناسی میباشند، به علوم دیگری که دخیل در موضوعشناسی هستند، همچون ریاضی، نجوم، پزشکی، روانشناسی و... نیاز میباشد یا خیر؟
این مسأله از برآیندهای مطلوبی در فتوی و پاسخگویی به شبهات برخوردار است و منجر به بالندگی فقه در عرصههای مختلف سـ*ـیاسی، اجتماعی و اقتصادی خواهد گردید. بدین روی در این نوشتار دو نکته را مورد ارزیابی و تحلیل قرار میدهیم.
1ـ نقش موضوعشناسی در استنباطهای فقهی.
2ـ نقش علوم بشری و تجربی در موضوعشناسی و در نتیجه در استنباطهای فقهی.
امید، که چنین گامی مؤثر افتد.
مفهوم موضوع
چون بحث اساسی در خصوص موضوعشناسی است، مناسب است که ابتدا به تعریف موضوع پرداخته شود.
افعال مکلفینی که احکام بر آنها تعلق میگیرد، دو صورت دارد.
الف: پارهای از افعال، لازم است و به چیز دیگری ارتباط پیدا نمیکند، مانند نماز، روزه، قیام، رکوع، دروغ، نفاق و غیره. در این گونه موارد، حکم، عبارت است از وجوب، که متعلق آن، نماز، روزه، قیام، رکوع و... است و گاهی از اینها به موضوع تعبیر میشود، پس در این تعریف، موضوع با متعلق حکم برابر دانسته شده است.
ب: پارهای دیگر از افعال مکلف، متعدی است. یعنی فعل او با چیز دیگری ارتباط پیدا میکند، مانند خوردن، آشامیدن، تصرف نمودن، غصب کردن و... در اینگونه موارد، حکم شرعی به فعل مکلف تعلق میگیرد، مانند خوردن، و خوردن نیز به چیزی ارتباط پیدا میکند، مثل خوردن غذا، نوشیدن آب یا مسکرات، در این مثال، خوردن، متعلَّق است و آن چیزی که خورده میشود، متعلَّق متعلَّق یا موضوع نامیده میشود و برای بیان حکم، باید از همدیگر تفکیک شوند، پس به طور خلاصه، میتوان گفت، موضوع حکم شرعی در اصول، قیود و شرایطی است که حکم شرعی برآنها بارشده و فعلیت حکم، متوقف بر فعلیت و تحقق آنها است.1
شهید صدر، در خصوص تعریف موضوع مینویسند:
«متعلَّق متعلَّق، عبارت است از اشیای خارجی که متعلَّق آن، بر آن تعلق گرفته است، مانند قبله و وقت نماز، خمر در لاتشرب الخمر و عقد در اوفوا بالعقود و این همان چیزی است که موضوع نامیده میشود.»2
موضوع حکم، به اموری گفته میشود که در حکم، وجود او مفروض گرفته شده باشد، یعنی در صورتی شارع مکلفان را وامیدارد که این موضوع، محقق شده باشد. از این روی، رابـ*ـطه میان موضوع و حکم رابـ*ـطه میان شرط و نتیجه شرط یا مقدم و مؤخر است و شبیه رابـ*ـطهای است که میان علت و معلول است مانند ماه رمضان که موضوع تکلیف به روزه است و استطاعت، که موضوع تکلیف به حج است و بلوغ که موضوع هر تکلیفی است.
موضوع شناسی فقهی و ارتباط آن با علوم
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: