- عضویت
- 17/12/20
- ارسال ها
- 44
- امتیاز واکنش
- 564
- امتیاز
- 153
- سن
- 22
- زمان حضور
- 6 روز 1 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۱۹
حتما پدرش فوت کرده بود که وقتی ازش تعریف میکرد، اینطور چشمهاش غم داشت.
کنجکاوی خیلی بهم فشار آورده بود.
-لیا!
نگاهی بهم کرد و دوباره به روبهرو خیره شد.
-بله؟
نگاهی بهش کردم. سرم رو پایین انداختم و شروع کردم با انگشتهام بازی کردن.
-پدرت کجاست؟ چرا وقتی ازش تعریف میکنی اینطوری داخل چشمهات غم هست؟
آهی کشید و زانوهاش رو...
حتما پدرش فوت کرده بود که وقتی ازش تعریف میکرد، اینطور چشمهاش غم داشت.
کنجکاوی خیلی بهم فشار آورده بود.
-لیا!
نگاهی بهم کرد و دوباره به روبهرو خیره شد.
-بله؟
نگاهی بهش کردم. سرم رو پایین انداختم و شروع کردم با انگشتهام بازی کردن.
-پدرت کجاست؟ چرا وقتی ازش تعریف میکنی اینطوری داخل چشمهات غم هست؟
آهی کشید و زانوهاش رو...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان منطقه الماس | NARGESSSSSSSSSSS کاربر رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com