خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

هدیه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/6/20
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,090
امتیاز
203
زمان حضور
12 روز 2 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلام به خدایم که هر چه هست از اوست
رمان: گردباد جنایت و حقایق(جلددوم رمان درخشش ماه در سایه انتقام)
نویسنده: هدیه صفائی
ناظر: Ryhwn
ژانر: عاشقانه، معمایی، جنایی-پلیسی
خلاصه: گاهی اوقات زندگی حس طنز تلخ بی رحمانه‌ای دارد.
آن چیزی که همیشه دنبالش بوده‌ای را در بدترین زمان ممکن به تو می‌دهد.
زندگی غرق از رازهایی است که سر به مهر گذاشته‌اند؛ ولی منتظر موعد مقرر هستند تا برای همه آشکار شوند، تو هرگز باور نخواهی کرد، نزدیک‌ترین فرد زندگی‌ات می‌تواند، قاتل عزیزترین‌ات باشد، دشمن‌هایی که نقاب دوستی به چهره دارند؛ ولی برای انتقام کمین کرده‌اند.
دشوارترین حالت پنهان‌کاری، پنهان کردن دوست‌ داشتن است؛ چون عشق زمانی کامل می‌شود که به زبان آورده شود؛ اما گاهی ترس پس‌زده شدن آن چنان قوی‌ست که مانع از بازگویی حرف دل می شود.
خوب من شدیداً از نقد حمایت میکنم پس ممنون میشم که بدون محدودیت نظراتتون رو برام بفرستید. خیلی هم خوشحال میشم


نقد و بررسی رمان گردباد جنایت و حقایق | هدیه صفائی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Ryhwn، MĀŘÝM، حنانه سادات میرباقری و یک کاربر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نقد و بررسی رمان گردباد جنایت و حقایق
به نام خداوند راه و طریق | خداوند آب و خدای حریق
شما حال و احوال و در واقع حس‌ و حال رمانتان را در حد خوبی ارائه دادید در حالی که توصیفات مکان خوبی نداشتید. به طور مثال از حیاط زیبای بی‌بی نام بردید اما نگفتید منظورتان از زیبایی چیست. آن درخت‌ها چگونه بودند؟ چه رنگی بودند؟ زبر بودند یا نرم؟ جز این‌جا شما زمانی که جانان وارد شرکت شد از توصیفات آن شرکت تنها یک در شیشه‌ای ارائه دادید. دقت کنید که نباید بگویید زیباست، باید نشان دهید که زیباست. سعی کنید از حس های پنجگانه و انواع حالت‌ها استفاده کنید. در همین مورد، شما در مقابل حس های قبل دیالوگ‌ها گاهی وقت‌ها به خوبی و به زیبایی عمل می‌کردید ولیکن گاهی هم تنها به اسم شخص یا فقط قید لحن طرف افاقه می‌کردید. سعی کنید حین دیالوگ نویسی حالت شخص و لحن را باهم حفظ کنید. شخصیت پردازی شما، مانند همه‌ی نویسنده های تازه کار ایراد داشت. شخصیت پردازی و توصیفات ظاهر باهم یک رابـ*ـطه مستقیم دارند. در واقع خواننده باید تصویر کاملی از شخصیت داشته یاشد تا بتواند رفتار هایش را تصور کند. شما بعد سه صفحه از جانان و کایان تنها رنگ مو و چشم را قید کردید و در مورد بی بی هیچ اطلاعی ندادید. همچنین رفتار‌ها، عادت‌ها، سلیقه‌ها و... کل ویژگی شخصیت‌هایتان قید نشده‌اند و این باعث می‌شود شخصیت ماندگار نشود. به طور مثال تنها شناخت من از جانان علاقه‌اش به گل و گیاه و رفتار تند اوست. سعی کنید قبل از همه چیز روی نشان دادن شخصیت تمرکز کنید. یکی دیگر از نقاط قوت شما، حجم یکسان دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها بود. اطلاعات و حجم به طور تقریبی در یک حد بودند. منتها نباید تمام اطلاعات حیاتی و محور رمان‌ را در یک پوزیشن خاص لو دهید. داستان شاید حرف‌های جدیدی و ایده‌های بهتری هم داشته باشد اما در رمان صحنه های تکراری و در خلاصه جملاتی کلیشه‌ای مشاهده می‌شد. در واقع خلاصه، متنی پر تنش بدون لو رفتن اطلاعات می‌خواهد و من فکر می‌کنم مقدمه شما به خلاصه شباهت داشت. در مقدمه ما یک متن اصولا احساسی می‌خواهیم و نه چکیده‌ای راجب رمان!
اسم رمانتان طولانی و به طوری بی‌اوا نشسته و همچنین کلمه‌ها تکراری هستند که در رمان هایی از جمله؛ حقایق مدفون، گردباد عشق و... مشاهده شده بودند و اگر کمی بتوانید با معادل سازی، اسم را تغیر دهید کار خیلی زیباتر جلوه می‌کند. انتخاب راوی شما برای همزاد پنداری بیشتر تحسین آمیز است اما تغیر مداوم راوی یکدست و زیبا نیست. شما می‌توانستید از راوی کل اسفاده کنید ولی چون شخصیت های زیادی ندارید اگر روی همین راوی تسلط پیدا کنید، رمان خیلی بهتری خواهید داشت. زیرا تغیر راوی تنها جایی جایز است که اگر عوض نشود خواننده متوجه اتفاقات نمی‌شود. رمان شما در توصیفات اغراق های زیادی درباره زیبایی داشت و این در کنار اسم های غیرمتعارفی مانند جانان‌ و کایان از باور پذیری شما کاسته بود. فراموش نکنید که در دنیای واقعی خیلی کم پیش‌ می‌آید چند نفر اسم هایی غیرساده و ظاهر هایی تحسین برانگیز داشته باشید. زمانی که جانان از شرکت استعفا داد کمی گنگ و تند بود. دلیل کارش گفته بود اما نیاز بود کمی آرام‌تر و با جزییات‌تر بیان کنید. به طور مثال اگر رییس شرکت، آدمی درست نیست پس چطور جانان چند سال را بدون هیچ مشکلی سر کرده؟ و در نقطه‌ی مقابل این موضوع، خرید جانان و کایان بود که واقعا طولانی شده و در کل هنوز بعد سه صفحه داستان اصلی که در خلاصه وعده داده شده شروع نشده. در کل می‌شود گفت در توازن سیر موفق نبوده‌اید. اما در نهایت باید بگویم، قلم نویسنده پتانسیل رشد دارد و مسلما در آینده، ایشان آثار های تحسین برانگیزی خلق خواهند کرد.
قصد من به هیچ‌وجه تخریب نبود و امیدوارم درپیشرفت نویسنده موثر بوده باشم.
نکته: این رمان تا پست 24 توسط بنده نقد شده است.
1399/10/1
هدیه
حنانه سادات میرباقری
حنانه سادات میرباقری
کادر نقد رمان 98


نقد و بررسی رمان گردباد جنایت و حقایق | هدیه صفائی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MĀŘÝM، Nargesabd، Ryhwn و 4 نفر دیگر

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
به نام خداوند بخشنده مهربان

نقد رمان گردباد جنایت و حقایق
رمانی با ژانرهای متفاوت که گویی قرار نیست حالا حالاها اثری از آن‌ها در رمان پیدا شود!
اگر بخواهم با ارفاق به ماجرا نگاه بیندازم، رمان قرار است بعدا ژانرها را در خود جای دهد؛ اما بالاخره کی؟! خواننده تا کی باید منتظر ردی از ژانر ها در رمان بماند؟
ماجرایی که شما تا کنون روایت کرده اید، بیشتر شبیه یک فیلم درام خانوادگی با حال و هوای تراژدی است؛ نه یک معماییِ عاشقانه با چاشنی جنایی! بهتر است کمی رنگ و بوی ژانرها را در رمان جاگذاری کنید.
نام رمان در نگاه اول نامی قدرتمند است، یک انتخاب مناسب ژانر و اسم؛ به قولی "دهان پر کن"! اما با اندکی تفکر و حتی خواندن بخش‌هایی از رمان، این نام جلوه خود را از دست می‌دهد. نام مناسب نامی است که بتواند تمام رمان را یک مرتبه فاش کند، اما خواننده نفهمد! همچنین موضوعی که باعث گیرایی پایین نام شده، طولانی بودنش است. نمی‌شود نام طولانی را ایراد دانست اما داشتن نامی کوتاه و گیرا، قطعا یک نمره 20 دارد! به همین دلیل پیشنهاد دارم نام را عوض کرده و با اندکی تامل بیشتر، نامی مناسب تر برگزینید.
حقیقتا وقتی رمان را شروع کردم، در تمام لحظات منتظر یک اتفاق بودم، یک تلنگر، یک سکوی پرش؛ اما خبری از چنین چیزهایی نبود. خلاصه نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ خلاصه شما اطلاعات زیادی از رمان را لو داد. می‌توانم بگویم خلاصه لپ مطلب رمان را برملا کرده بود:
"دختری که توسط عزیزترین فرد زندگی‌اش ضربه می‌بیند و به دلیل ترس، نمی‌تواند علاقه‌اش به فردی را بروز دهد!"
خلاصه‌های رمان جنایی باید جنایی باشند! باید هیجان داشته باشند، چه بسا وقتی ژانر جنایی با معمایی مخلوط شود!
یک فیلم جنایی را در نظر بگیرید، چه اتفاقاتی می افتد؟ تیزر این فیلم چه طور است؟ یک تیزر با آهنگ پر ضرب و اتفاقات خشن و کوله باری معما! شما نتوانسته بودید این دو ژانر را در طول رمان پیاده کنید و این به شدت خواننده را خسته می‌کرد.
به قولی، گردباد جنایت و حقایق، خواننده را به دنبال ردپایی از ژانر جنایی، در خود کشیده بود و دور سرش می‌چرخاند.
شروع رمان نیز بر همین روال ادامه داشت!
به شخصه وقتی رمان را می‌خواندم‌‌، فراموش می‌کردم که ژانر اصلی چیست؛ فکر می‌کردم در میان عالمی از ژانر اجتماعی هستم که شخصیت‌ها قرار نیست ردی از ژانر اصلی را در خود جای دهند.
شروع رمان کمی کسل کننده بود، می‌توانستید از جای اوج رمان یک فلش بک را برای شروع انتخاب کنید. یا حتی یک رویداد آینده را به قلم بکشید. اما خیره بودن جانان به حیاط و آمدن بی بی و غصه خوردنش بارها تکرار شده و جدای از آن، مناسب رمانی با ژانر شما نیست. حتی می‌توانسیتد همین واقعه را وقتی جانان برای اولین بار به حیاط خیره میشود به قلم در آورید!
اگر بخواهم رو راست باشم، تمام نقدم را در یک جمله خلاصه میکنم :«ژانر با هیچ چیز تطابق ندارد!»
از بحث ژانر که بگذریم موضوع بعدی توصیفات است که به آن خواهیم پرداخت.
با وجود توصیف حالات مناسب، توصیفات مکان، چهره و احساسات بسیار گنگ بود. گاهی یک خصلت کوتاه را از شخصیتی می‌گفتید و گذرا رد می‌شدید و گاهی یک ویژگی از یک مکان را!
همیشه این را گفته‌ام، چیزی که افسار رمان را به دست دارد، توصیفات و شخصیت پردازی مناسب است. رمان شما افسارش را گم کرده بود!
شخصیت ها ‌ن چیزی که در مونولوگ‌ها توصیف کرده بودید، نبودند!
شما سعی داشتید با توصیفات شخصیت هارا به ذهن خواننده بنشانید، اما این اتفاق نیوفتاده بود. درواقع باور پذیری شخصیت‌ها بسیار مشکل است؛ ساده تر بگویم، شخصیت شما شخصیتی نیست که در ذهن خواننده میخش را محکم بکوبد!
جانان را دختری مهربان و پرعاطفه شناختیم که در زمان عصبانیت دیگر تسلطی روی زبان و رفتارش ندارد. این تا حدودی در رمان به چشم می‌خورد اما کافی نبود؛ زیرا توصیفات شما کامل نبود!
به طور مثال من لباسی را در خیابان دیده‌ام و می‌خواهم به شما توصیفش کنم. اگر تنها بگویم "قرمز بود" شما چه تصوری از لباس خواهید داشت؟ اما اگر بگویم "یه لباس آستین بلند بود که از کمر به پایین چین می‌خورد و تا زیر زانو می‌اومد، رنگش قرمز بود اما قسمت آستین‌هاش کمی به نارنجی می‌زد. جنس پارچه‌اش چون سفت و محکم بود خیلی خوب توی تن می‌نشست." حالا چه تصوری از لباس دارید؟
شخصیت شما دقیقا همان لباس قرمز اول است، یک شخصیتی که شما نتوانسته بودید با توصیفاتِ به جا و مناسب، نقشش را پررنگ کنید.
توصیفات چهره در این مورد بسیار نقش بزرگی دارد. مثلا من هیچ تصوری از چهره بی بی یا حتی خود جانان ندارم. حتی اینجا توصیف احساسات نیز به کمکتان می آید اما...
همیشه میگویم که شخصیت پردازی و توصیفات باعث میشوند سیر رمان موزون باشد.
شما سیر ناموزونی داشتید. گاهی از یک صحنه پر تنش به سرعت رد می‌شدید و گاهی یک صحنه را بی هدف ادامه می‌دادید. مثلا صحنه استعفای جانان، یک آن به خود آمدم و یا خودم گفتم "چیشد؟!"
موضوع دیگری که بسیار در رمان به چشم می‌خورد باورپذیری اندک است.
شما جانان را در همان لحظه اول خیره به حیاط توصیف کردید، این حالت مختص یک فرد افسرده و ناراحت است. اما در همان لحظه یک مرتبه جانان خوشحال و خندان می‌شود و به سرکارش می‌ر‌ود.
همچنین چهرههای رویایی با زیبایی ملکوتی کمی رمان‌ها را کلیشه‌ای تر کرده است، گرچه نمی‌شود زیبا بودن جانان را ایراد در نظر گرفت اما احساس می‌کنم در زیبای‌اش غلو کرده بودید.
همچنین در لحظه‌ای که جانان استعفا می‌دهد، شما گفته بودید سه سال در شرکت کار می‌کرده و رئیس شرکت سعی بر به دست آوردن جانان داشته است. اما اینکه یک مرتبه بعد از سه سال استعفا دهد عجیب نیست؟! مگر این مشکل ریشه‌ای سه ساله ندارد؟
یک جا گفته‌اید از کایان متنفر است و جای دیگر با او خوب برخورد می‌کند واحترامش را نگه می‌دارد. تکلیف شخصیت را با خودش مشخص کنید.
همچنین جهش شخصیت کمی کار نامتعارفی بود، اگر قرار است راوی عوض شود، زاویه دید را دانای کل در نظر بگیرید.
سخنی به دور از رمان با شما دارم:
-تو قلم خوبی داری، این کاملا مشخصه؛ اما انگار تو دنیای رمان نویسی میون تموم ابزار و ویژگی‌ها راهت رو گم کردی! راه درستت جاییه که بتونی تموم اون چیزی که خواننده از رمان می‌خواد رو بهش بدی، پس سعی و تلاشت رو کنار نذار و راهت رو پیدا کن!
به امید موئثر بودن این نقد در پیشرفت این رمان،
1 دی 1399
تیم نقد انجمن رمان 98
موفق باشید!


نقد و بررسی رمان گردباد جنایت و حقایق | هدیه صفائی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: * ELINA *، MĀŘÝM، Nargesabd و 6 نفر دیگر

هدیه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/6/20
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,090
امتیاز
203
زمان حضور
12 روز 2 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد و بررسی رمان گردباد جنایت و حقایق
به نام خداوند راه و طریق | خداوند آب و خدای حریق
شما حال و احوال و در واقع حس‌ و حال رمانتان را در حد خوبی ارائه دادید در حالی که توصیفات مکان خوبی نداشتید. به طور مثال از حیاط زیبای بی‌بی نام بردید اما نگفتید منظورتان از زیبایی چیست. آن درخت‌ها چگونه بودند؟ چه رنگی بودند؟ زبر بودند یا نرم؟ جز این‌جا شما زمانی که جانان وارد شرکت شد از توصیفات آن شرکت تنها یک در شیشه‌ای ارائه دادید. دقت کنید که نباید بگویید زیباست، باید نشان دهید که زیباست. سعی کنید از حس های پنجگانه و انواع حالت‌ها استفاده کنید. در همین مورد، شما در مقابل حس های قبل دیالوگ‌ها گاهی وقت‌ها به خوبی و به زیبایی عمل می‌کردید ولیکن گاهی هم تنها به اسم شخص یا فقط قید لحن طرف افاقه می‌کردید. سعی کنید حین دیالوگ نویسی حالت شخص و لحن را باهم حفظ کنید. شخصیت پردازی شما، مانند همه‌ی نویسنده های تازه کار ایراد داشت. شخصیت پردازی و توصیفات ظاهر باهم یک رابـ*ـطه مستقیم دارند. در واقع خواننده باید تصویر کاملی از شخصیت داشته یاشد تا بتواند رفتار هایش را تصور کند. شما بعد سه صفحه از جانان و کایان تنها رنگ مو و چشم را قید کردید و در مورد بی بی هیچ اطلاعی ندادید. همچنین رفتار‌ها، عادت‌ها، سلیقه‌ها و... کل ویژگی شخصیت‌هایتان قید نشده‌اند و این باعث می‌شود شخصیت ماندگار نشود. به طور مثال تنها شناخت من از جانان علاقه‌اش به گل و گیاه و رفتار تند اوست. سعی کنید قبل از همه چیز روی نشان دادن شخصیت تمرکز کنید. یکی دیگر از نقاط قوت شما، حجم یکسان دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها بود. اطلاعات و حجم به طور تقریبی در یک حد بودند. منتها نباید تمام اطلاعات حیاتی و محور رمان‌ را در یک پوزیشن خاص لو دهید. داستان شاید حرف‌های جدیدی و ایده‌های بهتری هم داشته باشد اما در رمان صحنه های تکراری و در خلاصه جملاتی کلیشه‌ای مشاهده می‌شد. در واقع خلاصه، متنی پر تنش بدون لو رفتن اطلاعات می‌خواهد و من فکر می‌کنم مقدمه شما به خلاصه شباهت داشت. در مقدمه ما یک متن اصولا احساسی می‌خواهیم و نه چکیده‌ای راجب رمان!
اسم رمانتان طولانی و به طوری بی‌اوا نشسته و همچنین کلمه‌ها تکراری هستند که در رمان هایی از جمله؛ حقایق مدفون، گردباد عشق و... مشاهده شده بودند و اگر کمی بتوانید با معادل سازی، اسم را تغیر دهید کار خیلی زیباتر جلوه می‌کند. انتخاب راوی شما برای همزاد پنداری بیشتر تحسین آمیز است اما تغیر مداوم راوی یکدست و زیبا نیست. شما می‌توانستید از راوی کل اسفاده کنید ولی چون شخصیت های زیادی ندارید اگر روی همین راوی تسلط پیدا کنید، رمان خیلی بهتری خواهید داشت. زیرا تغیر راوی تنها جایی جایز است که اگر عوض نشود خواننده متوجه اتفاقات نمی‌شود. رمان شما در توصیفات اغراق های زیادی درباره زیبایی داشت و این در کنار اسم های غیرمتعارفی مانند جانان‌ و کایان از باور پذیری شما کاسته بود. فراموش نکنید که در دنیای واقعی خیلی کم پیش‌ می‌آید چند نفر اسم هایی غیرساده و ظاهر هایی تحسین برانگیز داشته باشید. زمانی که جانان از شرکت استعفا داد کمی گنگ و تند بود. دلیل کارش گفته بود اما نیاز بود کمی آرام‌تر و با جزییات‌تر بیان کنید. به طور مثال اگر رییس شرکت، آدمی درست نیست پس چطور جانان چند سال را بدون هیچ مشکلی سر کرده؟ و در نقطه‌ی مقابل این موضوع، خرید جانان و کایان بود که واقعا طولانی شده و در کل هنوز بعد سه صفحه داستان اصلی که در خلاصه وعده داده شده شروع نشده. در کل می‌شود گفت در توازن سیر موفق نبوده‌اید. اما در نهایت باید بگویم، قلم نویسنده پتانسیل رشد دارد و مسلما در آینده، ایشان آثار های تحسین برانگیزی خلق خواهند کرد.
قصد من به هیچ‌وجه تخریب نبود و امیدوارم درپیشرفت نویسنده موثر بوده باشم.
نکته: این رمان تا پست 24 توسط بنده نقد شده است.
1399/10/1
هدیه
حنانه سادات میرباقری
حنانه سادات میرباقری
کادر نقد رمان 98
سلام، صبحتون بخیر.
خیلی خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و رمانم رو نقد کردید و خیلی هم برام موثر بود:roseb:

من جز به جز نقدتون رو خوندم و با خودم گفتم لازمه که حتما رفع ابهام کنم.
من دوست دارم خوانندم یه جاهایی خودش و مطابق با میلش مکان ها رو تصور کنه، من فقط درمورد باغچه ی پر از گلش و درخت نارنجش توضیح دادم و کمتر کسی هست که درخت نارنج رو نشناسه و ندونه که به چه شکل هست.
من میتونستم جر به جز ویژگی های حیاط رو بگم اما امکان داشت سلیقه ی من با اون خواننده ای که رمانم رو میخونه فرق داشته باشه و از دیزاین حیاط خوشش نیاد.
در مورد شرکت هم باید بگم چون شرکت یه مکان گذرا بود و رابـ*ـطه ی مستقیمی با رمانم نداشت، فقط به همون درشیشه ای بسنده کردم تا بازم خوانندم تصمیم بگیره که دوست داره به چه شکل باشه و اگر میخواستم به طورکامل توضیح بدم یک جورهایی اتلاف وقت می شد.
و درمورد چهره، من سالها از هرقلمی رمان خوندم تا کلیشه ها رو بشناسم، نوددرصد از رمان ها هم به این شکل بود که دختر از خواب بلند میشه و تو آینه نقطه به نقطه ویژگی های صورتش رو توضیح میده و دیگه یه نوع کلیشه شده، من تصمیم دارم یه ایده ی جدید بنویسم نه اینکه کلیشه ای روی کلیشه ی دیگه بزارم، میخوام قطره چکانی ویژگی ها رو به خواننده برسونم تا توی ذهنش تثبیت شه و با هیجان بخواد که بدونه روی پوست سفید صورت چه عضو ها و چه ویژگی هایی نشسته.
درمورد اسم هاشون، خوب من خواستم اولین ها رو بزارم تا از نظر اسم هم برای خواننده جذاب باشه.
خوب درمورد شرکت هم من عنوان کردم سه سال در تلاش بوده که جانان رو به طرف خودش بکشه و با لمس اون دیگه به قولی طاقتش طاق شده و استعفا داده.
میل به استقلال باعث میشه یه سری از رفتار ها رو نادیده گرفت اما از حد گذشتن دیگه تحمل پذیر نیست و جانان هم از همین قبیله.
چیزی که توی نقدتون من رو خوشحال کرد شناخت ویژگی های دختر داستانم بود، نمیشد که تو سه پارت همه ی ویژگی ها رو لو بدم که، میخوام خواننده با دختر داستانم همزاد پنداری کنه و ویژگی هاش رو بشناسه نه اینکه همون اوایل تو ذهنش فرو کنم که ویژگی هاش اینان و حق همزاد پنداری رو ازش بگیرم.
اما واقعا با حرفتون درمورد چهره ی بی بی و طولانی بودن خرید موافقم:shyb:
خرید رو طولانی کردم چون ناظرم معتقد بود صحنه ها رو روال تنده و باید یکم آرومتر پارت ها رو پیش ببرم:roseb:
خیلی خیلی ازتون ممنونم که وقت گذاشتید و حتما به نقدتون عمل میکنم:گل::گل::گل:


نقد و بررسی رمان گردباد جنایت و حقایق | هدیه صفائی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، حنانه سادات میرباقری و Amerətāt

هدیه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/6/20
ارسال ها
50
امتیاز واکنش
1,090
امتیاز
203
زمان حضور
12 روز 2 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خداوند بخشنده مهربان

نقد رمان گردباد جنایت و حقایق
رمانی با ژانرهای متفاوت که گویی قرار نیست حالا حالاها اثری از آن‌ها در رمان پیدا شود!
اگر بخواهم با ارفاق به ماجرا نگاه بیندازم، رمان قرار است بعدا ژانرها را در خود جای دهد؛ اما بالاخره کی؟! خواننده تا کی باید منتظر ردی از ژانر ها در رمان بماند؟
ماجرایی که شما تا کنون روایت کرده اید، بیشتر شبیه یک فیلم درام خانوادگی با حال و هوای تراژدی است؛ نه یک معماییِ عاشقانه با چاشنی جنایی! بهتر است کمی رنگ و بوی ژانرها را در رمان جاگذاری کنید.
نام رمان در نگاه اول نامی قدرتمند است، یک انتخاب مناسب ژانر و اسم؛ به قولی "دهان پر کن"! اما با اندکی تفکر و حتی خواندن بخش‌هایی از رمان، این نام جلوه خود را از دست می‌دهد. نام مناسب نامی است که بتواند تمام رمان را یک مرتبه فاش کند، اما خواننده نفهمد! همچنین موضوعی که باعث گیرایی پایین نام شده، طولانی بودنش است. نمی‌شود نام طولانی را ایراد دانست اما داشتن نامی کوتاه و گیرا، قطعا یک نمره 20 دارد! به همین دلیل پیشنهاد دارم نام را عوض کرده و با اندکی تامل بیشتر، نامی مناسب تر برگزینید.
حقیقتا وقتی رمان را شروع کردم، در تمام لحظات منتظر یک اتفاق بودم، یک تلنگر، یک سکوی پرش؛ اما خبری از چنین چیزهایی نبود. خلاصه نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ خلاصه شما اطلاعات زیادی از رمان را لو داد. می‌توانم بگویم خلاصه لپ مطلب رمان را برملا کرده بود:
"دختری که توسط عزیزترین فرد زندگی‌اش ضربه می‌بیند و به دلیل ترس، نمی‌تواند علاقه‌اش به فردی را بروز دهد!"
خلاصه‌های رمان جنایی باید جنایی باشند! باید هیجان داشته باشند، چه بسا وقتی ژانر جنایی با معمایی مخلوط شود!
یک فیلم جنایی را در نظر بگیرید، چه اتفاقاتی می افتد؟ تیزر این فیلم چه طور است؟ یک تیزر با آهنگ پر ضرب و اتفاقات خشن و کوله باری معما! شما نتوانسته بودید این دو ژانر را در طول رمان پیاده کنید و این به شدت خواننده را خسته می‌کرد.
به قولی، گردباد جنایت و حقایق، خواننده را به دنبال ردپایی از ژانر جنایی، در خود کشیده بود و دور سرش می‌چرخاند.
شروع رمان نیز بر همین روال ادامه داشت!
به شخصه وقتی رمان را می‌خواندم‌‌، فراموش می‌کردم که ژانر اصلی چیست؛ فکر می‌کردم در میان عالمی از ژانر اجتماعی هستم که شخصیت‌ها قرار نیست ردی از ژانر اصلی را در خود جای دهند.
شروع رمان کمی کسل کننده بود، می‌توانستید از جای اوج رمان یک فلش بک را برای شروع انتخاب کنید. یا حتی یک رویداد آینده را به قلم بکشید. اما خیره بودن جانان به حیاط و آمدن بی بی و غصه خوردنش بارها تکرار شده و جدای از آن، مناسب رمانی با ژانر شما نیست. حتی می‌توانسیتد همین واقعه را وقتی جانان برای اولین بار به حیاط خیره میشود به قلم در آورید!
اگر بخواهم رو راست باشم، تمام نقدم را در یک جمله خلاصه میکنم :«ژانر با هیچ چیز تطابق ندارد!»
از بحث ژانر که بگذریم موضوع بعدی توصیفات است که به آن خواهیم پرداخت.
با وجود توصیف حالات مناسب، توصیفات مکان، چهره و احساسات بسیار گنگ بود. گاهی یک خصلت کوتاه را از شخصیتی می‌گفتید و گذرا رد می‌شدید و گاهی یک ویژگی از یک مکان را!
همیشه این را گفته‌ام، چیزی که افسار رمان را به دست دارد، توصیفات و شخصیت پردازی مناسب است. رمان شما افسارش را گم کرده بود!
شخصیت ها ‌ن چیزی که در مونولوگ‌ها توصیف کرده بودید، نبودند!
شما سعی داشتید با توصیفات شخصیت هارا به ذهن خواننده بنشانید، اما این اتفاق نیوفتاده بود. درواقع باور پذیری شخصیت‌ها بسیار مشکل است؛ ساده تر بگویم، شخصیت شما شخصیتی نیست که در ذهن خواننده میخش را محکم بکوبد!
جانان را دختری مهربان و پرعاطفه شناختیم که در زمان عصبانیت دیگر تسلطی روی زبان و رفتارش ندارد. این تا حدودی در رمان به چشم می‌خورد اما کافی نبود؛ زیرا توصیفات شما کامل نبود!
به طور مثال من لباسی را در خیابان دیده‌ام و می‌خواهم به شما توصیفش کنم. اگر تنها بگویم "قرمز بود" شما چه تصوری از لباس خواهید داشت؟ اما اگر بگویم "یه لباس آستین بلند بود که از کمر به پایین چین می‌خورد و تا زیر زانو می‌اومد، رنگش قرمز بود اما قسمت آستین‌هاش کمی به نارنجی می‌زد. جنس پارچه‌اش چون سفت و محکم بود خیلی خوب توی تن می‌نشست." حالا چه تصوری از لباس دارید؟
شخصیت شما دقیقا همان لباس قرمز اول است، یک شخصیتی که شما نتوانسته بودید با توصیفاتِ به جا و مناسب، نقشش را پررنگ کنید.
توصیفات چهره در این مورد بسیار نقش بزرگی دارد. مثلا من هیچ تصوری از چهره بی بی یا حتی خود جانان ندارم. حتی اینجا توصیف احساسات نیز به کمکتان می آید اما...
همیشه میگویم که شخصیت پردازی و توصیفات باعث میشوند سیر رمان موزون باشد.
شما سیر ناموزونی داشتید. گاهی از یک صحنه پر تنش به سرعت رد می‌شدید و گاهی یک صحنه را بی هدف ادامه می‌دادید. مثلا صحنه استعفای جانان، یک آن به خود آمدم و یا خودم گفتم "چیشد؟!"
موضوع دیگری که بسیار در رمان به چشم می‌خورد باورپذیری اندک است.
شما جانان را در همان لحظه اول خیره به حیاط توصیف کردید، این حالت مختص یک فرد افسرده و ناراحت است. اما در همان لحظه یک مرتبه جانان خوشحال و خندان می‌شود و به سرکارش می‌ر‌ود.
همچنین چهرههای رویایی با زیبایی ملکوتی کمی رمان‌ها را کلیشه‌ای تر کرده است، گرچه نمی‌شود زیبا بودن جانان را ایراد در نظر گرفت اما احساس می‌کنم در زیبای‌اش غلو کرده بودید.
همچنین در لحظه‌ای که جانان استعفا می‌دهد، شما گفته بودید سه سال در شرکت کار می‌کرده و رئیس شرکت سعی بر به دست آوردن جانان داشته است. اما اینکه یک مرتبه بعد از سه سال استعفا دهد عجیب نیست؟! مگر این مشکل ریشه‌ای سه ساله ندارد؟
یک جا گفته‌اید از کایان متنفر است و جای دیگر با او خوب برخورد می‌کند واحترامش را نگه می‌دارد. تکلیف شخصیت را با خودش مشخص کنید.
همچنین جهش شخصیت کمی کار نامتعارفی بود، اگر قرار است راوی عوض شود، زاویه دید را دانای کل در نظر بگیرید.
سخنی به دور از رمان با شما دارم:
-تو قلم خوبی داری، این کاملا مشخصه؛ اما انگار تو دنیای رمان نویسی میون تموم ابزار و ویژگی‌ها راهت رو گم کردی! راه درستت جاییه که بتونی تموم اون چیزی که خواننده از رمان می‌خواد رو بهش بدی، پس سعی و تلاشت رو کنار نذار و راهت رو پیدا کن!
به امید موئثر بودن این نقد در پیشرفت این رمان،
1 دی 1399
تیم نقد انجمن رمان 98
موفق باشید!
سلام به منتقد دوم، خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و رمانم رو نقد کردید.
واقعا متوجه ی اشتباهم شدم و لازمه که حتما رفع ابهام کنم.
خداوکیلی یکم روتین ساده توی همه ی رمان ها لازمه، نمیشه که همون اول رمان رو بندازم تو سراشیبی جنگ و جدال که.
اشتباه کردم چون هنوز به جاهای حساسش نرسیده درخواست نقد دادم، خواننده باید بدونه که شخصیت رمان من به چه صورت زندگی میکرده تا وقتی که رمان رو بردم سمت خون و خونریزی بتونه با شخصیتم همزادپنداری و درکش کنه که چه احساسی داره.
یه چیز جالبی که از نقدتون خوندم این بود که گفتید هیچ پیش زمینه ای از چهره ندارید، با اینکه من قطره چکانی نیمی از مشخصات رو لو دادم و بی بی رو هنوز ناشناس نگه داشتم.
راستش هر خیره ای که نشانه ی افسردگی نیس، من پنهانی معما رو با رمان عجین کردم که جانان چی رو مرور کرد یا بی بی چرا درمورد آینده ی پر از خون ترسید، اینا چیزهایی هستن که در پارت های بعد مشخص میشن و توی ژانر معمایی همون اول که نباید همه چیز رو لو داد.
تکلیف شخصیت کاملا معلومه که، اظهار به نفرت میکنه اما شان و شخصیت داره و احترام رو نگه میداره.
توی نوددرصد رمانها دختره بسیار بی ادب و به قولی پاچه پارس، هزاران فحش به پسره میده و آخرش عاشق و معشوق میشن، اینجاست که خواننده باور پذیریش رو از دست میده.
قراره رمان یه فضای طبیعی و به دور از تخیل داشته باشه، فضای طبیعی هم مستلزم به اینه که شخصیت روال طبیعی داشته باشه، دختری که وانمود به تنفر میکنه اما احترام طرفش رو داره و اگر در آینده عاشق شدن خواننده خوشش میاد و یه تصور مثبت همیشه از شخصیت رمانم تو ذهنش میمونه.
و در آخر درمورد شرکت، تا اونجایی که به یاد دارم نوشته بودم که سعی داشته جانان رو سمت خودش بکشه اما نگفتم که لمسش کرده، میل به استقلال در شخصیت باعث میشه که یه سری از رفتارها نادیده گرفته شن اما لمس تحمل پذیر نیست و تمام اون رفتارها یهو هجوم میارن و منجر به استعفا میشن.
تمام ابهامات و ژانر های رمان در پارت های بعدب شدید بهشون رسیدگی میشه:roseb::گل:
خیلی خیلی خیلی ممنون که از وقت ارزشمندتون گذشتید و رمانم رو نقد کردید:گل::گل::گل:


نقد و بررسی رمان گردباد جنایت و حقایق | هدیه صفائی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و حنانه سادات میرباقری
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا