خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

• Zahra •

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/20
ارسال ها
1,133
امتیاز واکنش
11,577
امتیاز
373
زمان حضور
90 روز 22 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
می توانم در اندوه دست و پا بزنم
در همــه ی برکــه هایش
بــه آن عادت کرده ام
اما کوچک ترین تکان خوشی
پاهایم را سُست می کند
و همچون مستان راهم را نمی شناسم
مگذار کسی خنده ای کند
سرخوشی ام از آن نوشیدنی تازه بود
همین!
قدرت چیزی نیست جز درد و رنج
ناتوان . و اسیر نظم و انضباط
تا وقتی کــه سنگین شود و سرنگون
بــه غول ها اگر مرهمی دهی
مانند انسان ها ضعیف و ناتوان می شوند
اما کوهی اگر بر دوششان نــهی
آن را برایت حمل می کنند!


دلنوشته‌های امیلی دیکنسون

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار و حسن رشتبری

• Zahra •

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/20
ارسال ها
1,133
امتیاز واکنش
11,577
امتیاز
373
زمان حضور
90 روز 22 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرا کم دوست داشتــه باش
اما همیشــه دوست داشتــه باش !
این وزن آواز من است :
عشقی کــه گرم و شدید است
زود می سوزد و خاموش می شود
من سرمای تو را نمی خواهم
و نــه ضعف یا گستاخی ات را !
عشقی کــه دیر بپاید . شتابی ندارد
گویی کــه برای همــه ی عمر . وقت دارد .
مرا کم دوست داشتــه باش
اما همیشــه دوست داشتــه باش !
این وزن آواز من است :
اگر مرا بسیار دوست بداری
شاید حس تو صادقانــه نباشد
کمتر دوستم بدار
تا عشقت ناگــهان بــه پایان نرسد !
من بــه کم هم قانعم
و اگر عشق تو اندک . اما صادقانــه باشد . من راضی ام
دوستی پایدارتر . از هرچیزی بالاتر است .
مرا کم دوست داشتــه باش
اما همیشــه دوست داشتــه باش !


دلنوشته‌های امیلی دیکنسون

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار

• Zahra •

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/20
ارسال ها
1,133
امتیاز واکنش
11,577
امتیاز
373
زمان حضور
90 روز 22 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر در پاییز می آمدی تابستان را جارو می‌کردم. با نیمی خنده، نیمی ضربــه!
آنچــه زنان خانــه دار با مگسی می کنند .
اگر تا یکسال دیگر می دیدمت
ماه ها را بدل بــه توپ هایی می کردم
و در کشوهای جداگانــه می گذاشتم تا زمانشان برسد
اگر قرن ها تاخیر می کردند
با دست می شمردمشان و آنقدر از آنــها کم می کردم.
کــه انگشتانم بــه جزیره ون دیمنس بیفتد و اگر این زندگی بــه پایان می رسید
کــه از من و تو می رسد
مثل پوستــه درخت بــه جایی پرتابش می کردم.
و جاودانگی را مزه می کردم
اما حالا . بی خبر از طول بال نامطمئن زمان مرا می‌گزد . این جن زنبوری کــه نیشش را برملا نمی کند .


دلنوشته‌های امیلی دیکنسون

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار

• Zahra •

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/20
ارسال ها
1,133
امتیاز واکنش
11,577
امتیاز
373
زمان حضور
90 روز 22 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
امید چونان پرنده ایست
کــه در روح آشیان دارد
و آواز سر می دهد با نغمــه ای بی کلام
و هرگز خاموشی نمی گزیند
و شیرین ترین آوایی ست کــه
در تندباد حوادث بــه گوش می رسد
و توفان باید بسی ســهمناک باشد
تا بتواند این مرغک را
کــه بسیار قلب ها را گرمی بخشیده
از نفس بیندازد
من آنرا در سردترین سرزمین شنیده ام
و بر روی غریب ترین دریاها
با این حال ؛ هرگز ؛ در اوج تنگدستی
خرده نانی از من نخواستــه است!


دلنوشته‌های امیلی دیکنسون

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار

• Zahra •

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/20
ارسال ها
1,133
امتیاز واکنش
11,577
امتیاز
373
زمان حضور
90 روز 22 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
فرصتی برای نفرت نبود. چرا کــه مرگ مرا باز می داشت از آن و زندگی چندان فراخ نبود، کــه پایان دهم بــه نفرت خویش. برای عشق ورزیدن نیز فرصتی نبود!
اما از آن جا کــه کوششی می بایستپنداشتم . اندک رنجی از عشق مرا کافی است .

***

یک ساعت بــه انتظار نشستن طولانی ست.
اگر آن سوی آن عشق باشد انتظار کشیدنی ابدی کوتاه است اگر در پایان . عشق پاداش آن باشد
عشق سرتاسر ما را در بر گرفتــه است .
و این تمام چیزی ست کــه از عشق می دانیم.
ما عشق را می پرورانیم و در قفســه می گذاریم تا در نمایش مدهای قدیمی مثل لباس های پدربزرگمان بــه نمایش بگذاریم.


دلنوشته‌های امیلی دیکنسون

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار

• Zahra •

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/20
ارسال ها
1,133
امتیاز واکنش
11,577
امتیاز
373
زمان حضور
90 روز 22 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
کسی کــه بــهشت را بر زمین نیافتــه است آن را در آسمان نیز نخواهد یافت خانــه خدا نزدیک ماست
تنــها اثاث آن . عشق است مرا با زنگ صبحدم از این رؤیای زیبا بیرون نکشید زنده هستم تا کــه رؤیا ببینم.

***

اگر بتوانم دلی را از شکستن باز دارم ؛
بیهوده نزیسته‌ام !
اگر بتوانم رنجی را بکاهم
یا دردی را مرهم نَهَم
یا مرغکی رنجور را به آشیانه باز آورم ؛حاشا حاشا ، که بیهوده نزیسته‌ام !...


دلنوشته‌های امیلی دیکنسون

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا