- عضویت
- 9/10/20
- ارسال ها
- 2,829
- امتیاز واکنش
- 37,845
- امتیاز
- 368
- محل سکونت
- انتهای راهرو سمت چپ
- زمان حضور
- 60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
آینه
خاله به تصویر خودش درون آینه ی بزرگ روی میز نگاه کرد و گفت:
"شاید بنظرت خنده دار باشه اما من فقط تو آینه هایی به خودم نگاه میکنم که مطمئن باشم خوشگل نشونم میده "
لبخند پر رنگی روی چهره ام نقش بست ،به یاد خودم افتادم ، وقتی درون آینه های مات مدرسه خودم را میدیدم و از خودم بدم می آمد ، چرا من هیچوقت به این مسئله فکر نکرده بودم ؟! چرا هیچوقت نفهمیده بودم توی بعضی آینه ها نباید به چشمان خودم زل بزنم و از خودم انتظار تصویر فوق العاده ای را داشته باشم !!
اصلأ انگار بعضی آینه ها زیادی با آدم صادقند...شاید هم این زشت و زیبایی جاافتاده درون آینه از نگاه خودمان است که به تصویر توی آینه جان میدهد و رنگی أش میکند !
بعد از دست و پنجه نرم کردن با افکاری که به ذهنم آمده بود از جایم بلند شدم و کنارش نشستم ، میخواستم شانس خودم را امتحان کنم و ببینم آینه ای که اورا زیبا نشان میدهد ، با تصویر من چه میکند .
به چهره ی رنگ پریده و سرد خودم نگاه کردم و بعد نگاهم به تصویر او گره خورد ، از فرصت پیش آمده استفاده کردم و پرسیدم : خاله جان ، زیباترین تصویری که از خودت دیدی تو کدوم آینه بود ؟!
لبخند پر از ذوق و خوشحالی أش به صورتم تابید ،انگار که از سوالم خوشحال شده باشد به سمت کمدش رفت ، صندوقچه ی کوچیکی را در آورد و با وسواس و خوشی درش را باز کرد ، چند آینه ی کوچک نظرم را جلب کرد ، با خود گفتم حتمأ خاله درون آینه های زیادی خودش را زیبا دیده و از هرکدامش تکه ای برای روزهای غم انگیز زندگی أش نگه داشته است !
نگاهم کرد و آینه ی قشنگ طلاکوب شده ای را از صندوقچه بیرون آورد...
"این آینه رو وقتی دبیرستان میرفتم لیلا بهم هدیه داده بود ....اممممم یعنی لیلا که نه ، برادرش "
سرش را پایین انداخت و به تصویر خودش چشم دوخت لبخند تلخش را دیدم و فهمیدم انعکاس عشق در آینه از خاله یک زن میانسال زیبا میسازد که ناخودآگاه به خاطره هایش برمیگردد و خودش را به زیبایی گذشته می بیند!!
"بعد از اون آینه های زیادی هدیه گرفتم از شوهرم از دوستام .. اما هیچ کدوم منو انقدر زیبا نشون ندادن ، حالا هروقت دلم میگیره و حس میکنم پیر شدم تو این آینه خودمو نگاه میکنم"
به خودم برگشتم و یادم افتاد از تو آینه ای برای روزهای میانسالی أم هدیه نگرفته أم...!
لطفأ وقتی دلت برایم تنگ شد و برگشتی
با خودت هدیه ای بیاور
که آینه ای باشد برای روزهای میانسالی أم !!
دل نوشته های نازنین عابدین پور
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: