رمان خاکستر شعله ور | M£R کاربر انجمن رمان ٩٨

Amerətāt · 29/12/20

پارت نهم
انگشتانم را لای موهایم فرو کردم. ایستادم و پاهایم را جفت کردم و به قاضی که نگاه جدی داشت، چشم دوختم. سنش حدوداً شصت...

Amerətāt · 30/12/20

پارت دهم
-با استعانت از خداوند متعال و تکیه بر شرف و وجدان و با توجه به محتویات پرونده و ادله موجود مبادرت به صدور رای می‌نمایم. نظر به مستندات موجود در پرونده،...

Amerətāt · 2/1/21

پارت یازدهم
***...

Amerətāt · 3/1/21

پارت دوازدهم
از راننده تشکر و خداحافظی کردم و با قدم‌های لرزان سمت در قهوا‌ه‌ایی رنگ خانه آقا محمد رفتم. آب دهانم را قورت دادم و زنگ در را فشردم؛...

Amerətāt · 3/1/21

پارت سیزدهم
در آن ده سال بنا به تصمیم دایی، او حتی از قبر مادر دور بود. شکنجه‌های با چاشنی من خوبش رو می‌خوام!...

Amerətāt · 4/1/21

پارت چهاردهم
محسن سکوت کرد و موبایلش را برداشت. در حین این‌که رانندگی می‌کرد، چیزی را تایپ می‌کرد. یحتمل به عمه پیام می‌داد. نگاه کنجکاوانه‌ام را از صفحه موبایلش...

Amerətāt · 5/1/21

پارت پانزدهم
با سرگشتگی سرم را پایین انداختم. چهار روز بود که مغازه را بسته و در تمام این چهار روز نقشه‌هایش را می‌ریخت و من بی‌خبر از کینه‌ای که...

Amerətāt · 6/1/21

پارت شانزدهم
محسن تک بوقی زد و کلید خانه را از جیب شلوار کتان مشکی‌اش بیرون کشید و با فاصله از دستم گرفت...

Amerətāt · 7/1/21

پارت هفدهم
اطراف من پر بود از آدم‌هایی که نگرانم هستند؛ اما نیما چه؟ هم‌ چین احساسی را تجربه کرده بود؟...

Amerətāt · 9/1/21

پارت هجدهم
آقا محمد اخم‌هایش را در هم برد و گلویش را صاف کرد....

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کدوم لحن رو بیشتر می‌پسندید؟

همون قبلی بهتر بود

لحن ادبی

اخراج شده

اخراج شده

اخراج شده

اخراج شده

اخراج شده

اخراج شده

اخراج شده

اخراج شده

اخراج شده

اخراج شده

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین